دورانى از تاریخ اسلام که باید در زمینه تاریخ ایران بررسى شود
- 1,043 بازدید
- 16 آوریل 2012
- ایران باستان
دورانى از تاریخ اسلام که باید در زمینه تاریخ ایران بررسى شود
و آنچه در این میان همچون وظیفهاى علمى و اسلامى بر عهده مدارس دینى ایران قرار مىگرفته، و اگر براى مدارس اسلامى خارج از این مرزوبوم در حکم واجب کفائى بوده براى مدارس ایران واجب عینى بوده است، شناختن و شناساندن دورهاى از تاریخ اسلام و فرهنگ اسلامى است که صحنه غالب رویدادهاى مهم و اساسى آن، چه سیاسى و چه فرهنگى، سرزمین ایران بوده و غالب فرزانگان و دانشمندانى هم که در ثبات و استقرار دولت اسلام و پىریزى و گسترش فرهنگ آن کوشیدهاند از همین سرزمین برخاستهاند.
و این دورانى است گسترده که از همان قرن نخستین اسلام که این دین به این سرزمین راه یافته تا حمله مغول را دربرمىگیرد. دورانى که در آن، سرزمین ایران کانون تمدن و فرهنگ اسلام بوده و دانشمندان و فرزانگان آن هم پرچمداران آن بودهاند.
سرزمین ایران از آنروى کانون تمدن و فرهنگ اسلام خوانده شد که جاهاى دیگرى که در دورههاى بعد از مراکز علمى و سیاسى اسلام شدند و امروز هم برخى از آنها از مراکز مهم فرهنگ عربى اسلام بهشمار مىروند در آن دوران هنوز اثر مهمى در تاریخ اسلام و بهخصوص در تاریخ فرهنگى آن نداشتند. مصر و شام از وقتى مرکز علوم عربى اسلامى شدند که مراکز علمى ایران در اثر حمله مغول از هم پاشید و اهل علم و اندیشه پراکنده شدند و برخى از آنها هم به مراکز دیگر اسلامى روى آوردند «۱». تدوین معارف اسلامى در همه رشتههاى آن و پایهگذارى دانشهاى دیگر در زمینههاى مختلف و همچنین استخراج و تدوین قواعد زبان عربى و بسط و گسترش کاربرد آن در همین دوران و در همین سرزمین صورت پذیرفت و هم در همین دوران و به کوشش مردمى از همین سرزمین بود که خلافت اسلامى از بند تعصبات قومى و قبیلهاى امویان رهائى یافت و چهرهاى معتدلتر به خود گرفت.
علت همه اینها هم این بود که اسلام در سرزمین ایران با مردمى سروکار یافت که از لحاظ سطح دانش و بینش با مردم قبل تفاوت بسیار داشتند. قبائل عرب که نخستین مخاطبان این پیام بودند غالبا مردمى صحرانشین یا در حکم صحرانشین بودند، با زندگىاى ابتدائى و فرهنگى درخور همان زندگى. و شناخت آنها هم از اسلام خارج از محدوده فکرى آنها نبود. ولى ایرانیان در آن دوران داراى یکى از تمدنهاى معتبر قدیم و دانش و فرهنگى متناسب با آن بودند، و در امر دین و جهانبینى دینى هم سابقهاى بس طولانى و اندوختههاى فکرى فراوان داشتند. و بههمینسبب وقتى فرزانگان ایشان را فرصتى براى شناخت اسلام دست داد، و در پرتو مبانى اعتقادى و مباحث کلامى خویش با مبانى فکرى و اعتقادى آن آشنا شدند، هم فصل تازهاى در تبلیغ این دین در ایران گشودند که پایههاى آن نه بر تحمیل و تعبّد بلکه بیشتر بر تعلیم و تعلّم و
______________________________
(۱)- ابن خلدون، مقدمه، ص ۵۴۵- جرجى زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، ج/ ۳ ص ۱۱۲٫
وعظ و ارشاد استوار گردیده بود، و هم میدان تازهاى براى فعالیتهاى فکرى و روحى خویش یافتند که ثمره آن در همه زمینههاى علمى و فرهنگى اسلام و به برکت آن در همه زمینههاى لغوى و ادبى زبان عربى هم نمودار گردید.
هنوز قرن اوّل اسلامى به پایان نرسیده بود که ایرانیان صاحب اندیشه و به اسلام پیوسته در بصره که از نخستین مراکز اسلامى در سرزمین ایران بود به درس و بحث مسائل فلسفى و کلامى در پرتو آیات قرآنى پرداختند و تفکر دینى را در اسلام پایه نهادند. حسن بصرى که نام او در سرلوحه پایهگذاران اندیشههاى عرفانى و مباحث کلامى در اسلام برده مىشود و همه آراء و عقاید عرفانى و کلامى آن قرن از مجلس درس و وعظ او سرچشمه مىگیرد چنانکه پیش از این هم گذشت در مدینه از پدر و مادرى ایرانى زاده شده بود که در جنگ ابلّه به دست اعراب اسیر شده و به مدینه انتقال یافته و در آنجا به اسلام گرویده بودند.
پدر حسن نامش فیروز بود که به یسار تبدیل شد و مادرش را هم که نام فارسیش ذکر نشده خیره نامیدند «۱». آنها در سال ۱۴ هجرى به اسارت افتادند و حسن در سن ۱۶ سالگى پس از فتنهاى در مدینه که به قتل عثمان انجامید و خود شاهد آن بود به زادگاه پدرى خود بازگشت و در بصره شهر نوپاى اسلامى که در این زمان در همسایگى ابلّه، بندر معروف دوران ساسانى، قد مىافراشت اقامت گزید، و به جز سالهایى از دوران جوانى خود که سمت دبیرى ربیع بن زیاد و انس بن مالک را داشته بقیه عمر خود را که قسمت اعظم عمر او بوده در بصره گذرانده و در مسجد نوبنیاد آنجا به درس و وعظ و تحلیل مباحث اسلامى مىپرداخت «۲».
و باز در همین قرن اوّل اسلامى بود که وقتى عبد الملک خلیفه اموى در
______________________________
(۱)- بلاذرى، فتوح البلدان، ص ۴۲۳٫
(۲)- بلاذرى دبیرى حسن را براى ربیع بن زیاد در سیستان و خراسان در سفر اوّل ربیع به آن دیار که در زمان ولایت ابن عامر در عراق بوده است نوشته و این اشتباه است.
چون در این تاریخ هنوز حسن به بصره نیامده بود. چنین مىنماید که این امر با سفر دیگر ربیع بن زیاد به خراسان در سال ۵۱ هجرى که در این سفر ولایت خراسان را داشته است اشتباه شده (طبرى ۲/ ۶- ۱۵۵). به گفته ابن ندیم، حسن سه سال دبیرى انس بن مالک را برعهده داشته (الفهرست، چاپ تجدد، ص ۲۰۲).
دمشق از ازهرى، فقیه نامى آن زمان درباره فقیهان شهرهاى بزرگ اسلامى همچون مکّه و یمن و مصر و شام و جزیره و خراسان و بصره و کوفه پرسید، ازهرى بهجز فقیه کوفه که تنها فرد عرب بود بقیه فقیهان شهرها را با اسم و رسم از موالى شمرده که غالب آنها از ایرانیان بودهاند و علت برترى همه آنها را هم دیانت و روایت ذکر کرده. در این معنى بهجز این روایت که آن را دمیرى و ابن عبدربّه هردو نقل کردهاند، روایات دیگرى هم آمده است. از آنجمله روایتى است در العقد الفرید شامل گفتگوئى میان عیسى بن موسى و شخصى به نام ابن ابى لیلى که به پرسشهاى او درباره فقیهان شهرهاى اسلامى پاسخ مىدهد. در این گفتگو ابن ابى لیلى هجده تن از فقیهان مشهور را نام مىبرد که تنها دو تن از آنها، «فقیهان کوفه» عرب و شانزده تن دیگر از موالى بودهاند. حتى درباره این دو تن فقیه کوفه هم ابن ابى لیلى گوید که چون عیسى بن موسى از متعصبان عرب بود و از شنیدن نام موالى به عنوان فقیه آن شهرها به سختى برآشفته و صورتش برافروخته شده بود و من بر حال او بیمناک شدم، فقیهان کوفه را ابراهیم نخعى و شعبى نام بردم و اگر بر حال او بیمناک نمىشدم دو تن فقیه کوفه را هم یکى حکم بن عتبه و دیگرى عمار بن ابى سلیمان نام مىبردم که آنها هم از موالى بودند.
یاقوت هم در معجم البلدان از زبان عبد الرحمن بن زید ابن اسلم روایتى در همین معنى آورده است «۱».
و نیز در همین قرن نخستین اسلام بود که دبیران ایرانى عربىنویس به نقل و ترجمه دیوانهاى ساسانى به زبان عربى پرداختند «۲» و زبان عربى را که تا آن هنگام در آن زمینهها کاربردى نداشت در امور دیوانى بهکار گرفتند و با ذوق و قریحه خویش نارسائیهاى آن را در این زمینه و زمینههاى مشابه بهتدریج برطرف
______________________________
(۱)- دو روایت نقل شده از العقد الفرید و معجم البلدان را در فجر الاسلام چاپ ۲ ص ۱۸۲ و ۱۸۳ خواهید یافت.
(۲)- توضیح بیشتر دراینباره در مقالهاى از نویسنده همین گفتار با عنوان «نقل دیوان عراق از فارسى به عربى ..» در نشریه «مقالات و بررسیها» دفتر سوم و چهارم، تهران، ۱۳۴۹ ه. ش. ص ۱ تا ۱۶ آمده است.
ساختند «۱» و بدینترتیب دیرى نگذشت که ترسّل دیوانى و غیردیوانى در زبان عربى پیشرفتى بهسزا کرد و در قرن بعد باز به همّت دبیرانى از همان طبقه یعنى ایرانیان عربىنویس همچون ابن مقفع و عبد الحمید و بسیارى دیگر از دبیران و نویسندگان ایرانى که کتب ادبى عربى از نام آنها مشحون است زبان عربى در ترسّل و انشاء و تألیف و تدوین به پایگاهى بلند رسید.
این در دوران اموى بود که براى پیشرفت علم و معرفت چندان مساعد نبود و با آنکه ایرانیان هم در آن محیطى مناسب نمىیافتهاند باز اثر گرایش اسلامى آنان آن اندازه بوده است که در این دوران هم تا حد اقتضاى محیط به گسترش فرهنگ اسلامى و کاربرد زبان عربى بپردازند و چون به دوران بعد یعنى دوران عباسى برسیم که در آن ایرانیان و گرایش اسلامى ایشان فرصتهاى مناسبترى براى رشد و ظهور یافتند اثر ایشان را در پیشرفت علم و ادب و فرهنگ و تمدن این عصر به اندازهاى خواهیم یافت که به زحمت مىتوان نمونههائى از آن برشمرد. زیرا در این عصر هیچ رشتهاى از علم و ادب و فن و هنر را نمىتوان ذکر کرد که ایرانیان از پایهگذاران یا دستکم از سرشناسان آن رشته نباشند.
و این هم در این مورد گفتنى است که آنچه در این دوران در این سرزمین در علوم و فرهنگ اسلامى و ادبیّات عربى بهوجود آمد، همچون الگو و سرمشقى براى نظائر آنها در جاهاى دیگر بهکار رفت. زیرا آنچه در آن مناطق هم بهوجود آمد بازتابى بود از آنچه در این سرزمین پایهگذارى شده بود. نوشتهاند هنگامى که کتاب العقد الفرید تألیف ابن عبدربّه اندلسى (۲۴۱- ۳۲۸ ه. ق.) را به مشرق آوردند، اهل ادب گمان بردند که در آن، اخبار مغرب و آثار ادباى آن سامان را خواهند یافت و چون آن را خواندند، گفتند: این کالاى خود ما است که به ما بازگردانده شده «۲».
کتاب العقد الفرید نخستین کتاب معتبرى بود که در خارج از این منطقه در
______________________________
(۱)- دراینباره نگاه کنید به مشاجره بین مردان شاه و صالح، در همان مقاله.
(۲)- این گفته را در برخى مآخذ به صاحب بن عباد، وزیر نامآور دیلمیان نسبت دادهاند که چون آن را خواند بدین آیه قرآن تمثل جست: «هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَیْنا».
زبان عربى و معارف اسلامى تألیف شده بود. ابن عبدربّه مؤلّف آن از مردم قرطبه بود و همواره در قرطبه مىزیسته است. وى خود در مقدمه کتابش نوشته که مطالب کتاب خود را از نوشتههاى علماى مشرق گرفته و امتیازى که براى کتاب خود شناخته نه در اصل مطالب و محتواى آن بلکه در حسن انتخاب مطالب و حسن اختصار آنها و در مقدمهاى دانسته که بر بخشهاى مختلف آن کتاب که هریک از آنها را هم به نام کتاب خوانده افزوده است.
از مؤلّفان شرقى، آنکه بیش از همه کتابش مورد تقلید و اقتباس ابن عبدربّه قرار گرفته ابن قتیبه دینورى است «۱» که کتاب عیون الاخبار او نهتنها از لحاظ شکل و محتوا سرمشق اصلى، بلکه برخى از مطالب آن هم از مایههاى اصلى العقد الفرید بوده است.
برگرفته از کتاب تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج۱