دورانى از تاریخ اسلام که باید در زمینه تاریخ ایران بررسى شود

دورانى از تاریخ اسلام که باید در زمینه تاریخ ایران بررسى شود

و آنچه در این میان همچون وظیفه‏اى علمى و اسلامى بر عهده مدارس دینى ایران قرار مى‏گرفته، و اگر براى مدارس اسلامى خارج از این مرزوبوم در حکم واجب کفائى بوده براى مدارس ایران واجب عینى بوده است، شناختن و شناساندن دوره‏اى از تاریخ اسلام و فرهنگ اسلامى است که صحنه غالب رویدادهاى مهم و اساسى آن، چه سیاسى و چه فرهنگى، سرزمین ایران بوده و غالب فرزانگان و دانشمندانى هم که در ثبات و استقرار دولت اسلام و پى‏ریزى و گسترش فرهنگ آن کوشیده‏اند از همین سرزمین برخاسته‏اند.

 

و این دورانى است گسترده که از همان قرن نخستین اسلام که این دین به این سرزمین راه‏ یافته تا حمله مغول را دربرمى‏گیرد. دورانى که در آن، سرزمین ایران کانون تمدن و فرهنگ اسلام بوده و دانشمندان و فرزانگان آن هم پرچمداران آن بوده‏اند.

سرزمین ایران از آن‏روى کانون تمدن و فرهنگ اسلام خوانده شد که جاهاى دیگرى که در دوره‏هاى بعد از مراکز علمى و سیاسى اسلام شدند و امروز هم برخى از آنها از مراکز مهم فرهنگ عربى اسلام به‏شمار مى‏روند در آن دوران هنوز اثر مهمى در تاریخ اسلام و به‏خصوص در تاریخ فرهنگى آن نداشتند. مصر و شام از وقتى مرکز علوم عربى اسلامى شدند که مراکز علمى ایران در اثر حمله مغول از هم پاشید و اهل علم و اندیشه پراکنده شدند و برخى از آنها هم به مراکز دیگر اسلامى روى آوردند «۱». تدوین معارف اسلامى در همه رشته‏هاى آن و پایه‏گذارى دانشهاى دیگر در زمینه‏هاى مختلف و همچنین استخراج و تدوین قواعد زبان عربى و بسط و گسترش کاربرد آن در همین دوران و در همین سرزمین صورت پذیرفت و هم در همین دوران و به کوشش مردمى از همین سرزمین بود که خلافت اسلامى از بند تعصبات قومى و قبیله‏اى امویان رهائى یافت و چهره‏اى معتدل‏تر به خود گرفت.

علت همه این‏ها هم این بود که اسلام در سرزمین ایران با مردمى سروکار یافت که از لحاظ سطح دانش و بینش با مردم قبل تفاوت بسیار داشتند. قبائل عرب که نخستین مخاطبان این پیام بودند غالبا مردمى صحرانشین یا در حکم صحرانشین بودند، با زندگى‏اى ابتدائى و فرهنگى درخور همان زندگى. و شناخت آنها هم از اسلام خارج از محدوده فکرى آنها نبود. ولى ایرانیان در آن دوران داراى یکى از تمدنهاى معتبر قدیم و دانش و فرهنگى متناسب با آن بودند، و در امر دین و جهان‏بینى دینى هم سابقه‏اى بس طولانى و اندوخته‏هاى فکرى فراوان داشتند. و به‏همین‏سبب وقتى فرزانگان ایشان را فرصتى براى شناخت اسلام دست داد، و در پرتو مبانى اعتقادى و مباحث کلامى خویش با مبانى فکرى و اعتقادى آن آشنا شدند، هم فصل تازه‏اى در تبلیغ این دین در ایران گشودند که پایه‏هاى آن نه بر تحمیل و تعبّد بلکه بیشتر بر تعلیم و تعلّم و

______________________________

(۱)- ابن خلدون، مقدمه، ص ۵۴۵- جرجى زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، ج/ ۳ ص ۱۱۲٫

 

وعظ و ارشاد استوار گردیده بود، و هم میدان تازه‏اى براى فعالیتهاى فکرى و روحى خویش یافتند که ثمره آن در همه زمینه‏هاى علمى و فرهنگى اسلام و به برکت آن در همه زمینه‏هاى لغوى و ادبى زبان عربى هم نمودار گردید.

هنوز قرن اوّل اسلامى به پایان نرسیده بود که ایرانیان صاحب اندیشه و به اسلام پیوسته در بصره که از نخستین مراکز اسلامى در سرزمین ایران بود به درس و بحث مسائل فلسفى و کلامى در پرتو آیات قرآنى پرداختند و تفکر دینى را در اسلام پایه نهادند. حسن بصرى که نام او در سرلوحه پایه‏گذاران اندیشه‏هاى عرفانى و مباحث کلامى در اسلام برده مى‏شود و همه آراء و عقاید عرفانى و کلامى آن قرن از مجلس درس و وعظ او سرچشمه مى‏گیرد چنان‏که پیش از این هم گذشت در مدینه از پدر و مادرى ایرانى زاده شده بود که در جنگ ابلّه به دست اعراب اسیر شده و به مدینه انتقال یافته و در آنجا به اسلام گرویده بودند.

پدر حسن نامش فیروز بود که به یسار تبدیل شد و مادرش را هم که نام فارسیش ذکر نشده خیره نامیدند «۱». آنها در سال ۱۴ هجرى به اسارت افتادند و حسن در سن ۱۶ سالگى پس از فتنه‏اى در مدینه که به قتل عثمان انجامید و خود شاهد آن بود به زادگاه پدرى خود بازگشت و در بصره شهر نوپاى اسلامى که در این زمان در همسایگى ابلّه، بندر معروف دوران ساسانى، قد مى‏افراشت اقامت گزید، و به جز سالهایى از دوران جوانى خود که سمت دبیرى ربیع بن زیاد و انس بن مالک را داشته بقیه عمر خود را که قسمت اعظم عمر او بوده در بصره گذرانده و در مسجد نوبنیاد آنجا به درس و وعظ و تحلیل مباحث اسلامى مى‏پرداخت‏ «۲».

و باز در همین قرن اوّل اسلامى بود که وقتى عبد الملک خلیفه اموى در

______________________________

(۱)- بلاذرى، فتوح البلدان، ص ۴۲۳٫

(۲)- بلاذرى دبیرى حسن را براى ربیع بن زیاد در سیستان و خراسان در سفر اوّل ربیع به آن دیار که در زمان ولایت ابن عامر در عراق بوده است نوشته و این اشتباه است.

چون در این تاریخ هنوز حسن به بصره نیامده بود. چنین مى‏نماید که این امر با سفر دیگر ربیع بن زیاد به خراسان در سال ۵۱ هجرى که در این سفر ولایت خراسان را داشته است اشتباه شده (طبرى ۲/ ۶- ۱۵۵). به گفته ابن ندیم، حسن سه سال دبیرى انس بن مالک را برعهده داشته (الفهرست، چاپ تجدد، ص ۲۰۲).

 

دمشق از ازهرى، فقیه نامى آن زمان درباره فقیهان شهرهاى بزرگ اسلامى همچون مکّه و یمن و مصر و شام و جزیره و خراسان و بصره و کوفه پرسید، ازهرى به‏جز فقیه کوفه که تنها فرد عرب بود بقیه فقیهان شهرها را با اسم و رسم از موالى شمرده که غالب آنها از ایرانیان بوده‏اند و علت برترى همه آنها را هم دیانت و روایت ذکر کرده. در این معنى به‏جز این روایت که آن را دمیرى و ابن عبدربّه هردو نقل کرده‏اند، روایات دیگرى هم آمده است. از آن‏جمله روایتى است در العقد الفرید شامل گفتگوئى میان عیسى بن موسى و شخصى به نام ابن ابى لیلى که به پرسشهاى او درباره فقیهان شهرهاى اسلامى پاسخ مى‏دهد. در این گفتگو ابن ابى لیلى هجده تن از فقیهان مشهور را نام مى‏برد که تنها دو تن از آنها، «فقیهان کوفه» عرب و شانزده تن دیگر از موالى بوده‏اند. حتى درباره این دو تن فقیه کوفه هم ابن ابى لیلى گوید که چون عیسى بن موسى از متعصبان عرب بود و از شنیدن نام موالى به عنوان فقیه آن شهرها به سختى برآشفته و صورتش برافروخته شده بود و من بر حال او بیمناک شدم، فقیهان کوفه را ابراهیم نخعى و شعبى نام بردم و اگر بر حال او بیمناک نمى‏شدم دو تن فقیه کوفه را هم یکى حکم بن عتبه و دیگرى عمار بن ابى سلیمان نام مى‏بردم که آنها هم از موالى بودند.

یاقوت هم در معجم البلدان از زبان عبد الرحمن بن زید ابن اسلم روایتى در همین معنى آورده است‏ «۱».

و نیز در همین قرن نخستین اسلام بود که دبیران ایرانى عربى‏نویس به نقل و ترجمه دیوانهاى ساسانى به زبان عربى پرداختند «۲» و زبان عربى را که تا آن هنگام در آن زمینه‏ها کاربردى نداشت در امور دیوانى به‏کار گرفتند و با ذوق و قریحه خویش نارسائیهاى آن را در این زمینه و زمینه‏هاى مشابه به‏تدریج برطرف‏

______________________________

(۱)- دو روایت نقل شده از العقد الفرید و معجم البلدان را در فجر الاسلام چاپ ۲ ص ۱۸۲ و ۱۸۳ خواهید یافت.

(۲)- توضیح بیشتر دراین‏باره در مقاله‏اى از نویسنده همین گفتار با عنوان «نقل دیوان عراق از فارسى به عربى ..» در نشریه «مقالات و بررسیها» دفتر سوم و چهارم، تهران، ۱۳۴۹ ه. ش. ص ۱ تا ۱۶ آمده است.

ساختند «۱» و بدین‏ترتیب دیرى نگذشت که ترسّل دیوانى و غیردیوانى در زبان عربى پیشرفتى به‏سزا کرد و در قرن بعد باز به همّت دبیرانى از همان طبقه یعنى ایرانیان عربى‏نویس همچون ابن مقفع و عبد الحمید و بسیارى دیگر از دبیران و نویسندگان ایرانى که کتب ادبى عربى از نام آنها مشحون است زبان عربى در ترسّل و انشاء و تألیف و تدوین به پایگاهى بلند رسید.

این در دوران اموى بود که براى پیشرفت علم و معرفت چندان مساعد نبود و با آنکه ایرانیان هم در آن محیطى مناسب نمى‏یافته‏اند باز اثر گرایش اسلامى آنان آن اندازه بوده است که در این دوران هم تا حد اقتضاى محیط به گسترش فرهنگ اسلامى و کاربرد زبان عربى بپردازند و چون به دوران بعد یعنى دوران عباسى برسیم که در آن ایرانیان و گرایش اسلامى ایشان فرصتهاى مناسب‏ترى براى رشد و ظهور یافتند اثر ایشان را در پیشرفت علم و ادب و فرهنگ و تمدن این عصر به اندازه‏اى خواهیم یافت که به زحمت مى‏توان نمونه‏هائى از آن برشمرد. زیرا در این عصر هیچ رشته‏اى از علم و ادب و فن و هنر را نمى‏توان ذکر کرد که ایرانیان از پایه‏گذاران یا دست‏کم از سرشناسان آن رشته نباشند.

و این هم در این مورد گفتنى است که آنچه در این دوران در این سرزمین در علوم و فرهنگ اسلامى و ادبیّات عربى به‏وجود آمد، همچون الگو و سرمشقى براى نظائر آنها در جاهاى دیگر به‏کار رفت. زیرا آنچه در آن مناطق هم به‏وجود آمد بازتابى بود از آنچه در این سرزمین پایه‏گذارى شده بود. نوشته‏اند هنگامى که کتاب العقد الفرید تألیف ابن عبدربّه اندلسى (۲۴۱- ۳۲۸ ه. ق.) را به مشرق آوردند، اهل ادب گمان بردند که در آن، اخبار مغرب و آثار ادباى آن سامان را خواهند یافت و چون آن را خواندند، گفتند: این کالاى خود ما است که به ما بازگردانده شده‏ «۲».

کتاب العقد الفرید نخستین کتاب معتبرى بود که در خارج از این منطقه در

______________________________

(۱)- دراین‏باره نگاه کنید به مشاجره بین مردان شاه و صالح، در همان مقاله.

(۲)- این گفته را در برخى مآخذ به صاحب بن عباد، وزیر نام‏آور دیلمیان نسبت داده‏اند که چون آن را خواند بدین آیه قرآن تمثل جست: «هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَیْنا».

 

زبان عربى و معارف اسلامى تألیف شده بود. ابن عبدربّه مؤلّف آن از مردم قرطبه بود و همواره در قرطبه مى‏زیسته است. وى خود در مقدمه کتابش نوشته که مطالب کتاب خود را از نوشته‏هاى علماى مشرق گرفته و امتیازى که براى کتاب خود شناخته نه در اصل مطالب و محتواى آن بلکه در حسن انتخاب مطالب و حسن اختصار آنها و در مقدمه‏اى دانسته که بر بخشهاى مختلف آن کتاب که هریک از آنها را هم به نام کتاب خوانده افزوده است.

از مؤلّفان شرقى، آن‏که بیش از همه کتابش مورد تقلید و اقتباس ابن عبدربّه قرار گرفته ابن قتیبه دینورى است‏ «۱» که کتاب عیون الاخبار او نه‏تنها از لحاظ شکل و محتوا سرمشق اصلى، بلکه برخى از مطالب آن هم از مایه‏هاى اصلى العقد الفرید بوده است.

 

برگرفته از کتاب تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج‏۱

 

http://www.vatanfa.com/?s=دورانى-از-تاریخ-اسلام-که-باید-در-زمینه-تاریخ-ایران-بررسى-شود