جنبش سربداران
- 1,720 بازدید
- 23 مارس 2012
- ایران باستان
جنبش سربداران
در میان قیامهاى مردمى جنبش سربداران از همه مهمتر بود. در سالهاى ۳۰ سده ۱۴، شیخ خلیفه که درویش و شیعه بود ایدئولوگ این جنبش بهشمار مىرفت، او تبلیغ خود را به شکل اندرزهاى صوفیانه با پندار «صلحخواهانه» در سبزوار، در بخش بیهق خراسان آغاز کرد. او به دست یکى از آدمکشان مأمور از سوى فقیهان سنى به سال ۱۳۳۵، ترور شد، اما شاگردش، شیخ حسن جورى دنباله تبلیغات او را گرفت،
پیروانش را به نام فرقه درویشى حسنى سازمان داد. هرکس که به فرقه او مىپیوست سوگند یاد مىکرد و ناچار بود خود را مسلح کند و به دعوت شیخ آماده نبرد مسلحانه گردد، بیشتر از پیروان و مریدانش پیشهوران و صنعتگران بودند و خود او هم از میان پیشهوران بپا خاسته بود، اما شماره بىشمارى از روستائیان هم به این فرقه وارد شدند. شیخ حسن جورى در شهرهاى خراسان گردش مىکرد و زیر پوشش درویشى مردم را به قیام علیه دستگاه حاکم برمىانگیخت.
امیر مغول به نام ارغون شاه او را دستگیر کرد و به زندان افکند.
اما خواباندن این جنبش که بگونه تودهاى آغاز شده بود غیرممکن بود. در ۱۶ مارس ۱۳۳۷ در روستاى باشتین نزدیک سبزوار، جائیکه بیشتر ساکنان آن از مریدان شیخ حسن جورى بهشمار مىآمدند، دهقانان چند تن از مأموران مغول را که به خانهشان وارد شده و از آنها «شراب و زن» مىخواستند، کشتند. دهقانان در یکى از گردهمآئىهایشان گفتند: «این مردمى که بر ما چیرهاند، فراوان زور مىگویند. اگر خداوند تبارک و تعالى به ما کمک کند ما ظلم را از میان مىبریم و ظالم را نابود مىکنیم و اگر چنین نشد بگذار سرهایمان به دار رود (به این انگیزه آنها را سربداران مىگویند). اما زور و بیداد را تاب نخواهم آورد». پسر مالک محلى عبد الرزاق جانب دهقانان را گرفت و توده دلیران جوان
که خود را چیزى کمتر از رستم پهلوان نمىدانستند، او را به رهبرى خود برگزیدند.
قیام بزودى اوج گرفت؛ در این قیام گذشته از دهقانان و پیشهوران، خردهمالکان نیز شرکت داشتند. دیرى نپائید سربداران شهر سبزوار را به تصرف درآوردند و آنجا را مرکز حکومت خود قرار دادند (۱۳۳۷- ۱۳۸۱). در همان سالهاى نخست قیام، سربداران یک رشته شکستهائى به چریکهاى اشراف مغول- ترک وارد آوردند، و سرتاسر باختر خراسان را با شهرهاى نیشابور، طوس به قلمرو خود افزودند.
آخرین ایلخان مغول به نام توگا تیمور خان که به گرگان مهاجرت کرده بود، رهبر سربداران را گویا براى بستن پیمان به عشیرهاش دعوت کرد، منظورش آن بود که او را هنگام مهمانى پس از مستى دستگیر کند. امیر سربداران که کرابى نام داشت با ۳۰۰ مرد جنگى (بنابر برخى از اسناد با ۱۰۰۰ تن) به اردوگاه ایلخان وارد شد. سربداران که از نیرنگ ایلخان آگاه شدند تصمیم گرفتند بر او پیشدستى کنند. در این مهمانى کرابى ایلخان را کشت، افراد سربداران به مغولان حاضر تاختند قسمتى از آنها را کشتند و بقیه از زور هراس فرار را بر قرار برتر شمردند.
این رویداد در ۱۳ دسامبر ۱۳۵۳ پیش آمد، در این هنگام گرگان به قلمرو سربداران ملحق شد. در دستگاه حکومت سربداران پیکار داخلى بین میانهروان که به خردهمالکان ایرانى اتکا داشتند، و افراطیون که هواخواه دوآتشه درویشان فرقه حسنى بودند آغاز شد، گروه اخیر نمایندگان پیشهوران و تا اندازهاى دهقانان بینوا بودند. اینان را شیخ حسن جورى که به وسیله سربداران از زندان آزاد شده بود، رهبرى مىکرد. او از پندار برابرى اجتماعى دفاع مىکرد. در جریان این پیکارها فرمانروایان سربداران اغلب عوض مىشدند (در ظرف ۴۴ سال ۱۲ امیر عوض شدند). اگرچه غالبا امیران، وابسته به جناح میانهرو بودند، اما زیر فشار افراطیون گاهگاهى ناچار به پیروى از گرایشهاى افراطى مىشدند.
در زمان حکومت سربداران دهقانان فقط ۱۵/ ۳ محصول جمعآورى شده را به عنوان مالیات به دولت مىپرداختند و اضافه بر این مبلغ، دینارى از آنها به عنوان مالیات گرفته نمىشد. فرمانروا، مقربان، نوکران (منظور مستخدمان نظامى است) همه یکجور لباس مىپوشیدند و جامههاى آنها شامل پارچههائى از پشم گوسفند یا شتر بود. در خانه فرمانروا هرروز گردهمآئىاى تشکیل مىشد که حاضران غذا مىخوردند، در این اجتماع هرکس اعم از ثروتمند و بینوا مىتوانست شرکت کند و غذا بخورد. چریکها معمولا از میان دهقانان برگزیده مىشدند، شماره آنها در آغاز ۱۲ هزار تن، بعدها ۱۸ هزار تن و سرانجام ۲۲ هزار تن مرد رزمنده بود، همه اینها از دولت حقوق جنسى مىگرفتند. رزمندگان سربداران به عنوان دلیرترین پیکارجویان نامدار شدند.
در سالهاى ۶۰ سده ۱۴، پیکار داخلى دو دسته از سربداران به نبرد مسلحانه کشانده شد. آخرین فرمانرواى سربداران على مؤید، قیامکنندگان شیخى را درهم کوبید، رهبر درویشان به نام عزیز و ۷۰ تن از سران پیروانش را کشت. اما حکومت خود على مؤید بناتوانى گرائید و گرگان و نیشابور را از دست داد.
==================
نام کتاب: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز
نویسنده: ا. آ. گرانتوسکى و دیگران / ترجمه: کیخسرو کشاورزى
تاریخ وفات مؤلف: قرن ۲۰ م
موضوع: تاریخ عمومى
زبان: فارسى
تعداد جلد: ۱
ناشر: انتشارات پویش