کوروش در چه موقع و بچه وسیله بسلطنت پارس رسیده

کوروش پادشاه انشان سلطان پارس میشود

یک مسئله مهم یکه تاکنون مکشوف نشده اینست که کوروش در چه موقع و بچه وسیله بسلطنت پارس رسیده است، هرگاه بجدول رجوع کنیم مى‏بینیم در سال ۵۴۹ قبل از میلاد پادشاه انشان است و در سال ۵۴۶ عنوان پادشاه پارس را دارا است، پس چنین استنباط میشود که رسیدن او بتخت سلطنت بدون کشمکش زیاد واقع شده چه از آن مسائل چیزى ذکر نشده اگرچه مذکور نبودن آنهم دلیل قاطع نیست، بهرحال محتمل است که بعد از مسخر نمودن اکباتان تکلیف قبول تخت و تاج باو کرده باشند زیرا که پادشاهى از خانواده سلطنت خارج نمیشد

و در هرصورت میدانیم که هیستاسب پدر داریوش هیچوقت سلطنت نکرده با اینکه پسر ارسامس بوده است و ممکن است که صغیر بوده و از بین افتاده باشد، با اینهمه تا معلومات جدید بدست نیاید مطلب مبهم است و چیزیرا که میتوان تصدیق نمود این است که کوروش قبل از شروع به دوره فتوحات خود در مغرب بسلطنت ایران رسیده و شهادت کتیبه‏هاى سابق الذکر محل اعتبار کامل میباشد.

کرزوس پادشاه لیدیه‏

موقع کوروش بعد از رسیدن بسلطنت ماد استحکامى نداشت ولى از خوش‏بختى او پادشاه بابل در آن موقع نبونید و صلح‏جو بود و بنابرین کوروش از آنجانب آسوده میزیست لیکن از طرف لیدیه نگرانى داشت چه آلیات که عهدنامه اتحاد را با کیاکسار امضا نموده و بواسطه مواصلات اتحاد را محکم نموده بود درگذشته و کرزوس بجاى او نشسته بود و او در میان اهالى مغرب زمین به تمول ضرب المثل است چنانکه مسلمین درباره قارون این عقیده را دارند.

بارى آن پادشاه که جلوسش بسلطنت بیمنازع هم نبود دنباله کار آلیات را گرفت و میلتوس و سایر مستعمرات یونانى سواحل آسیاى صغیر را تحت قدرت خود درآورده و از طرف مشرق هم محاربات کرد و پیشرفت حاصل نمود و هنوز ده سال از سلطنت او نگذشته‏

بود که موقع دولت لیدیه را در مغرب رود هالیس محکم ساخته و فتوحات مزبور را در همان اوقات بکمال رسانید که کوروش مشغول برطرف ساختن دولت آستیاگس بود.

برحسب قاعده سرنگون شدن دولت ماد بر کرزوس باید خیلى ناگوار بوده باشد زیرا همسایه‏اى که سابق داشت با او متحد و همدست بوده است و اینک میبیند که اوضاع بکلى واژگون گردیده است و بنابرین نظر باینکه در آنوقت سپاه کاردیده و سواران خوب داشت و میتوانست بواسطه مزدوران یونانى بسیار آنها را تقویت کند و ظاهرا بمساعدت بابل و مصر نیز استظهار داشت احتیاط اقتضا میکرد که لشکر به کاپادوکیه کشیده پارسیان را قبل از اینکه استحکام بیابند مضمحل نماید و در غیر اینصورت البته ایرانیان قوت و قدرت خود را تشیید کرده بطورى که صرفه و مصلحت خود میدیدند بدولت لیدیه حمله میبردند. در هرحال بنابقول هرودوت، کرزوس که عیب بزرگش غرور بود از پیشرفت مقصود خویش اطمینان داشت لیکن براى اینکه عقیده‏اش راسخ بشود در نزد هاتف دلفى مأمور فرستاده سئوال کرد که اگر اررود هالیس گذر کرده بر پارسیان حمله کند چه نتیجه خواهد شد، هاتف جواب داد اگر کرزوس بر پارسیان حمله‏ور شود دولت مقتدریرا منهدم خواهد نمود و باید تحقیق نماید که مقتدرترین یونانیها کدام طائفه‏اند و با آنها عقد اتحاد ببندد. از این جواب که بنظر مساعد میآمد کرزوس مسرور شده ثانیا سئوال کرد آیا دولت من دوام خواهد کرد، جواب آمد که «صبر کن تا زمانى که قاطرى پادشاه ماد شود آنوقت اى لیدى ظریف به ریگزار هرموس معجلا فرار کن و از اینکه مانند یک جبان رفتار کنى خجل مباش».

دستور هاتف اول را کرزوس متابعت کرد و سفیرى با هدایاى وافر براى اسپارتیان فرستاد و آنها تکلیف او را قبول نموده حاضر شدند که لشکر بتقویت قواى او بفرستند، علاوه برین با امازیس پادشاه مصر و نبونید پادشاه بابل که هردو از مقهور شدن ماد دلتنگ بودند عقد اتحاد بست چه دولت ماد از غارتگرى دست برداشته و با لیدیها و بابل هردو اتحاد و اتفاق داشت، بارى اسباب پیشرفت تدابیر پادشاه لیدیه در ظاهر از هرجهت فراهم شد لیکن همان اوقات مأمورى که براى گرفتن مزدوران یونانى فرستاده و مبلغ گزافى باو سپرده بود

 

بفارس فرار کرده سرّ او را فاش کرد و خیالات کرزوس را بر کوروش مکشوف ساخت‏ «۱»

محاربه ایران و لیدیه‏

نقشه کوروش موافق مطلوب نتیجه داد، چون به کاپادوکیه وارد شد متحدین کرزوس هنوز نرسیده بودند بنابراین باب مذاکرات مفتوح شد و کوروش به پادشاه لیدیه تکلیف کرد که جان او محفوظ و سلطنتش را ابقا نماید بشرط اینکه پیمان تبعیت کوروش را بکند و از اطاعت سرنپیچد.

کرزوس البته این شرایط را نپذیرفت و جنگ درگرفت، اما لیدیها غالب شدند «۲» و متارکه جنگ سه ماهه برقرار شد و چون مخاصمه تجدید گردید لیدیها در پتریه‏ «۳» بواسطه کثرت نفرات پارسیان مغلوب شدند و کرزوس شبانه بجانب سارد فرار نمود و آبادى هاى سر راه را خراب کرد تا پیشرفت پارسیان را مانع شود و امیدوار بود که کوروش جرئت نخواهد کرد خطوط ارتباط خود را زیاده طولانى نماید در صورتیکه زمستان در پیش و بابل در حال خصومت در پس بود. اما نبونید رفیق خود را رها کرد و بمحض اینکه از طرف کوروش عنوان مصالحه بمیان آمد قبول نمود و ظاهرا ملتفت نشد که استقلال دولت او هم مانند لیدیه در خطر خواهد بود. کوروش چون از بابت پشت‏سر خود فراغت خاطر پیدا کرد کفایت خود را در حرکت سریع بجانب سارد ظاهر ساخت. کرزوس بهیچ‏وجه مترقب این حرکت نبود و یقین داشت که سرماى زمستان مانع اعمال جنگى خواهد شد و بنابرین از روى سفاهت قسمتى از سپاهیان خود را مرخص کرده و متفقین خویش را خبر داد که تا بهار در حرکت تأخیر نمایند. معهذا تزلزل بخاطر راه نداده مهیا شد که در جلگه صاف هرموس با سواران خود از دشمن مهاجم جلوگیرى نماید. اما کوروش تدبیرى را که امروز نزد همه معلوم است بکا

برده در مقدم صفوف خود شتران قرار داد و بوى این حیوانات‏ «۱» اسبهاى لشکر دشمن را رم داده بسرکشى واداشت. لیدیهاى رشید پیاده شده کوشیدند و در مقابل کثرت عدد پارسیان شربت هلاک نوشیدند و بقیه السیف آنها بسارد گریختند.

______________________________
(۱)- دیودور سیکلوس ۹، ۳۲٫ اما اینرا نمیشود باور کرد که کوروش از انعقاد یک قرارداد باین مهمى بکلى بیخبر بوده است «مؤلف».

(۲)- رجوع شود بکتاب‏­ The passing of the Empires ‑تألیف ماسپرو صفحه ۶۱۸ یادداشت ۳ که در آنجا براى عدم متابعت از شرحى که هرودوت راجع باین جنگ نوشته دلایل موجهى اقامه شده است «مؤلف».

(۳)-Pteria .

تاریخ ایران    متن‏ج‏۱    ۱۸۷     کوروش پادشاه انشان سلطان پارس میشود ….. ص : ۱۸۷

http://www.vatanfa.com/?s=کوروش-در-چه-موقع-و-بچه-وسیله-بسلطنت-پارس-رسیده