حکومت ساسانیان
- 1,599 بازدید
- 20 آوریل 2012
- مطالب جالب
حکومت ساسانیان
ساسانیان
پنج قرن و نیم پس از سقوط حکومت هخامنشى، بار دیگر پارسیان شاهنشاهى جدیدى به وجود آوردند که از حیث قدرت با امپراتورى روم برابرى مىکرد. ساسانیان که خود را وارث هخامنشیان مىدانستند، برخلاف عهد اشکانیان، قدرتى متمرکز به وجود آوردند و زمام اختیار فئودالها و اشراف ملوک الطوایف را بیشازپیش در دست خود گرفتند و آنان را وادار کردند که به اوامر حکومت مرکزى گردن نهند. آیین زردشت که ظاهرا از اواخر حکومت اشکانیان در سراسر ایران بسط و توسعه یافته بود، در آن دوره به صورت دین ملى و رسمى کشور درآمد.
در عصر ساسانیان بسیارى از عناصر تمدن یونانى که با محیط اجتماعى ایران سازگارى نداشت طرد گردید و برخى از خصوصیات فرهنگ و تمدن یونانى با تمدن ایرانیان درهم آمیخت و رنگ ایرانى به خود گرفت. در سایه تمرکز و آرامشى که پدید آمده بود، سازمان ادارى شاهنشاهى بیشازپیش منظم گردید و تحت نظارت دستگاه مرکزى قرارگرفت و در زمینه اقتصادیات پیشرفتهایى حاصل شد. اگر طى چهار قرن فرمانروایى ساسانیان محاربات دایمى آنها با رومیان و کوشانیان و هیاطله و بدویان شمالى نبود، شاید بنیه مالى دولت و ملت ایران ضعیف نمىشد و زمینه براى رشد نهضت مزدکى فراهم نمىگردید، ولى چنانکه خواهیم دید، ادامه این جنگها و اختلاف شدید طبقاتى و ستمگرى هیأت حاکمه و نجبا و پیشوایان مذهبى بر توده مردم، بنیه مالى اکثریت را تحلیل برد. آبادیها و شهرهایى که در معبر نظامیان بود، دستخوش تباهى گردید و وضع عمومى کشور آشفته شد. فئودالها بار دیگر درصدد برآمدند که قدرت دیرین را تجدید کنند، درباریان به جان هم افتادند و در راه ربودن تاجوتخت، به قتل و کشتارهاى جمعى دست زدند. استبداد و مظالم سلاطین و افراد هیأت حاکمه، به عدم رضایت عمومى کمک کرد و زمینه را براى فتح و پیروزى اعراب فراهم نمود.
آغاز کار
ساسان نام مغى بود از دودمان نجباى فارسى، و در معبد ناهید استخر موقعیت ممتازى داشت. چون درگذشت، بابک به جانشینى او رسید.
وى پس از ازدواج با دختر یکى از امراى محلى، وضع سیاسى خود را استحکام بخشید و پس از آنکه بر کلیه فئودالها و امیران و شاهکهاى محلى فارس چیره شد، از اردوان پنجم، سلطان متبوع خود، خواست که حکومت فرزند او را به رسمیت بشناسد، ولى شاه بزرگ تقاضاى او را
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۶۰۷
نپذیرفت و رابطه بین آنها قطع گردید. پس از مرگ بابک و درگذشت نابهنگام فرزند بزرگ او شاپور، اردشیر، پسر دوم بابک، خود را شاه پارس خواند. وى پسازآنکه ناحیه فارس را مسخر کرد اصفهان و کرمان را نیز ضمیمه متصرفات خود نمود. اردوان پنجم از پیشرفتهاى او نگران گردید و به پادشاه اهواز دستور داد به فعالیتهاى او خاتمه دهد، ولى او در این کار توفیق نیافت. ناچار اردوان خود با دشمن تازه به دوران رسیده به جنگ برخاست. طى سه جنگى که بین طرفین درگرفت نه تنها اردوان شکست خورد بلکه به دست پایهگذار و مؤسس واقعى سلسله ساسانى کشته شد. با غلبه بر اردوان پنجم، جاده سلطنت اردشیر هموار گردید. براى احیاى حکومت شکست خورده اشکانى، خسرو اول، پادشاه ارمنستان که خود او هم از سلسله اشکانى بود، کوششهاى فراوان نمود. وى سکاییان و رومیان و کوشانیان را به یارى طلبید و از آنان در طرد حکومت جوان اردشیر مدد خواست. درمیان خاندانهاى بزرگ پارت تنها خاندان قارن به مخالفت اردشیر برخاستند و بقیه با سلطان جدید از در دوستى درآمدند.
اردشیر تکیه بر شجاعت خود کرد و کلیه مخالفان را مغلوب نمود. عدهاى را با طلا و جمعى را با شمشیر برجاى خود نشاند. پسازآنکه پادشاه ارمنستان خود را تنها دید با تمام قوا آماده مبارزه گردید، ولى او نیز پس از ده سال جنگ مغلوب، و اردشیر، فرمانرواى بلا منازع شاهنشاهى گردید. وى نقشههاى خود را به یارى ارتشى منظم تحقق بخشید و در طى قریب به نیم قرن، دشمنان و مخالفان خود را، یکى بعد از دیگرى، از پاى درآورد و منطقه نفوذ خود را از فرات تا مرو و هرات و سیستان وسعت بخشید و با تسخیر دو شهر مهم نصیبین و حران، قدرت خود را به تنها حریف زورمند یعنى رومیان نشان داد.