is_tag

تاریخ ایران باستان قبل از اسلام

پیش از مهاجرت آریائیان به فلات ایران، اقوامی با تمدن‌های متفاوت در ایران می‌زیستند. سرزمین کنونى ایران بخشى بزرگى از یک واحد جغرافیایى بنام فلات ایران است ، این واحد طبیعى با تنوع اقلیمى و زیستى خود داراى ویژگیهاى بارزى است که در نتیجه آن وحدت فرهنگى ایران را سبب شده است، بى شک تمدن بشرى مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانى بوده است که سالیان دراز در این سرزمین زندگى کرده اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعى حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگى وتمدن خود را آفریده اند.

تاریخ ایران قبل از اسلام

بومیان ساکن ایران قبل از آریاییان

پیش از تاریخ اولین رفتارهاى فرهنگی انسان در ایران با ساخت ابزارهای سنگى گوناگون در دوران پارینه سنگی آغاز شد، دوران پارینه سنگی شامل سه دوره کهن ، میانى و نوین مى شود، آثار بدست آمده از این دوران در ایران بیش‌تر از دورهٔ پارینه سنگى نوین است که از کاوشگاه‌هایی چون کشف رود خراسان ، لدیز سیستان، هومیان کوهدشت و دره هلیلان در لرستان و… بدست آمده اند. در این دوران آدمی افزون بر گردآورى خوراک و شکار بخشی از خوراک خود را ذخیره مى‌کند، با گذر از دوران پارینه سنگی و فرا پارینه سنگی از حدود دوازده هزار سال پیش ساکنان خاور نزدیک از جمله ایران دوره فرهنگى و تمدنى نوسنگى، را آغاز مى کنند.

ادامه مطلب تاریخ ایران باستان قبل از اسلام

سرمایه بانک استقراضی روس

اظهارنظر درباره میزان دقیق سرمایه‌های نقدی و نیز غیرنقدی بانک استقراضی* بس دشوار و می‏شود گفت غیرممکن است. این بانک کار خود را با افتتاح یک شعبه در تهران آغاز کرد و به هنگام پایان فعالیت در سال ۱۹۲۱ میلادی حداقل در ۱۵ منطقه از ایران دارای شعبه بود و هر یک از این شعب دارای فعالیت تجاری ـ اقتصادی و نیز مالی ـ اعتباری بود. در همان حال بانک استقراضی به هنگام فعالیت در ایران از آنجایی که مستقیماً به امور اجاری و اقتصادی می‌‏پرداخت مقدار قابل توجهی اموال منقول نظیر کالاهای مختلف تجاری نیز دارایی‏های آن را تشکیل می‏داد و نیز چنانکه در فصول آتی هم اشاره خواهد شد اولیای بانک در بخشهایی از کشور میزان شایان توجهی از دارایی‏های غیرمنقول بدهکاران خود نظیر باغ‏ها و مستغلات و زمین‏های کشاورزی را در تصرف داشتند و خود مستقیماً آن را اداره می‏کردند گواینکه این بخش از متصرفات غیرمنقول بانک به لحاظ قانونی و حقوقی نمی‌‏توانست در تملک بانک قرار گیرد اما عملاً تحت تسلط آن بود و بدهکاران و نیز دولت ایران به ندرت می‏توانستند این دارایی‏های غیرمنقول را از تصرف بانک خارج سازند و این املاک و دارایی‏ها گاه تا سالها و تا هنگام بازپرداخت کامل مطالبات بانک در تصرف اولیای بانک باقی می‏ماند و یا طبق شرایطی به فروش می‏رسید.

ادامه مطلب سرمایه بانک استقراضی روس

سورنا بزرگ اشکانی

سورنا با “ارد ” اول (قرن اول قبل از میلاد) معاصر بود و از نظر شهرت و ثروت پس از شاه رتبه اول را داشت .او تنها کسی بو که اجازه داشت در موقع تاجگذاری شاه کمربند شاهی را به کمر ببندد.

تصویری مجسمه اشکانی که به سورنا سردار بزرگ نسبت می دهند. این مجسمه در چهارمحال بختیاری به دست آمد

ادامه مطلب سورنا بزرگ اشکانی

زرتشت

بنا بر داستانهای ایرانی، چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در ایران- وئجه، یعنی «وطن آریاییها»، ظهور کرده بود که مردم زمان او را زره توشتره (زردشت کنونی) می‌نامیدند:

ولی یونانیان، چون از تلفظ نام فارسی این پیامبر عاجز بودند، نام وی را به صورت زور و آسترس تلفظ می‌کردند. مطابق روایات، تولد وی رنگ آسمانی داشت، و آن چنان بود که فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و، با شیره‌ای که از آن گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس می‌کرد درآمد؛ در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد که نسب عالی و شریف داشت. آن کاهن دختر را تزویج کرد، و دو زندانی تن‌های ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم ‌آمیختند، و از آن میان زردشت به وجود آمد. در همان روز که متولد شد به صدای بلند خندید؛ ارواح پلیدی که برگرد هر موجود زنده‌ای جمع می‌شوند ترسناک و پریشان شدند و از کنار وی گریختند. چون سخت دوستدار حکمت و عدالت بود، خود را از اجتماع مردم بیرون کشید و در تنهایی کوهستان زندگی می‌کرد و خوراکش پنیر و میوه‌های زمین بود. شیطان خواست تا وی را بفریبد، ولی کامیاب نشد. سینه اش را به ضرب خنجر دریدند و اندرونه وی را با سرب گداخته پرکردند، ولی زردشت لب به شکایت نگشود و از ایمان به اهورمزدا، پروردگار نور وخدای بزرگ، دست بر نداشت. اهورمزدا بر وی ظاهر شد و کتاب اوستا، یا «کتاب معرفت حکمت»، را در کف وی گذاشت و به او فرمان داد که مردم را به آن بخواند و پند دهد. مدت درازی همه او را ریشخند می‌کردند و آزارش می‌دادند، تا اینکه شاهزاده‌ای ایرانی، به نام ویشتاسپ یاهیشتاسپ، سخنان وی را شنید و فریفته آنها شد، و وعده کرد که دین تازه را میان مردم پراکنده سازد. به این ترتیب بود که دین زردشتی در جهان پیدا شد. زردشت خود مدت درازی بزیست، تا اینکه برقی از آسمان بر او زد و آن پیغمبر به آسمان صعود کرد.

ادامه مطلب زرتشت

آداب و اخلاق هخامنشیان

آنچه مایه شگفتی می‌شود این است که مردم ماد و پارس، با وجود آن دینی که داشتند، تا چه حد بیرحم بودند. بزرگترین شاه ایشان، داریوش اول، در کتیبه بیستون چنین می‌گوید: «فرورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند. گوشها و بینی و زبان او را بریدم و چشمهای او را درآوردم. او را در دربار من به غل و زنجیر کردند تا همه مردم او را ببینند. بعد او را به اکباتان بردم و به دار آویختم… و اهورمزدا یاری خود را به من عطا کرد. به اراده اهورمزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشتها و بینی او را بریدم و چشمهای او را برکندم. او را در دربار من در غل و زنجیر داشتند، و تمام مردم او را دیدند. بعد به امر من در اربل او را مصلوب کردند.» داستانهایی که پلوتارک، در سرگذشت اردشیر دوم و حوادث اعدامی که به فرمان وی صورت گرفته، نقل می‌کند، نمونه‌های خونینی از اخلاق شاهان پارس را در دوره اخیر آنان نشان می‌دهد. بر کسانی که خیانت می‌ورزیدند هیچ گونه رحمت و شفقتی روا نمی‌داشتند: این گونه اشخاص، و پیشوایان ایشان را به دار می‌آویختند. پیروانشان را چون بنده می‌فروختند و شهرهاشان را چپاول می‌کردند و پسرانشان را اخته می‌ساختند، و دخترانشان را به اسیری می‌بردند و می‌فروختند. ولی عدالت و حق مقتضی آن نیست که، در باره یک ملت، تنها از اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود؛ فضیلت چیزی نیست که مانند اخبار تاریخی روایت شود، و نیکان و پاکان، مانند ملتهای خوشبخت، تاریخی ندارند. حتی شاهان نیز، در پاره‌ای از  موارد، از خود اخلاق نیک نشان می‌دادند، و چنان بود که میان یونانیان پیمانشکن به درستی عهد معروف بودند. چون پیمانی می‌بستند به آن استوار می‌ماندند، و به این می‌بالیدند که هرگز وعده‌ای را که داده‌اند خلف نمی‌کنند. آنچه از تاریخ پارسیها با ستایش و تحسین باید ذکر شود این است که بندرت اتفاق می‌افتاد که فرد پارسی برای جنگ با پارسیها به مزدوری گرفته شود؛ در صورتی که هر کس می‌توانست یونانیان را برای جنگ با خودشان اجیر کند.

ادامه مطلب آداب و اخلاق هخامنشیان

هخامنشیان باستان و علم و هنر

چنان به نظر می‌رسد که پارسیان، جز هنر زندگی، هیچ هنری به فرزندان خود نمی‌آموخته‌اند. ادبیات در نظر ایشان همچون تجملی بود که به آن کمتر نیازمند بودند، و علوم را همچون کالاهایی می‌دانستند که وارد کردن آنها از بابل امکان‌پذیر بود؛ گرچه تمایلی به شعر و افسانه‌های خیالی داشتند، این کار را بر عهده مزدوران و طبقات پست اجتماع می‌گذاشتند، و لذت سخن‌گفتن و نکته‌پردازی و لطیفه‌گویی در گفت‌و شنید را برتر از لذت خاموشی و تنهایی و مطالعه و خواندن کتاب می‌شمردند. شعر را، بیش از آنکه از روی نوشته بخوانند، از راه آوازخوانی می‌شنیدند؛ با مردن خنیاگران، شعر نیز از میان رفت.

 

ادامه مطلب هخامنشیان باستان و علم و هنر

نادر شاه افشار

نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف به ایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یک عده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت.

 

ادامه مطلب نادر شاه افشار