زمامدارى شاپور

زمامدارى شاپور
اردشیر قبل از مرگ، فرزند خود، شاپور را در سلطنت شریک خود نمود. شاپور در دوران زمامدارى، انضباط بیشترى در ارتش و سازمان ادارى کشور پدید آورد. او نیز مانند پدر با مشکلات و مسائل خارجى چندى مواجه بود؛ شاهنشاهى کوشان در شرق، مشکل ارمنستان، تهدید و فشار بدویان بر معابر قفقاز، و قدرت رومیان در غرب، شاپور را مجبور مى‏ساخت که همواره آماده نبرد باشد.


شاهنشاهى کوشان، که در سایه تجارت بین‏المللى ثروتمند شده بود، در مقابل قدرت نظامى شاپور به زانو درآمد و سرانجام بر اثر فتوحات پى‏درپى این پادشاه جوان، سلسله کوشان منقرض گردید و شهر پیشاور و دره سند و ایالت بلخ و سمرقند و تاشکند به تصرف ایرانیان درآمد.
در جبهه غرب نیز شاپور پس از سالها نبرد، سرانجام به پیروزى عظیم و پرسروصدایى توفیق یافت و پس از فتح سوریه و انطاکیه و رها، والرین امپراتور روم، را با ۷۰ هزار لژیونر رومى و فرماندار شهر و سناتورها و اشراف و بزرگان روم اسیر کرد. و آنان را به ایران فرستاد و آنها در شهرهایى که خود به سبک اردگاههاى نظامى رومى بنا کرده بودند مستقر شدند. امپراتورى روم چنین پیکارى را به خود ندیده بود. پیروزى شاپور اول نشانه‏اى از نیرو و همبستگى دولت نوبنیاد ساسانى بود.
«لوکونین» علل و ریشه‏هاى اجتماعى و اقتصادى این شکست را چنین توصیف مى‏کند:
… در آن روزگار روم از نظر اقتصادى و سیاسى وضعى بسیار درهم و

آشفته داشت. با بحران عمومى نظام برده‏دارى و انحطاط اقتصادى شدیدى که کشور روم را فراگرفته بود، همواره شورش و قیام سربازان و هجوم نیروهاى وحشى، آن سرزمین را به لرزه افکنده بود … همه‏چیز دستخوش انحطاط گشته بود، کیپریانوس که در این دوران مى‏زیست چنین نوشته است: «در کشتزارها برزگر، در دریا ملوان، در سپاه سپاهى، در مجلس، شرف و وجدان و در دادگاهها دادگر بقدر کفایت نیست …» «۱»
گیبون مى‏نویسد: «نداى تاریخ که اکثرا چیزى جز پیک تنفر یا چاپلوسى نیست، شاپور را سرزنش مى‏کند که از سر کبر، استیلاى بر دشمن را وسیله سوء استفاده قرار داد. مى‏گویند والرین را با جبه و پیرایه‏هاى امپراتورى زنجیر کرد و در معرض تماشاى خلایق گذاشت … و هرگاه که شهریار ایران مى‏خواست بر مرکب خویش سوار شود، پا بر گردن والرین مى‏گذاشت.
علیرغم تمام نکوهشهاى متفقینش که کرارا شاپور را از فرازونشیبهاى بخت و اعاده قدرت امپراتورى روم برحذر مى‏ساختند و به وى تذکر مى‏دادند که آن اسیر عالیقدر را گروگان صلح سازد … شهریار ساسانى حاضر به هیچگونه گذشت نبود. چون والرین سرانجام، در زیر بار سنگین شرمسارى و اندوه، جهان را بدرود گفت، پوستش را از کاه پرکرده به شکل پیکره آدمى، در مشهورترین پرستشگاههاى ایران حفظ کردند.» «۲» سپس گیبون مى‏نویسد: «این داستان آموزنده و حزن‏انگیز است اما به اغلب احتمال در صحت آن باید تردید داشت …
نمى‏توان تصور کرد پادشاهى، از سر رشک، حتى در مقام معامله با رقیب خویش، شأن پادشاهان را علنا چنین خوار سازد …» «۳»
حکومت ایران از متخصصین و کارشناسان مختلفى که در بین این عده بودند براى اجراى نقشه‏هاى وسیع عمرانى استفاده کرد و به کمک معماران و مهندسین رومى، پلها، سدها، شهرها و طرق ارتباطى بسیارى ساخته شد که آثار برخى از آنها هنوز باقى است. شاپور این اسراى دانا را که در بین آنها عده‏اى مهندس، معمار، پزشک و مساح بود، در پیروى از آداب و رسوم خود آزاد گذاشت و در همان ایامى که امپراتور روم پیروان مسیحیت را اعدام مى‏کرد، شاپور به مسیحیان اجازه داد براى خود کلیسا بسازند.
شاپور دستور داد غلبه او را بر «والریانوس» بر روى صخره‏اى در فارس منقوش سازند. در دوره سلطنت این پادشاه، امور اقتصادى و اجتماعى شاهنشاهى بیش‏ازپیش منظم گردید. آثار علمى یونانیان و رومیان در رشته فلسفه، نجوم، طب، ترجمه شد و در دسترس اهل علم قرار گرفت. شاپور، مانى را در اشاعه دین خود آزاد گذاشت، ولى چنانکه بتفصیل خواهیم دید، بهرام اول با وى از در دشمنى درآمد و به دستور او مانى را اعدام کردند.
شاپور در دوران زمامدارى خود، غیر از پیروزیهاى نظامى، به فعالیتهاى عمرانى وسیعى دست زد که از آنجمله است، سد نزدیک شوشتر که به بند قیصر معروف است و شهر شاپور در نزدیکى‏

کازرون فارس و شهر جندیشاپور (بین شوشتر و دزفول) قابل ذکر است. شهر اخیر از مراکز مهم علوم و فنون ایران در آن دوره بوده است، و بیمارستان بزرگ این شهر و پزشکان عالیقدرى که در آن کار مى‏کردند شهرت جهانى داشتند. وفات شاپور اول در سال ۲۷۱ میلادى اتفاق افتاد.

تاریخ اجتماعى ایران    ج‏۱

______________________________
(۱). ولادیمیر گریگورویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانى، ترجمه دکتر عنایت الله رضا، ص ۹۵٫
(۲ و ۳). انحطاط و سقوط امپراتورى روم، پیشین، ص ۱۲۵٫

http://www.vatanfa.com/?s=زمامدارى-شاپور