اثر اهمال گذشتگان در کمبودهاى کنونى زبان فارسى‏

اثر اهمال گذشتگان در کمبودهاى کنونى زبان فارسى‏

از آنجا که هر زبانى در اثر کاربرد آن در دانشهاى مختلف و در تحقیقات علمى پایه و مایه مى‏گیرد، و استعدادهاى درونى آن مى‏شکفد، و ویژگیهاى آن شناخته مى‏گردد. بى‏توجهى به زبان فارسى و به‏کار نگرفتن آن در زمینه‏هاى علمى و تحقیقى باعث گردید تا زبان فارسى که در زمینه‏هاى دیگر با زبان عربى هم‏عنان مى‏رفت، و حتى در برخى زمینه‏ها هم از آن پیشى مى‏گرفت، در این زمینه یعنى در تحقیقات علمى پیشرفتى نکند و از هم‏عنانى با زبان عربى بازماند، تا بدان‏حد که وقتى در دوران معاصر کسانى از استادان صاحب‏نظر به درس و بحث زبان فارسى پرداختند، و در صدد جمع و تدوین اصول و مبانى علمى آن برآمدند، اثر اهمال گذشتگان را در آن بسیار، و نابسامانیهاى موجود در تنظیم اصول و قواعد آن را فراوان یافتند. و شاید بهتر باشد که تفصیل این اجمال در این‏جا از زبان دو تن از همین استادان صاحب‏نظر شنیده شود:

استاد فقید جلال الدین همائى که در بسیارى از معارف اسلامى و زبان و ادب فارسى و عربى دستى توانا داشت، در خطابه‏اى که با عنوان «دستور زبان فارسى» در فرهنگستان ایران ایراد نمود، دراین‏باره چنین گفت: «وقتى که تمام دوره‏ها را از ظهور اسلام تا حال حاضر از مدنظر بگذرانیم مى‏بینیم که دانشمندان ما از

قدیم تاکنون متأسفانه بیشتر سعى و کوشش خود را در زبانهاى بیگانه صرف کرده، سهل است که پاره‏اى از کوته‏اندیشگان اصلا زبان فارسى را خوار و بى‏مقدار شمرده‏اند. دانشمندان حاضر بیشتر در زبانهاى اروپائى کار مى‏کنند.

علماى قدیم تمام همّ خود را در تدوین و تکمیل زبان و ادبیّات عرب مبذول داشتند و به زبان فارسى چندان اعتنا نکردند. درصورتى‏که اگر عشر آن همه زحمت و رنج را براى قواعد فارى متحمل شده بودند، صرف و نحو و معانى و بیان و لغت فارسى نیز به حد کمال مى‏رسید … بعضى مى‏گویند فارسى‏زبان علمى نیست. چرا نیست؟ براى این‏که بدان توجه نداشته و در این زمینه کار نکرده و تحمل رنج و زحمت را بر خود هموار نساخته و درواقع نخواسته‏ایم که آن را زبان علمى سازیم. فرق است میان نخواستن و نشدن. دراین‏باره سخن بسیار است‏ «۱».»

و استاد فقید احمد بهمنیار که وى نیز از استادان بنام و بافضیلت هردو زبان فارسى و عربى بود و به ادبیّات هردو زبان معرفتى شایسته داشت، در خطابه‏اى که در فرهنگستان ایران در موضوع «املاى فارسى» ایراد نمود، در این زمینه چنین بیان داشت: «دانشمندان ما تا حدود یک قرن پیش علوم ادبیه را منحصر به علوم لفظى عربى مى‏دانستند و فارسى‏دانى در نظرشان فضیلتى محسوب نمى‏شد، و بدین‏سبب تمام همّت و سعى خود را در تدوین و تکمیل و تعلیم و تعلّم قواعد زبان عربى مصروف داشته و آن زبان را در صرف و نحو و قواعد اشتقاق و معانى و بیان و بدیع و عروض و قافیه و رسم الخط و املا و تجوید و دیگر علوم لفظى بى‏نیازترین زبانها ساخته‏اند. در صرف و نحو عربى هزارها کتاب و رساله، مبسوط و مختصر و متوسط به ترتیبات و اشکال مختلف تألیف کرده و در استقصاى قواعد و تعریف مصطلحات و شرح و بسط مطالب این فن دقتها و موشکافیهاى عجیب نموده‏اند، و اگر صد یک این زحمات را براى زبان فارسى کشیده بودند فارسى هم از جهت صرف و نحو و دیگر علوم لفظى و ادبى زبانى ثروتمند بود. لیکن فارسى را متأسفانه درخور این‏که چنین رنجى برایش تحمل شود نمى‏دانستند، و اگر شعر و شاعرى در ایران اهمیت خاصى پیدا نکرده بود،

______________________________
(۱)- لغتنامه دهخدا، مقدمه، ص ۱۱۶، به نقل از مجله فرهنگستان.

این چند رساله و کتاب هم که در بدیع و عروض و قافیه فارسى در دست داریم به وجود نمى‏آمد «۱»».

مدارس دینى ایران و تاریخ اسلام‏

یکى دیگر از غفلتهاى گذشته در تعلیمات دینى و اسلامى ایران که آن را هم از قصور مدارس دینى و اسلامى ایران شمرده‏اند، خالى بودن جاى تاریخ اسلام در آن مدارس بوده است که آن هم آثار نامطلوبى بر فرهنگ اسلامى ایران داشته است.

گوشه‏اى از این آثار نامطلوب در یکى از پرسشهائى که در آغاز این گفتار مطرح شد نموده شده، و از آنجا که این امر یکى از مسائل اساسى فرهنگ اسلامى ایران در عصر حاضر است و مى‏بایستى در سرلوحه مسائلى قرار گیرد که باید بدان توجه شود، و در این‏جا توضیحاتى درباره آن خواهد آمد، بهتر است پیش از آن توضیحات همان پرسشى که در آغاز این گفتار گذشت در این‏جا تکرار شود. سؤال این بود: چرا با آن‏همه سوابق درخشانى که این سرزمین و اهل علم و اندیشه آن در گذشته‏هاى دور و نزدیک و به‏خصوص در دوران شکوفائى علم و اندیشه، در تاریخ و فرهنگ اسلامى داشته‏اند، تا آن‏حد که هیچ علم و ادب و فن و هنرى را در فرهنگ آن عصر نمى‏توان یافت که دانشمندان ایرانى از پایه‏گذاران یا دست‏کم از افراد سرشناس آن نباشند، ولى بااین‏حال باز، در این روزگار که مى‏بایستى مردم این سرزمین از آن گذشته‏هاى درخور ستایش خویش به‏خوبى آگاه باشند، و با جلوه‏هاى اندیشه و دانش گذشتگان خود از روى آثار خود آنان آشنا گردند تا بتوانند با معرفتى صحیح به فرهنگ ملّى خود، هم جاى راستین خود را در جهان اسلام و فرهنگ اسلامى به‏درستى بشناسند و هم آن را به دیگران بشناسانند، نه آن آگاهى چنان است که مى‏بایست مى‏بود، و نه آشنائى ایشان با فرهنگ اسلامى خود درخور ملّتى است که خود از پایه‏گذاران آن فرهنگ بوده و از وارثان حقیقى آن به‏شمار مى‏رود.

______________________________
(۱)- لغتنامه دهخدا، مقدمه، ص ۱۵۶، به نقل از مجله فرهنگستان.

 برگرفته از کتاب  تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج‏۱،

http://www.vatanfa.com/?s=اثر-اهمال-گذشتگان-در-کمبودهاى-کنونى-زبان-فارسى‏