سیر علمی ایران پس از آمدن اسلام
- 3,728 بازدید
- 20 می 2012
- ایران معاصر
همه میدانیم که ایران قبل از اسلام یکی از متمدنترین کشورها بود. آیا با آمدن اسلام سیر نزولی از جهت علمی پیدا کرد، چرا؟
توسعه مدرن، پدیدهای مربوط به دو سه قرن گذشته است که ریشههای آن از قرن شانزدهم و شاید هم از آغاز رنسانس در پایان قرن سیزدهم به وجود آمد. از این رو بررسی ریشههای تاریخی فروپاشی تمدن کهن در جوامع شرق از جمله ایران، و استدلال، پیرامون دلایل کُند شدن رشد یا حتی واپسگرایی در دورههایی به دلایل غلبه عوامل خارجی. مانند ورود اعراب و یا حمله مغولها نمیتواند پاسخگوی عدم توسعه این جوامع در قرون جدید باشد.
بنابراین دلایل عدم توسعه معاصر ایران را نمیتوان در شکست حکومت ساسانیان به دست اعراب یا ورود اسلام دانست و یا رشد علوم را در مقاطعی از تاریخ ایران و افول آن را به هر دلیل از دلایل عقبماندگی ایران در دوران معاصر شمرد زیرا اساساً سرنوشت رشد مدرن با رشد گذشته متفاوت است.
برای روشن شدن این سؤال نظریههای عمده در مورد علل عقبماندگی ایران به طور اختصار ذکر می شود تا روشن شود که کدام نظریه و یا کدامین نظریهها در مورد عقب ماندگی ایران صدق میکند:
موانع توسعه و عوامل عقب ماندگی در ایران با نظریههای متفاوتی توضیح داده شده است. این نظریهها را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد که عبارتند از:
گروه اول: عوامل خارجی را مسئول عقب ماندگی میدانند.
گروه دوم: عامل ذهنی و فرهنگی و شخصیتی را مسئول عقبماندگی میشمارند.
گروه سوم: بر عامل اقتصادی و یا دقیقتر بر مناسبات تولیدی جامعه تکیه میکنند.
گروه اول دارای ۳ نظریه هستند، که نظریه اول معتقد است که پیدایش اسلام و هجوم اعراب به ایران، تا پایان حکومت ساسانیان که اوج تمدن باستانی ایران محسوب میشد، همراه بود. پس از این دگرگونی و شکست ایرانیان در برابر هجوم اعراب وقفهای طولانی بیش از یک قرن در توسعه فکری ـ علمی در تمدن ایران رخ داد و از آن پس به انحراف کشیده شد. این نظریه پیدایش اسلام را به عنوان یک دستگاه دینی ـ ایدئولوژیک عامل دگرگونی نهادهای جامعه دانسته و معتقد است که همین غلبه، رشد جامعه ایران را منحرف و سپس ایستا کرد. پور داود، احمد کسروی، صادق هدایت، میرزا آقاخان کرمانی،(۱) فتحعلی آخوندزاده و تا حدی علی میر فطروس از صاحب نظران این نظریهاند.
نظریه دوم: حمله مغولها را عامل ویرانگری تمدن ایران میدانند. محمد رضا فشاهی در کتاب تحولات فکری و اجتماعی در جامعه فئودالی ایران به این نظریه اشاره دارد.(۲)
نظریه سوم: عوامل عقب ماندگی ایران را به پیدایش استعمار و سپس غلبه سلطه امپریالیستی مربوط میدانند.
گروه دوم که وجوه فرهنگی را عامل عقبماندگی میدانستند بر سه نظریه تأکید دارند، نظریه اول: معتقد است که در جامعه ایران مناسبات فرهنگی و اجتماعی ویژهای حاکم است که مانع از پیدایش اندیشههای نوین عقلی ابداعی و خلاقیتهای انسانی میشود. نظریه دوم: توسعه جامعه را منوط به رشد علم میداند، برای مثال کتاب «ما چگونه ما شدیم»، نوشته «صادق زیبا» کلام علت اصلی عقب ماندگی را در عدم رشد یا دقیقتر در افول علم میداند. نظریه سوم، بر ارزشهای انسانی و نقش شخصیت و روان شناسی اجتماعی تکیه دارد. این نظریه معتقد است که در جوامع پیشرفته انسانها به ارزشهایی باور دارند که سازنده مناسبات رشد است.
گروه سوم: که مناسبات اقتصادی را مدنظر دارند، شامل سه نظریه میشود: نظریه اول: از تئوری تداوم شیوه تولید فئودال در ایران پس از ورود اسلام و به خصوص پس از سلجوقیان با نقش مهمی که خواجه نظام الملک ایفا میکند نام میبرد. این نظریه همین نفوذ و تقویت را مانع اساسی در راه پیدایش مناسبات سرمایهداری در ایران میداند.
نظریه دوم: ساختار ایل و کوچنشینی در ایران را مانع عقب ماندگی میداند.(۳)
نظریه سوم: دلیل اصلی عدم پیدایش مناسبات و عقب ماندگی در ایران را ناشی از سلطه شیوه تولید آسیایی میداند که این نظریه با تکیه بر کمبود آب برای کشت و زرع نتیجه میگیرد که همین عامل در مناسبات سیاسی و اجتماعی دخیل بوده است.
اگر توسعه تمدن معاصر غرب از دین آغاز نشد پس بر اساس کدام تجربه، توسعه ایران باید از دین آغاز شود؟ نقش اسلام در ایران فراتر از حمله اعراب به ایران و یا بیگانه قلمداد کردن آن است. اسلام و اعراب را نمیتوان و نباید مساوی یکدیگر قرار داد. بعد مخالفت ایرانیان علیه اعراب فراتر از برداشتهای متفاوت از اسلام در ایران است، در تحلیل جامعهشناختی از عقب ماندگی ایران به جای بررسی نقش اسلام باید به بررسی نقش دین به طور کلی و نقش اسلام به طور مشخص پرداخت. ادیان میتوانند بومی و یا وارداتی باشند. بومی یا وارداتی بودن دین نقشی در سرشت مثبت یا منفی آنها ندارد. ادیان اروپائی نیز وارداتی هستند ولی کسی آنها را از این زاویه ارزیابی نمیکند، زیرا مسیحیت در اروپا پرورش یافت. نقش مسیحیت در جوامع اروپائی کمتر از نقش اسلام در جامعه ایران نبود. با توجه به پیآمد دگرگونیهایی که در جامعه ایران به نام دین رخ داد، دیگر نمیتوان از اسلام به عنوان عامل بیگانه سخن گفت، هنوز و هم چنان کسانی مشکلات جامعه را از این دریچه مینگرند.(۴)
بنابراین، آنچه میتوان نتیجه گرفت اینکه اولاً باید در علل عقب ماندگی ایران نقش دین را بررسی کرد نه نقش اسلام را، زیرا دین غالب در ایران میتوانست زردشتی باشد. ولی دلیلی وجود ندارد که بپذیریم اگر دین زردشت به صورت غالب در ایران باقی میماند، دیگر مانعی در راه توسعه ایران باقی نمیماند. ثانیاً نقش ایرانیان را در نهادینه کردن اسلام در ایران بازشناخت و دچار این توهم نشد که گویا ایرانیان در مقابل اسلام مقاومت میکردند و اعراب اسلام را به زور به ایرانیان تحمیل نمودند.(۵) وقتی میگوییم اسلام باعث عقب ماندگی جامعه ایران شده است بدین معناست که اگر دین غالب در ایران غیر از اسلام بود جامعه ایران عقب نمیماند و چنین فرضی درست نیست.
با توجه به نظریههایی که ذکر شد نتیجه میگیریم که اولاً: ایران پس از اسلام به اوج تمدن جهان آن روز رسیده است و صحیح نیست که مدعی شویم با ورود اسلام تمدن ایران سیر نزولی دارد، چرا که در مقایسه تمدن پیش از اسلام و پس از اسلام این امر آشکار است. تعداد زیاد علمای اسلام در زمینههای مختلف علمی از جمله شیمی، نجوم، ریاضی، فلسفه و… ایجاد کلاسها و پایگاههای آموزشی از سوی ائمه ـ علیهم السّلام ـ از مواردی است که قابل توجه است.
ثانیاً: محدودیت تحصیل علم در قبل از اسلام بدین صورت که فقط عدهای خاص که همان اشراف و طبقه حاکمان بودند حق تحصیل علم داشتند و دیگران از آن محروم بودند. در حالی که این محدودیت با ورود اسلام برچیده شده است.
ثالثاً: اگر مراد از تمدن صرف پیشرفت علمی است ما چهرههای علمی چندانی تا قبل از ورود اسلام در ایران نمیبینیم و تمدن ایران بیشتر در زمینههای هنری، نظامی، شهرنشینی و… بوده است. از آنجا که کتاب و کتابخانه از علائم پیشرفت علمی است ما در جامعه قبل از اسلام کتابخانهای دیده نمیشود امّا با ورود اسلام این به خوبی نمایان است.
پاورقی:
۱٫ آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقا خان کرمانی، نوید ۱۹۹۲٫
۲٫ فشاهی، محمدرضا، گزارش کوتاه از تحولات فکری و اجتماعی در جامعه فئودالی ایران، انتشارات گوتنبرگ، ۱۳۵۴٫
۳٫ اشرف، احمد، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دوره قاجار، انتشارات پیام، ص ۲۵٫
۴٫ صفا، ذبیح الله، حماسه سرایی در ایران، ص ۱۴۱٫
۵٫ میرزایی، غفور، تاریخ ایران و بررسی عوامل سازنده، ساختار حکومتی و فرهنگی، انتشارات فردا، ص ۱۶۷٫
برخلاف آنچه تبلیغ می شود؛ ابعاد علمی اسلام به قدری گسترده و عظیم بوده که هنوز هم علوم و پیشرفت های امروز بشر، توانایی اظهار نظر در خصوص بسیاری از روایات و دستاورد های علمی اندیشمندان مسلمان را ندارد. و اساسا هر مقدار که علم بشری پیشرفت نموده، نه تنها ناقض نظرات اسلام نبوده بلکه آنها را هم مورد تایید قرار داده است. بعنوان مثال نظریه بی نهایت بودن ذرات که موجب شهرت پرفسور حسابی(پدر فیزیک ایران) در جهان شده، نظریه ای بود که پرفسور حسابی آن را از فلسفه اسلامی اقتباس کرده بود. ایشان قبل از مطرح کردن این نظریه، ابتدا آن را با علامه محمد تقی جعفری در میان گذاشته و در خصوص آن اطلاعات لازم را بدست آورده و سپس آن را با ساختاری فیزیکی ارائه نمودند. این نظریه بسیار فراتر از علم و پیشرفت های امروزی بشر بوده بطوری که وقتی این نظریه را برای پرفسور انیشتین مطرح نمودند، ایشان گفتند من نمی توانم در مورد آن اظهار نظری کنم ولی اگر این نظریه اثبات شود، تحول عظیمی در فیزیک بوجود خواهد آورد. این در حالی است که این نظریه در قرن ها قبل توسط فلاسفه مسلمان مطرح گردیده بود. برای انیشتین این سوال مطرح شد که این نظریه که بسیار جلوتر از زمان خود مطرح گردیده چگونه در ذهن پرفسور حسابی بوجود آمده است و پرفسور حسابی هم حقیقت را بیان نمودند و این باعث تمایل و نگرش بسیار مثبت انیشتین نسبت به اسلام گردید. بطوری که اقدام به انجام مکاتباتی با آیت الله العظمی بروجردی می نمایند. بعنوان مثال در یکی از این مکاتبات انیشتین سوال می کند آیا اسلام در خصوص نسبیت زمان هم نظری دارد که آیت الله بروجردی در جواب به حدیث معراج پیامبر اشاره نموده و بیان می کنند که نسبیت زمان در اسلام مورد تایید است. هم اکنون هم بسیاری از روایات و متون دانشمندان اسلامی در علوم مختلف وجود دارد که هنوز بررسی قرار نگرفته و اثبات نشده است و متاسفانه تحقیق در خصوص آنها توسط دانشمندان مسلمان امروز مورد بی مهری قرار گرفته و از این گنجینه علمی اسلام غفلت ها شده و این ظرفیت عظیم همچنان محجور و ناشناخته مانده است!! در حالی که شواهدی وجود دارد که دانشمندان غربی بر روی بسیاری از آنها کار کرده و توانسته اند تا به نام خود آنها را ثبت نمایند.