خسرو انوشیروان‏

خسرو انوشیروان‏

پس از مرگ قباد، طبقات ممتاز و روحانیان، که از نهضت مزدکى سخت هراسناک شده بودند، برخلاف گذشته خسرو اول (۵۳۱ تا ۵۷۹ م.) را تقویت کردند و شاه با کمک آنها موفق گردید املاک را بار دیگر به صاحبان آنها بازگرداند، وضع زنان و فرزندان آنها را روشن کند و به دهت و جاده‏ها و پلها و قنواتى که در جریان این جنبش وضع آشفته‏اى پیدا کرده بود، سروسامان بخشد. دولت به موجب قوانینى به حساب همه اراضى رسیدگى کرد و قرار شد که مالیات بر طبق اصول و روش جدیدى تعیین گردد.

خسرو در سازمان ارتش نیز تغییراتى داد و به‏جاى یک فرمانده، چهار فرمانده نظامى براى چهار بخش شاهنشاهى تعیین نمود. وى براى تکمیل نیروى جنگى خود به سربازگیرى از طبقه روستاییان پرداخت و براى جلوگیرى از حملات دشمنان، قبایل مطیع سلحشور را در سرحدات متمرکز نمود و استحکامات قوى براى جلوگیرى از حملات احتمالى بدویان به وجود آورد.

خسرو با اینکه پیمان صلح دایمى با حکومت بیزانس امضا کرده بود، در سال ۵۴۰ به سوریه حمله برد، انطاکیه را تسخیر کرد و شهر را سوزانید و سکنه آن را در شهرى نزدیک تیسفون جاى داد. خسرو پس از آنکه کاملا خود را قوى دید از پرداخت خراج به هیاطله سرباز زد و بیست سال بعد هیاطله را به سختى شکست داد و سرزمین آنها را بین ایران و ترکان تقسیم نمود. موفقیتهاى نظامى ایران در عهد خسرو حکومت بیزانس را نگران نمود.

دولت روم براى مقابله با این حریف قوى و توانا از ترکان غربى و سایر اقوام آسیاى مرکزى و حبشیان و اعراب استمداد نمود ولى تشبثات او به نتیجه نرسید.

بر اثر ناامنى ارمنستان، و سایر اختلافاتى که بین ایران و روم وجود داشت، بین النهرین به فرمان خسرو مورد تهاجم و غارت قواى ایران واقع شد. هنگامى که مذاکرات براى انعقاد صلح ادامه داشت، شاه پیر، پس از قریب نیم قرن حکومت و فرمانروایى، درگذشت.

مسعودى مى‏نویسد: انوشیروان به معنى شاه نو است «وى مردم مملکت را بر دین مجوس هم سخن کرد و تأمل و اختلاف و مباحثه درباره ادیان را ممنوع داشت.» «۱۳»

دوران سلطنت و فرمانروایى خسرو یکى از درخشانترین ادوار حکومت ساسانیان است. تدبیر و کاردانى و حسن تشخیص این پادشاه سبب گردید که بسیارى از مشکلات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى ایران کمابیش از بین برود و حکومتى مقتدر و متمرکز به وجود آید. فعالیت این پادشاه برخلاف توصیف بعضى از مورخین ایرانى و عرب، مبتنى بر تأمین منافع رعایا و طبقه سوم نبود بلکه او مى‏کوشید نظام اجتماعى سابق را تجدید کند. حکایاتى‏

از این قبیل که کسرى زنجیرى در بیرون بارگاه شاهى آویخته بود تا مظلومان دست بر آن زنند و با صداى زنگ شاه را به داورى فراخوانند، با توجه به سجایاى انوشیروان، باورکردنى نیست. بعید نیست طبقه حاکمه وقت به پاس خدمات گرانبهایى که خسرو با طرد مزدکیان به آنها کرده بود، داستانها و حکایاتى به نفع خسرو جعل کرده باشند.

به گفته کریستن سن:

اصلاحات خسرو در امور مالیه، بى‏شبهه، بیشتر به نفع خزانه دولت بوده تا به نفع رعیت. طبقه عامه، مثل قرون گذشته، با نادانى و تحمل مصائب مى‏زیست. فیلسوفان رومى، که به ایران پناه آوردند، بزودى آزرده شدند. مقام این اشخاص در حکمت به پایه‏اى نبود که بتوانند بیطرفانه به عادات و رسوم یک قوم بیگانه نظر کنند.

انتظار داشتند که در کشور پادشاهى فیلسوف، چون انوشیروان، چیزهاى دیگر ببینند … طبعا از بعضى رسوم ایرانیان مثل قواعد ازدواج و معامله با اموات، رنجیده‏خاطر شده‏اند. اما تنها این علت نبود که زندگى در ایران را براى آنها ناگوار کرد، بلکه بیشتر از اصول طبقاتى ایران و فاصله‏اى که درمیان طبقات موجود بود، و تنگدستى عامه منزجر شدند. صاحبان قدرت به زیردستان ستم مى‏کردند و اعمال دور از انصاف و انسانیت مرتکب مى‏شدند.

نجبا و اشراف، که از بحرانى سخت بیرون آمده و گروهى از آنان عرضه هلاک شده بودند، در پرتو حمایت شاهنشاه، جانى تازه گرفته مطیع و آرام گشتند، فقط تا حدى از فکر تندخوى تجددپرور خسرو نگرانى داشتند. نجباى درجه دوم در املاک خود روزگار مى‏گذاشتند و تمشیت امور ادارى محلى را به عهده داشتند و ظاهرا آسوده و متنعمتر از دیگران بودند.

مى‏توانیم بگوییم که مصائب عمومى و بدبختیهاى اجتماعى در عهد انوشیروان کمتر از ادوار سلف بود، ولى مردم بیشتر آن را حس مى‏کردند زیرا که بیشتر فکر مى‏نمودند. «۱۴»

______________________________
(۱۲). تاریخ طبرى، پیشین، ص ۱۶۷٫

(۱۳). مروج الذهب، پیشین، ص ۲۵۸٫

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۱، ص: ۶۱۶

http://www.vatanfa.com/?s=خسرو-انوشیروان‏