نگاهی کوتاه به تاریخ فراعنه مصر
- 2,122 بازدید
- 25 دسامبر 2011
- تاریخ جهان
دوره قبل از تشکیل سلسله های فراعنه از ۴۰۰۰ تا ۲۹۵۰ سال قبل از میلاد به طول انجامید که آثاری از آن دوره در منطقه نگارا واقع در دلتای نیل باقی مانده است .
در این دوره ، شهر ممفیس پایتخت آینده فراعنه در محلی که رود نیل به دلتا تبدیل می شود ، تاسیس شد.دوره مسینیت از ۲۹۵۰ تا ۲۶۳۵ سال قبل از میلادسلسله های اول و دوم فراعنه توسط منس پادشاه اساطیری بنیانگذاری شد. وحدت مصر علیا و مصر سفلی را به منس نسبت می دهند.فراعنه از این پس تاجی به نام پشنت را بر سر می گذاشتند که نشانه وحدت مصر علیا و مصرسفلی بود.فراعنه این سلسله های نخستین در منطقه آبیدوس در مصر علیا مدفون شده اند.دوره سلسله های قدیم از ۲۶۳۵ تا ۲۱۴۰ سال قبل از میلاد که با تاسیس سلسله سوم فراعنه آغازشد.جوزر شناخته شده ترین فرعون این سلسله است که ممفیس را به عنوان پایتخت انتخاب کرد.
تاریخ ایران باستان قبل از اسلام
- 4,580 بازدید
- 22 دسامبر 2011
- ایران باستان
پیش از مهاجرت آریائیان به فلات ایران، اقوامی با تمدنهای متفاوت در ایران میزیستند. سرزمین کنونى ایران بخشى بزرگى از یک واحد جغرافیایى بنام فلات ایران است ، این واحد طبیعى با تنوع اقلیمى و زیستى خود داراى ویژگیهاى بارزى است که در نتیجه آن وحدت فرهنگى ایران را سبب شده است، بى شک تمدن بشرى مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانى بوده است که سالیان دراز در این سرزمین زندگى کرده اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعى حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگى وتمدن خود را آفریده اند.
بومیان ساکن ایران قبل از آریاییان
پیش از تاریخ اولین رفتارهاى فرهنگی انسان در ایران با ساخت ابزارهای سنگى گوناگون در دوران پارینه سنگی آغاز شد، دوران پارینه سنگی شامل سه دوره کهن ، میانى و نوین مى شود، آثار بدست آمده از این دوران در ایران بیشتر از دورهٔ پارینه سنگى نوین است که از کاوشگاههایی چون کشف رود خراسان ، لدیز سیستان، هومیان کوهدشت و دره هلیلان در لرستان و… بدست آمده اند. در این دوران آدمی افزون بر گردآورى خوراک و شکار بخشی از خوراک خود را ذخیره مىکند، با گذر از دوران پارینه سنگی و فرا پارینه سنگی از حدود دوازده هزار سال پیش ساکنان خاور نزدیک از جمله ایران دوره فرهنگى و تمدنى نوسنگى، را آغاز مى کنند.
مسیحای موعود،حضرت مسیح (ع)
- 2,035 بازدید
- 17 دسامبر 2011
- تاریخ جهان
چهارم دی ماه هر سال یادآور فرخنده روز میلاد حضرت عیسی بن مریم (ع) است که در تاریکی های جهل و خشونت، آوای خوش مهر و محبت را سرداد. پیامبری که نه تنها در طول حیات خویش مهجور ماند بلکه با گذشت بیش از ۲۰۰۰ سال از میلادش هنوز در حقیقی بودن این نبی الهی شک می کنند ، ” برونو باوئر” و “ارنست رنان ” از پیشگامان این نظریه معتقدند که ” وجود عیسی مولود افسانه ها و ادیانی بوده است که در قرن دوم میلادی از در هم آمیخته شدن حکمت الهی یهود و الهیات یونانی و رومی پیدا شده است.”(۱) و یا برخی آن را زاییده خیال یهودیان به ستوه آمده از ظلم پادشاهان یهودا و امپراتوری روم می دانند. یهودیانی که انبیای بنی اسراییل در طول زمانی دراز از پایان رسالت موسی (ع) در حدود قرن ۱۴ ق م به آنان بشارت داده بودند که مسیحا ظهور می کند و آنان را از ظلم ستمکاران رهایی می بخشد و به آنان آزادی و رهایی از یوغ اسارات را هدیه می کند، پیروان این نظریه معتقدند که ذهن خسته و آشفته یهودیان زیر ستم ، با خلق این انسان افسانه ای به ایمان خود تجسم بخشیدند.
آداب و اخلاق هخامنشیان
- 3,430 بازدید
- 27 نوامبر 2011
- دوران هخامنشیان
آنچه مایه شگفتی میشود این است که مردم ماد و پارس، با وجود آن دینی که داشتند، تا چه حد بیرحم بودند. بزرگترین شاه ایشان، داریوش اول، در کتیبه بیستون چنین میگوید: «فرورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند. گوشها و بینی و زبان او را بریدم و چشمهای او را درآوردم. او را در دربار من به غل و زنجیر کردند تا همه مردم او را ببینند. بعد او را به اکباتان بردم و به دار آویختم… و اهورمزدا یاری خود را به من عطا کرد. به اراده اهورمزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشتها و بینی او را بریدم و چشمهای او را برکندم. او را در دربار من در غل و زنجیر داشتند، و تمام مردم او را دیدند. بعد به امر من در اربل او را مصلوب کردند.» داستانهایی که پلوتارک، در سرگذشت اردشیر دوم و حوادث اعدامی که به فرمان وی صورت گرفته، نقل میکند، نمونههای خونینی از اخلاق شاهان پارس را در دوره اخیر آنان نشان میدهد. بر کسانی که خیانت میورزیدند هیچ گونه رحمت و شفقتی روا نمیداشتند: این گونه اشخاص، و پیشوایان ایشان را به دار میآویختند. پیروانشان را چون بنده میفروختند و شهرهاشان را چپاول میکردند و پسرانشان را اخته میساختند، و دخترانشان را به اسیری میبردند و میفروختند. ولی عدالت و حق مقتضی آن نیست که، در باره یک ملت، تنها از اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود؛ فضیلت چیزی نیست که مانند اخبار تاریخی روایت شود، و نیکان و پاکان، مانند ملتهای خوشبخت، تاریخی ندارند. حتی شاهان نیز، در پارهای از موارد، از خود اخلاق نیک نشان میدادند، و چنان بود که میان یونانیان پیمانشکن به درستی عهد معروف بودند. چون پیمانی میبستند به آن استوار میماندند، و به این میبالیدند که هرگز وعدهای را که دادهاند خلف نمیکنند. آنچه از تاریخ پارسیها با ستایش و تحسین باید ذکر شود این است که بندرت اتفاق میافتاد که فرد پارسی برای جنگ با پارسیها به مزدوری گرفته شود؛ در صورتی که هر کس میتوانست یونانیان را برای جنگ با خودشان اجیر کند.