اثر اهمال گذشتگان در کمبودهاى کنونى زبان فارسى
- 943 بازدید
- 16 آوریل 2012
- ایران باستان
اثر اهمال گذشتگان در کمبودهاى کنونى زبان فارسى
از آنجا که هر زبانى در اثر کاربرد آن در دانشهاى مختلف و در تحقیقات علمى پایه و مایه مىگیرد، و استعدادهاى درونى آن مىشکفد، و ویژگیهاى آن شناخته مىگردد. بىتوجهى به زبان فارسى و بهکار نگرفتن آن در زمینههاى علمى و تحقیقى باعث گردید تا زبان فارسى که در زمینههاى دیگر با زبان عربى همعنان مىرفت، و حتى در برخى زمینهها هم از آن پیشى مىگرفت، در این زمینه یعنى در تحقیقات علمى پیشرفتى نکند و از همعنانى با زبان عربى بازماند، تا بدانحد که وقتى در دوران معاصر کسانى از استادان صاحبنظر به درس و بحث زبان فارسى پرداختند، و در صدد جمع و تدوین اصول و مبانى علمى آن برآمدند، اثر اهمال گذشتگان را در آن بسیار، و نابسامانیهاى موجود در تنظیم اصول و قواعد آن را فراوان یافتند. و شاید بهتر باشد که تفصیل این اجمال در اینجا از زبان دو تن از همین استادان صاحبنظر شنیده شود:
استاد فقید جلال الدین همائى که در بسیارى از معارف اسلامى و زبان و ادب فارسى و عربى دستى توانا داشت، در خطابهاى که با عنوان «دستور زبان فارسى» در فرهنگستان ایران ایراد نمود، دراینباره چنین گفت: «وقتى که تمام دورهها را از ظهور اسلام تا حال حاضر از مدنظر بگذرانیم مىبینیم که دانشمندان ما از
قدیم تاکنون متأسفانه بیشتر سعى و کوشش خود را در زبانهاى بیگانه صرف کرده، سهل است که پارهاى از کوتهاندیشگان اصلا زبان فارسى را خوار و بىمقدار شمردهاند. دانشمندان حاضر بیشتر در زبانهاى اروپائى کار مىکنند.
علماى قدیم تمام همّ خود را در تدوین و تکمیل زبان و ادبیّات عرب مبذول داشتند و به زبان فارسى چندان اعتنا نکردند. درصورتىکه اگر عشر آن همه زحمت و رنج را براى قواعد فارى متحمل شده بودند، صرف و نحو و معانى و بیان و لغت فارسى نیز به حد کمال مىرسید … بعضى مىگویند فارسىزبان علمى نیست. چرا نیست؟ براى اینکه بدان توجه نداشته و در این زمینه کار نکرده و تحمل رنج و زحمت را بر خود هموار نساخته و درواقع نخواستهایم که آن را زبان علمى سازیم. فرق است میان نخواستن و نشدن. دراینباره سخن بسیار است «۱».»
و استاد فقید احمد بهمنیار که وى نیز از استادان بنام و بافضیلت هردو زبان فارسى و عربى بود و به ادبیّات هردو زبان معرفتى شایسته داشت، در خطابهاى که در فرهنگستان ایران در موضوع «املاى فارسى» ایراد نمود، در این زمینه چنین بیان داشت: «دانشمندان ما تا حدود یک قرن پیش علوم ادبیه را منحصر به علوم لفظى عربى مىدانستند و فارسىدانى در نظرشان فضیلتى محسوب نمىشد، و بدینسبب تمام همّت و سعى خود را در تدوین و تکمیل و تعلیم و تعلّم قواعد زبان عربى مصروف داشته و آن زبان را در صرف و نحو و قواعد اشتقاق و معانى و بیان و بدیع و عروض و قافیه و رسم الخط و املا و تجوید و دیگر علوم لفظى بىنیازترین زبانها ساختهاند. در صرف و نحو عربى هزارها کتاب و رساله، مبسوط و مختصر و متوسط به ترتیبات و اشکال مختلف تألیف کرده و در استقصاى قواعد و تعریف مصطلحات و شرح و بسط مطالب این فن دقتها و موشکافیهاى عجیب نمودهاند، و اگر صد یک این زحمات را براى زبان فارسى کشیده بودند فارسى هم از جهت صرف و نحو و دیگر علوم لفظى و ادبى زبانى ثروتمند بود. لیکن فارسى را متأسفانه درخور اینکه چنین رنجى برایش تحمل شود نمىدانستند، و اگر شعر و شاعرى در ایران اهمیت خاصى پیدا نکرده بود،
______________________________
(۱)- لغتنامه دهخدا، مقدمه، ص ۱۱۶، به نقل از مجله فرهنگستان.
این چند رساله و کتاب هم که در بدیع و عروض و قافیه فارسى در دست داریم به وجود نمىآمد «۱»».
مدارس دینى ایران و تاریخ اسلام
یکى دیگر از غفلتهاى گذشته در تعلیمات دینى و اسلامى ایران که آن را هم از قصور مدارس دینى و اسلامى ایران شمردهاند، خالى بودن جاى تاریخ اسلام در آن مدارس بوده است که آن هم آثار نامطلوبى بر فرهنگ اسلامى ایران داشته است.
گوشهاى از این آثار نامطلوب در یکى از پرسشهائى که در آغاز این گفتار مطرح شد نموده شده، و از آنجا که این امر یکى از مسائل اساسى فرهنگ اسلامى ایران در عصر حاضر است و مىبایستى در سرلوحه مسائلى قرار گیرد که باید بدان توجه شود، و در اینجا توضیحاتى درباره آن خواهد آمد، بهتر است پیش از آن توضیحات همان پرسشى که در آغاز این گفتار گذشت در اینجا تکرار شود. سؤال این بود: چرا با آنهمه سوابق درخشانى که این سرزمین و اهل علم و اندیشه آن در گذشتههاى دور و نزدیک و بهخصوص در دوران شکوفائى علم و اندیشه، در تاریخ و فرهنگ اسلامى داشتهاند، تا آنحد که هیچ علم و ادب و فن و هنرى را در فرهنگ آن عصر نمىتوان یافت که دانشمندان ایرانى از پایهگذاران یا دستکم از افراد سرشناس آن نباشند، ولى بااینحال باز، در این روزگار که مىبایستى مردم این سرزمین از آن گذشتههاى درخور ستایش خویش بهخوبى آگاه باشند، و با جلوههاى اندیشه و دانش گذشتگان خود از روى آثار خود آنان آشنا گردند تا بتوانند با معرفتى صحیح به فرهنگ ملّى خود، هم جاى راستین خود را در جهان اسلام و فرهنگ اسلامى بهدرستى بشناسند و هم آن را به دیگران بشناسانند، نه آن آگاهى چنان است که مىبایست مىبود، و نه آشنائى ایشان با فرهنگ اسلامى خود درخور ملّتى است که خود از پایهگذاران آن فرهنگ بوده و از وارثان حقیقى آن بهشمار مىرود.
______________________________
(۱)- لغتنامه دهخدا، مقدمه، ص ۱۵۶، به نقل از مجله فرهنگستان.
برگرفته از کتاب تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج۱،