داستان کودکی زرتشت

زرتشت مردی دهقان زاده بود و در پانزده سالگی مردم را به صلح و صفا دعوت میکرد.او پسر دهقانی به نام پورشیت بود که گاو شیری داشت و از آن گاو به زرتشت شیر میداد و از معجزات زرتشت آن بود که هنگام به دنیا آمدن خندید و این در حالی عست که کودکان در بدو به دنیا آمدن گریه میکنند.

لهراسب شاه هم عصر زرتشت پیامبر بود و او در شبی خواب دید که تعبیر آن خواب این بود که کودکی خواهد آمد که زادگاه او آذربایجان است او با پلیدی مبارزه میکند مفسران خانه زرتشت را به لهراسب نشان دادند و او به خانه زرتشت رفت و در آنجا نوزاد را دید و شمشیرش را از نیام بیرون کشید تا او را بکشد اما به قدرت خداوند دست او میان هوا و زمین خشک شد او به کاخ خود بازگشت و با اطرافیانش که دیوان واهریمنان بودند صحبت کرد و آنان گفتند که خود زرتشت را خواهند کشت پس آتشی عظیم برپا کردند و زرتشت را که از خانه پدر ربوده بودند به آتش انداختند اما باز هم به امر خدا آتش سرد شد و بر او اثر نکرد و مادرش که برای نجات کودک رفت با تعجب دید که او میان آتش نشسته و میخندد. مادرش او را برداشت و به خانه برد و فهمید که او کودکی عادی نیست پس در تربیت او اهتمام کرد و دشمنان فرزندش چندین بار دیگر به قصد جان زرتشت او را به کام حیوانات وحشی افکندند که هر بار او به امر خدا نجات پیدا کرد…

در داستان دیگری آمده که زرتشت در راه رفتن به سمت گشتاسب میبایستی از رودخانه ای عبور میکرد که در ساحل آن رودخانه زنهای برهنه نشسته بودند و او طوری یارانش را عبور داد که آنها زنان را نبینند.

زرتشت با بت برستان مباحثات فراوانی داشت و در همه مباحثاتش پیروز میگشت و عاقبت آنها پادشاه را وادار کردند که او را به زندان بیفکند ولی همین که بی گناهی او ثابت شد او را از زندان آزاد کرد.

مدت عمر زرتشت را هفتاد و هشت سال ذکر کرده اند و تعالیم عالیه او را در نیکی کردار و راستی گفتار و درستی اندیشه خلاصه کرده اند.او آفتاب را بزرگترین مظهر قدرت خداوند میدانست و آتش را مظهر نور در مقابل ظلمت(نه نماد خداوند)به همین علت آتشکده های فراوانی در ایران احداث گردید و تا قبل از حمله اعراب روشن بودند.

در قرآن کریم لفظ مجوس(در رابطه با زرتشت یا مانی) در سوره حج آیه هفده آمده است البته در آنجا ذکر نشده است که صاحب کتاب و شریعت باشند و شاید مراد از مجوس در قرآن کریم پیروان زرتشت باشند شاید هم پیروان مانی که قبل از زرتشت در عربستان وجود داشت.

بعضی از عقاید زرتشت مثل بقاء روح و جزا عمل و اوراد و نماز نظر مشرکان را به خود جلب کرده و تعدادی از اعراب را به سوی خود جلب نموده اما نفوذ زرتشت و مانی بعد از ظهور اسلام در مکه به کلی نابود شد.

ولی با وجود استیلای اعراب و پذیرش دین مبین اسلام توسط ایرانیان دین زرتشت نابود نشد و بسیاری از بزرگان دین به دنبال حمله اعراب از ایران گریختند و به هندوستان عزیمت کردند.

اما زرتشتیانی که در ایران مانده بودند با وجود مشکلاتی که طی قرنها برایشان به وجود آمد دست از دین آبا و اجدادی خود بر نداشتند و اکنون بسیاری از آنها در مناطق مختلفی از ایران از جمله یزد زندگی میکنند ولی بسیاری از عقاید آنها در طول تاریخ فرق کرده و به شکل امروزی در آمده است.

از جمله آداب و رسومی که زرتشتیان داشتند آن بود که آنها اجساد مرده های خود را دفن نمیکردند و آنها را بر بالای بلندی قرار میدادند تا بر اثر عوامل طبیعی یا حمله حیوانات نابود شوند و علت این کار آنا این بود که معتقد بودند جسد زمین تمیز را آلوده میکند ولی اکنون آنان اجساد خود را دفن میکنند.

اما از دیگر رسومی که در آیین زرتشت وجود داشته و به اسلام نیز آمده نقاره خانه ها میباشد که در هنگام طلوع و غروب آفتاب مینواختند تا به واسطه آن از این ستاره بزرگ قدردانی کنند.

http://www.vatanfa.com/?s=داستان-کودکی-زرتشت
***مهسا*** گفته:

چقدر رسوماتشون قشنگ بوده ودلایل زیباتری برای اونا داشتن من که افتخار میکنم یه ایرانیم…. کشوری که حتی قبل از اسلام اوردن هم یکتا پرست بوده !!!

دختر آریایی گفته:

مهساخانم عزیز من دخترآریایی ایرانی هستم ببخشید خانمی اگه از حرفم ناراحت شدی فقط واژه ای که در مورد آقای عمر بکار بردی برام سنگین بود منو ببخش و فقط میخواستم حلالیت بگیرم .

***مهسا*** گفته:

خواهش میکنم عزیزم اصلا ناراحت نشدم خوب شما هم نظرتو گفتی که برای من بسیار قابل احترامه !!! ولی پیشنهاد میکنم یه بار دیگه سربزن به اون بخش چون دلایل بیشترموتوش نوشتم موفق باشی عزیزم !!