جواب سوال در مورد تکامل ادیان و..

لازم دونستم جواب یکی از نظرات رو تو سایت بزارم

به نظر من خدا وقتی دینی رو برای سرزمینی میفرسته دیگه دلیلی نداره بیاد بگه نه اون دین رو ولش کنین این دین جدیده بهتره .کاملتره این طوری آدم به بعضی چیزها شک میکنه به نظر من بعضی چیزایی که تو زردتشت هست عاقلانه تره البته این نطر منه من قصد توهین به اسلام رو ندارم مگه اسلام نمیگه بت نپرستیم .بت پرستی کفره؟فقط خدای یکتا..پس چرا مسلمانان هر سال میرن مکه و دور یه بنای مکعب میگردن اصلا خدا مگه خونه میخواد که میگیم خونه ی خدا؟مگه نمیگیم خدا به هیچ چیز نیازی نداره؟ پس خونه دیگه چیه ؟ این بت پرستی نیست؟که دور بنای سنگی بچرخیم ؟؟؟؟؟؟؟این که مرد میتونه چهار زن داشته باشه هوس رانی نیست در حالی که زردتشت گفته مرد میتونه یه زن داشته باش لطفا این گره های مبهم مغزم رو اگه میتونید وا کنید ؟

ما دین اسلام را در زمان کنونی دین برحق و تنها دین قابل پیروی و تبعیت می دانیم و در نتیجه معتقدیم به حکم عقل باید از این دین تبعیت نمود ؛ البته ممکن است پیروان هر دین دیگری نیز همین باید را در قبال دین خود مطرح نمایند و دین خود را دین حق و برترین دین در زمان کنونی قلمداد نمایند ؛ پس در این وضعیت هم تنها ابزار و وسیله ای که به واسطه آن می توان در بین این ادعاها داوری نمود ، همان عقل و خرد بشری است .

در حقیقت باید با انصاف و به دور از هر گونه پیش داوری به داوری میان دلایلی که پیروان ادیان گوناگون در حقانیت دین خود اقامه می کنند پرداخت . دلایل منطقی و مستدل را بر دیگر دلایل برتری داد .

حق را از باطل شناخت ؛ اما ما بر اساس کدام دلایل اسلام را در زمان کنونی دین حق و تبعیت از آن را لازم می دانیم ؟

نگاه ما نسبت به دیگر ادیان چیست . از نظر قرآن کریم، دین خدا از آدم تا خاتم یکی است و اختلاف در دین وجود ندارد. همه پیامبران به یک مکتب دعوت می‏کرده‏اند. اصول مکتب انبیا که دین نامیده می‏شود، یکی بوده است.

تفاوت شرایع آسمانی در یک سلسله مسایل فرعی و شاخه‏ای بود، که به حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی‏های فکری وفرهنگی مردمی که دعوت شده‏اند، متفاوت می‏شد.

اما در واقع همه این ادیان وشرایع مختلف، شکل‏ها و صورت های متفاوت از یک حقیقت و در مسیر یک هدف و مقصود بوده اند .

تفاوت اساسی ادیان در سطح تعلیمات شان بوده که پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر در سطح بالاتری تعلیمات خویش را القا کرده‏اند؛ مثلاً تعلیمات اسلام در مورد مبدا و معاد و جهان و معارف پیامبران پیشین از نظر سطح تکالیف و عمق معارف نسبت به ادیان قبل تفاوت بسیاری دارد.

به تعبیر دیگر بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش‏آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا بردند.

از نظر قرآن همه آن چه وجود داشته و پیامبران عرضه کرده‏اند، دین بوده ، نه ادیان، که نام آن ” اسلام” است. البته مقصود این نیست که در همه دوره‏ها دین خدا با این نام خوانده می‏شد، بلکه مقصود این است که حقیقت دین، دارای ماهیت تسلیم و عبد محض بودن در برابر خدا است که بهترین معرف آن لفظ « اسلام» است. (۱)

از این رو قرآن می‏گوید:

“ان الدین عند الله الاسلام؛ دین نزد خدا اسلام است”.(۲) یا می‏گوید: “ابراهیم نه یهود و نه نصرانی، بلکه حقجو و تسلیم فرمان خدا (مسلمان )بود”. (۳)

پس دین خدا که از طرف پیامبران الهی عرضه شده، یکی بوده است، با آن خصوصیتی که گفته شد و مردم در دوران‏های پیامبران موظف بوده‏اند از شریعت پیامبر زمان خود که بر اساس رشد فکری و ظرفیت های انسانی تکامل یافته پیروی نمایند، به لحاظ این که در آن زمان دین به شکل کامل تر از زمان گذشته عرضه می‏شود تا آن که این مسیر به دوران خاتمیت و ارائه کامل ترین شریعت و دستورعمل نهایی برای بشر منتهی گردد .

در هر حال با پایان دوران عمل و توجه به تعالیم یک دین به امر خداوند و آمدن پیامبر و شریعت جدید ، دیگر عمل به آن دستورات قبلی عین مخالفت با اراده خداوند و ضد عبودیت و تسلیم در برابر اوست ، در نتیجه در هر مقطع زمانی پیروی از یک دستور عمل مصداق تسلیم و تعبد و بندگی مطلق در برابر خداوند – که عامل اصلی کمال و سعادت بشر محسوب می شود – است .

پس می توان نتیجه گرفت همه پیروان راستین ادیان آسمانی گذشته در زمان انبیای خود – و حتی کسانی که با برهان ودلایل قابل قبول نزد عقل وخرد بردین انبیای گذشته باقی ماندند و از ادیان جدید مطلع نشده یا زمینه تحقیق برای شان فراهم نشد، ولی در دین خود و پیروی از فرامین شریعت خود صادق بودند -، مسلمان محسوب می شوند و دین و دینداری آن ها در قیامت مورد قبول قرار خواهد گرفت .هرچند یهودی یا مسیحی و…بودند.

با آمدن دین جدید وکامل تر ، هر مومن خداپرستی باید به دین جدید گرویده، لااقل در مورد ادیان احتمالی به بررسی وتحقیق بپردازد.اصرار بر باقی ماندن بر دین گذشته، درجا زدن و مخالفت با دستور الهی وسفارش انبیای پیشین و لجاجت و خلاف تسلیم بودن است .

پس همه ادیان آسمانی برحق هستند اما تنها در زمان خودشان یعنی قبل از ظهور پیامبرِ صاحب شریعت بعدی، دین حق و برگزیده خداوند برای انسان های همان عصر و زمان محسوب می شوند؛ اما در زمان کنونی که ادیان مختلفی وجود دارند نمی توان همه را بر حق دانست و باید به دنبال دین حق در زمان کنونی ، آن هم به مدد عقل و برهان گشت .

این تحقیق و بررسی دارای لوازم و شرایطی است که اکنون در مقام بیان آن نیستیم ، اما بعد از تحقق این شرایط و ایجاد بستر مناسب برای این تحقیق، باید به شکلی برابر و مساوی به آموزه های اصیل و مبنایی همه ادیان مراجعه نمود . آن ها را یک به یک بررسی نموده و با هم سنجید ؛ در واقع مهم ترین راهکار در این مسیر مراجعه به منابع اصیل ادیان موجود برای داوری است .

اما بر اساس یک اصل دقیق عقلانی می توان کار را ساده تر نمود .یعنی به جای بررسی همه منابع ادیان گوناگون، ابتدا به تحقیق و بررسی تعالیم و مفاهیم اسلام پرداخت ، زیرا اسلام به همه ادیان آسمانی قبلی معتقد بوده ،به پیامبری پیامبران آن ها باور دارد .

این ادیان را دین حقیقی بشر در زمان خودشان می داند ، اما در عین حال معتقد است که با آمدن پیامبر و شریعت بعدی ،دیگراین ادیان و شریعت شان از اعتبار و حجیت ساقط می شوند و نمی توان همچنان بر آن ها باقی ماند .

اما پیروان ادیان آسمانی هیچ کدام دین اسلام را برحق نمی دانند و گرنه اعتقاد به دین و شریعت خودشان نامعقول و نادرست خواهد بود ، چنان که یهودیان هنوز به آمدن مسیح باور ندارند و مسیحیت فعلی را دین حقیقی نمی انگارند ؛ به همین خاطر اگر ثابت شود که اسلام دینی برحق بوده و واقعا پیامبری به نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم از سوی خداوند آمده ، می توان یقین پیدا نمودکه دین حق در زمان کنونی اسلام است و در این مسیر مقایسه و بررسی دیگر ادیان ضرورتی ندارد .

اما فارغ از این امر ما برای برحق دانستن اسلام در زمان کنونی در برابر دیگر ادیان دلایل مختلف دیگری هم داریم ،همان طور که پیروان هر دین دیگری هم دلایل گوناگونی در برتری دین خود ارائه می دهند ؛ اما مهم ترین و بهترین داور در این مقام همان عقل و دانش بشری است .

با اندکی تامل می توان دریافت که در ابعاد مختلف دین اسلام نسبت به دیگر ادیان از برتری برخوردار است و در نگاهی مقایسه ای نمی توان دینی برتر از اسلام برای این زمان یافت .

روشن ترین نکته در این خصوص آن است که کتاب‌های آسمانی پیامبران صاحب شریعت که در بردارنده قوانین الهی بودند و محتوای دین آنان محسوب می شدند، به مرور زمان به کلی محو شدند و یا دستخوش تحریفات جدی قرار گرفتند؛ چنان که تورات موسی(ع) مورد تحریف های فراوان قرار گرفته ، همچنین چیزی به نام انجیل عیسی(ع) باقی نمانده است، بلکه از دست نویس های افرادی که از پیروان حضرت موسی و عیسی(ع) شمرده می شدند، مجموعه هایی تهیه شد و به نام کتاب مقدس ( عهدقدیم و عهد جدید ) معرفی گردیده است.

هر شخص بی غرضی که نظری بر عهدین (تورات و انجیل فعلی) بیفکند، خواهد دانست که هیچ کدام از آنها کتابی که بر موسی(ع) یا عیسی(ع) نازل شده، نیست. به عنوان مثال تورات خدا را به صورت انسانی ترسیم می‌کند که نسبت به بسیاری از امور آگاهی ندارد(۴) و بارها از کار خود پشیمان می‌شود،(۵) با حضرت یعقوب کشتی می گیرد و نمی تواند بر او غالب شود و سرانجام التماس می کند که از او دست بردارد تا مردم خدا را در چنین حالی نبینند. (۶)

وضع انجیل از تورات مشکل تر است، زیرا اوّلاً چیزی به نام کتابی که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده، در دست نیست . مسیحیان چنین ادعایی ندارند که انجیل فعلی کتابی است که خدا بر حضرت عیسی(ع) نازل کرده، بلکه محتوای آن گزارش هایی است منسوب به چند تن از پیروان حضرت و علاوه بر تجویز شرب خمر، ساختن آن را به عنوان معجزه عیسی قلمداد می‌کند.(۷) .

از کتاب مقدس زرتشتیان هم جز مقداری دعا و مناجات باقی نمانده است ، در حالی که منابع اصیل دین اسلام یعنی کتاب آسمانی و وحیانی به دلایل گوناگون کاملا دست نخورده و سالم باقی مانده و به علاوه گزارش های روشنی از سنت و سیره پیامبر و جانشینان او در دست است که هدایتگر پیروان اسلام به سعادت و رستگاری است .

به علاوه امتیاز محتوایی تعالیم اسلام بر دیگر ادیان موارد عدیده ای است که از آن میان به چند مورد اشاره می کنیم :

۱- جامعیت:

یکی از دلائل کامل بودن دین اسلام، جامعیت آن است. جامعیت بدان معنا است که در اسلام همه قوانین و مقرّرات مورد نیاز انسان‏ها پیش بینی شده است ؛ در اسلام، احکام و قوانین منحصر در زندگی فردی انسان‏ها نیست، بلکه تمام ابعاد زندگی اجتماعی را نیز در بر دارد، چرا که زندگی فردی و اجتماعی انسان از هم قابل تفکیک نبوده و بسیاری از امور فردی، در زندگی اجتماعی و بالعکس تأثیر دارند . در حالی که ادیان موجود تنها به برخی از ابعاد فردی و یا اجتماعی انسان توجه داشته ،در بسیاری از امور هیچ دستور وهدایتی برای پیروان خود ندارند .

۲- هماهنگی با مقتضیات زمان:

یکی از ویژگی‏های بسیار مهم اسلام همسویی آن با شرایط زمان است؛ یعنی قوانین اسلام علاوه بر جامعیت به گونه‏ای تشریع شده که پاسخگوی نیازهای انسان‏ها در همه زمان‏ها است؛ از این رو اسلام بعد از گذشت چندین قرن بالنده و پویا ظاهر شده و در مقام پاسخ گویی نیازهای مردم اظهار عجز نکرده است.

محقق مشهور «مارسل بوازار» می‌نویسد: «احکام و قوانین اسلام به پرسش‏های معاصر پاسخ داده است…».(۸) یکی از امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر همین است که ادیان دیگر پاسخگوی نیازهای زمان خود بودند، حال آن که اسلام پاسخگوی نیازهای انسان‏ها در طول تاریخ می‌باشد. یکی از علل خاتمیت اسلام را در همین ویژگی باید جستجو نمود.

همسویی اسلام با شرایط زمان بدان معنا نیست که قوانین اسلام با شرایط زمانی تغییر یابد، بلکه معنایش این است که هرگاه احتیاجات و حوادث و مقتضیات زمان به اسلام عرضه می‌شود، می توان پاسخ پرسش ها را از منابع ومبانی آن دریافت و اسلام پاسخگوی جدیدترین پرسش هاست .

۳- تلفیق دنیا و آخرت:

یکی از دلایل مهم کامل بودن دین اسلام در آمیختگی دنیا و آخرت ظهور می‌کند. اسلام با اصل دنیا و مواهب آن مبارزه نکرده و رهبانیت را نپذیرفته ، بلکه دین اسلام دنیا را پل ارتباطی آخرت دانسته است. از این رو نخست تعریف دقیق از دنیا ارائه داده و به زندگی انسان‏ها سمت و سو داده و همگان را به فعالیت در دنیا فرا خوانده است. از سوی دیگر اسلام مردم را به آخرت گرایی فراخوانده و از دنیا گرایی بر حذر داشته، این در حالی است که برخی از ادیان نیز دنیا گریزی را مطرح کرده‏اند، چنان که برخی دیگر آخرت گریزی را مطرح کرده‏اند.

شهید مطهری در این خصوص می‌نویسد: «در جامعه‏های کهن همیشه یکی دو چیز وجود داشت: یا آخرت‌گرایی و زندگی گریزی و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی. اسلام آخرت گرایی را در متن زندگی گرایی قرار داد. از نظر اسلام راه آخرت از متن زندگی و مسئولیت‏های زندگی دنیا می‌گذرد».(۹) پى‏نوشت‏ها:

۱٫ مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص ۱۶۵٫

۲٫ آل عمران، (۳) آیه ۱۹٫

۳٫ همان، آیه ۶۷٫

۴٫ تورات، سفر پیدایش، باب سوم، شماره ۸ – ۱۲٫

۵٫ همان، باب ۶، شماره ۶٫

۶٫ همان، باب ۳۲، شماره ۲۴ – ۳۲٫

۷٫ انجیل یوحنا، باب دوم.

۸٫ اسلام در جهان امروز، ص ۲۵۹٫

۹٫ وحی و نبوت، ص ۹۱؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۴۲٫

================================

 

خب اگر لطف کنید و در مورد دین زرتشت مواردی را عنوان کنید که نشان از برتریت دین اسلام باشد تشکر میکنیم نظر شخصی هر چند قابل احترام است !

اما وقتی جلوه میکند که یک پشتوانه علمی و تحقیقی در کنار خودش داشته باشد

 

==========================

 

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود** حاجی احرام دگر بند ببین راه کجا است

بله بت پرستی کفره اما هر چه ظاهرش مشابه باشد کفر نیست

برای هر کاری اگر هجتی از جانب خدا نباشد خطا و بیراهه است

اگر خدای منان خود امر به سجود به جایی را کند و ما از اطاعت او سر باز زنیم

بت پرست و مشرکیم

چرا که خداوند منان خدای یکتا و اطاعت اش واجب و اگر از هوای نفس پیروی کنیم یعنی نفس خودمونو می پرستیم و این یعنی شریک قائل شدن برای خدا

خانه خدا یک مفهوم است نه لفظ
و اگر کسی فکر کند که واقعا خدا خانه دارد و این یعنی همین چیزی که ما در انیم گناه کرده است

ببین از یک وجه من می گم

ما وقتی صاحب خانه هستیم

در انجا هرمت صاحب خانه حفظ می شود

یعنی اگر ما به جایی می رویم باید حرمت صاحب ان را حفظ کنیم

پس ما وقتی به کعبه مشرف می شویم باید قوانین خاص انجا که از جانب صاحب خانه وضع شده رعایت کنیم

=====================================

ابتدا لازم است به این نکته توجه داشته باشید که اسلام تعدد زوجات را ایجاد نکرده ، بلکه آن را محدود و مقید کرده است.

با بررسی محیط های مختلف قبل از اسلام به این نتیجه می‏رسیم که تعدد زوجات به طور نامحدود، امر عادی بوده ، پیش از اسلام جریان داشته ، اسلام آن را در چارچوب ضرورت‏های زندگی محدود ساخته ، برای آن قیدها و شرایط خاصی قرار داده است.

به عقیده ویل دورانت این رسم از اجتماعات اولیه بشری سرچشمه گرفته بلکه «در اجتماعات اولیه، اصل چند همسری روشی متداول و رایج بوده است». (۱) همچنین رسم چند زنی در میان اقوام چینی و هندی و بابلی و آشوری و مصری قدیم و در میان قبایل سرخ پوست آمریکا رواج کامل داشته است.(۲)

در کتاب مقدس (تورات) آن را به رسمیت شناخته و آورده است که انبیای بزرگ الهی همانند ابراهیم (کتاب مقدس، سفر پیدایش باب ۲۵: ۱-۶) و یعقوب (سفر پیدایش، باب‌۳۲ : ۲۲) و موسی(سفر خروج، باب۲ : ۱۶ تا ۲۱ و سفر اعداد، باب ۱۲: ۱) و داود زنان متعدد داشتند. در خصوص داود کتاب مقدس اسامی ۹ نفر از زنان او را نام می‌برد. (۳)

حتی در اناجیل اربعه هم نصّ خاصی در مورد ممنوعیت چند زنی وجود ندارد، بلکه در رساله پولس مطالبی است که جواز تعدد زوجات را می‌رساند، آن جا که پولس می‌گوید: لازم است اسقف تنها یک زن بگیرد (۴) .

این‌که اسقف را ملزم به یک زن نموده، دلیلی بر این‌ می‌باشد که برای غیر اسقف، بیش از یک زن جایز بوده است.

در کنار همه این شواهد باز نمی توان انکار کرد که تعدد همسر در عین تایید و رواج در ادیان مختلف نوعی مساله خارج از اصل محسوب می شود .

در واقع تک همسری امری طبیعی و اصل در تشکیل یک خانواده است ، بر این اساس روشن است که عدم جواز تعدد شوهر امری بر خلاف عرف و طبیعت و اصل نیست تا نیازمند دلیل باشد، بلکه این تعدد همسر برای مرد است که نیازمند بررسی و دلایل قابل قبول است .

از آن جا که ما معتقدیم قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر تنظیم شده است، نه احساسات و عواطف ، ضرورت های اجتماعی در آن مهم ترین نقش را ایفا می کند ، در نتیجه ابتدا باید دید که چه ضرورتی اجازه تعدد زوجات را برای مردان حاصل کرده ، در مقابل چه موانعی جلوی امکان تعدد شوهر را از زنان گرفته است ؟

نمی‏توان انکار کرد که نیاز جنسی در مردان کاملا متفاوت از نیاز جنسی در زنان است ، به گونه ای که در اغلب مردان انگیزه اصلی در ازدواج و ارتباط با جنس مخالف خواسته یا نا خواسته، ارضای نیاز جنسی است ، در حالی که در اغلب زنان این انگیزه عاطفی و روحی است .

حتی بخش نیاز جنسی در آن ها هم ماهیتی دوگانه یعنی عاطفی جنسی دارد ؛ یعنی در ماهیت و حقیقت این نیاز هم تفاوت آشکاری بین زنان و مردان وجود دارد .

اکثر آنچه برخی از زنان در دوران تجرد به عنوان نیاز جنسی احساس می کنند، بیش تر ماهیت تجربه جنسی دارد که با ارتباط با همسر برآورده می شود .

پس از ازدواج کم رنگ می شود، در حالی که در مردان این نیاز ، امری مداوم و کاملا مستقل و قدرتمند باقی می ماند .

در شدت و قدرت این نیاز بین زنان و مردان تفاوت آشکاری وجود دارد ، به گونه ای که حتی در جوامع غربی که بیش ترین تحریکات و بیداری های جنسی وجود دارد و عدم تمایلات جنسی عامل اجتماعی ندارد، تفاوت بین زنان و مردان در نیاز جنسی امری کاملا آشکار است تا حدی که در اکثر این کشورها میزان سرد مزاجی جنسی زنان ۳۵ تا حدود ۴۰ درصد جمعیت زنان را تشکیل می دهد ، در حالی که این امر در مردان شاید به ۱۰ درصد هم نرسد ؛ البته در برخی جوامع میزان سردمزاجی زنان تا ۸۰ درصد هم تخمین زده شده است .

همچنین نمی‏توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است، زیرا غالب زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می‏دهند، در حالی که در مردان چنین نیست ، هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً هم ممنوعیت آمیزش دارند و هم تمایل هورمونی به این امر ندارند ، در حالی که در مردان این ممنوعیت ها وجود ندارد.

همه این موارد نشان می دهد که نمی توان شرایط زن و مرد را در خصوص نیازهای جنسی یکسان دید و برای هردو جنس به یک گونه قضاوت کرد ، از طرف دیگر مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند .

در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آن‏ها تشکیل می‏دهند . در نتیجه همواره میزان زنان در جامعه بیش از مردان خواهد بود و زنان بسیاری در جامعه بدون همسر و سر پرست باقی می مانند .

با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد ، به علاوه این واقعیت (که تعادل میان مرد و زن همواره به هم می‏خورد) ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم :

 

أ) مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند . زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند . تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.

ب) مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل های گوناگون برقرار سازند.

ج) کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن‏ها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

حال اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. هم چنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم اما این مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی بشود، جنبه‏های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.

اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم . انواع مشکلات روحی و فرهنگی و اجتماعی که دامنگیر این گونه روابط آزاد می شود ، بر جامعه بپذیریم؛ تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین مالی و اجتماعی و… دارند و نه آینده‏ای در خور و سرنوشتی معین. چنان که شخصیت آن‏ها در این فرایند پایمال شده است . وجدانی سرخورده و احساسی سرشار از ملامت خود دارند .

این‏ها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.

بنابراین تنها راه سوم می‏ماند که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان در موقعیت های خاص پاسخ مثبت داده شده ، هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه نیز از گرداب گناه در امان بماند.

در این میان دو ضرورت مهم اجتماعی وجود دارد :

یکی آن که وجود زنان بی سرپرست و بیوه در جامعه به دلایل گوناگون اقتصادی و روحی و غریزی می تواند موجب مفاسد و مشکلات فردی و اجتماعی هم برای خودشان و هم برای مردان جامعه و هم فرزندان شان گردد ، در حالی که با یک ازدواج موقت یا دائم اما کمرنگ تر از ازدواج اول ، بخش عمده این نیازها برطرف شده و خطرات بسیاری در این زمینه برطرف می گردد .

دیگر آن که انگیزه های موجه جنسی در مردان آن هم در شرایط خاصی که معمولا از طریق همسر خود توان برآورده ساختن آن را ندارند ، در پاره ای موارد تعدد زوجات را کاملا منطقی می‏کند .

با ازدواجی مشروع از فشارهای ویرانگر روحی که ممکن است همه توان مفید اجتماعی یک مرد را گرفته و او را وادار به رفتارهای بسیار پر خطر و پر آسیب نماید، جلوگیری می شود .

اگر واقع بینانه بنگریم می بینیم در وضعیت احساس نیاز ، با توجه به قدرت این نیرو در مردان و تاثیرگذاری آن در تصمیمات و رفتارهای فردی و اجتماعی شان و توانایی مردان در برآورده ساختن تمایلات خود از طریق ابزارهای مالی و اجتماعی که دارند، در بسیاری از موارد این نیاز اگر از طریق مشروع ارضا نشود، مردان را وادار به اقدام از طریق نامشروع می‏کند که تبعات منفی فردی و اجتماعی و خانوادگی آن بسیار بیش تر و خطرناک تر است .

 

در عین حال نباید فراموش کرد که اسلام اجازه توجه به نیازهای جنسی را در هیچ فردی به طور مطلق و بی قید و شرط نپذیرفته

 

پی‏نوشت‏ها:

۱٫ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص۵۰٫

۲٫ همان ،ص ۶۱٫

۳٫ کتاب مقدس، کتاب اول تاریخ ایام، باب سوم.

۴٫ رساله اول پولس رسول به تیموتاؤس، باب سوم: ۲ و ۱۲٫

————–

با تشکر از انجمن اسک دین

http://www.vatanfa.com/?s=جواب-سوال-در-مورد-تکامل-ادیان-و..