نظام داخلى هلاکوئیان‏

نظام داخلى هلاکوئیان‏

دولت ایلخانان هلاکوئى شامل ترکیبى از کوچ‏نشینان فئودال پیشین مغول و دیوان سالاران و فئودالهاى پیشرفته و قدیمى ایرانى بود. در دولت هلاکو خان تضاد طبقاتى بگونه روزافزون افزایش مى‏یافت. در میان طبقه فئودالها هم تضاد داخلى وجود داشت. این دستگاه از ۴ گروه تشکیل مى‏شد: اشراف کوچ‏نشین نظامى که بیشترشان مغول یا ترک بودند؛ اشراف زمین‏دار محلى که در استانها مى‏زیستند و بیشترشان ایرانى بودند؛ دیوان‏سالاران کشورى که همه ایرانى بودند؛ و سرانجام روحانیان مسلمان، اما در کشورهاى ماوراء قفقاز آذربایجان و استانهاى غربى روحانیان مسیحى نفوذ داشتند. دو گروه نخست که از طبقه فئودالها به‏شمار مى‏آمدند به‏طورکلى گرایش گریز از مرکز داشتند، یعنى خواهان پراکندگى فئودالى بودند. دو گروه آخر به برقرارى یک حکومت مرکزى نیرومند زیر فرمان ایلخانان علاقه داشتند.

پیش از آغاز سده ۱۴ خانها از قدرت کامل برخوردار بودند اما پس از پایان دوره اشغال، اشراف نظامى، به قدرت زیاد ایلخانان نیازى نداشتند و آخرین ایلخانان در دست دارودسته‏هاى رقیب به عنوان عروسکهائى به کار مى‏رفتند.

ایلخانان در دربار و قرارگاه‏هایشان بگونه نیمه کوچ‏نشینى زندگى مى‏کردند، چند ماه از سال را در پایتخت (نخست مراغه، سپس تبریز و در اوایل سده ۱۱ در شهر نوبنیاد سلطانیه نزدیک قزوین) به‏سر مى‏بردند، و بقیه سال را در اقامت‏گاه کوچ‏نشینى زمستانى- مغان، دره رودخانه جغتو- یا قرارگاه تابستانى، در کوههاى الاتاق یا قره‏داغ، اقامت مى‏کردند. قسمت عمده اریستوکراتهاى مغول و ترک، از روش زندگى کوچ‏نشینى عشایرى دست برنداشتند، اینان زمین‏هاى حاصلخیز را تصرف و در این نقاط به استثمار فئودالى ساکنان و روستائیان منطقه ادامه مى‏دادند. نخستین ایلخانان بت‏پرست (به‏غیر از توکودار احمد خان،- ۱۲۸۲- ۱۲۸۴- که اسلام آورد) از مسیحیت و حتى بودائیسم حمایت مى‏کردند. اما کلیه دستگاه دیوانسالارى ایلخانیان از اشراف بلندپایه ایرانى مسلمان ترکیب مى‏شد. در مرکز دستگاه حکومت ایلخانان همیشه نخست‏وزیر ایرانى خدمت مى‏کرد. وزیران و بلندپایگان ایرانى که در خدمت ایلخانان بودند، استیلاگران را در استثمار توده‏ها و جمع‏آورى مالیات کمک مى‏کردند، اما خود آنها هم در اثر موقعیت شغلى‏اى که داشتند ثروت فراوانى کسب کردند.

ارتش دولت ایلخانى شامل چریکهاى سوار وابسته به عشایر مغول یا ترک بودند، که تمام مردان این قبایل به خدمت جنگى درمى‏آمدند. ارتش، بنابر یاساى چنگیز خان به تومان‏ها یعنى یکان‏هاى ده هزار نفرى و سپس به واحدهاى هزار نفرى، صد نفرى و ده نفرى سازمان داده شده بودند؛ هریک از یکانهاى جز از میان قبیله‏اى معین یا شاخه‏هاى آنها

برمى‏خاستند: یکانهاى هزار نفرى وابسته به عشیره‏هاى اوئیراتى، سلدوزى، جلایرى، کبرائیتى و غیره بودند. فرماندهى کل این یکانهاى جزء را امیر تومان به‏عهده داشت. فرماندهى یکانهاى هزار نفرى و صد نفرى و ده نفرى را اشراف عشایر محلى به عهده داشتند. در سازمان تومانها چریک هم وجود داشت- این چریک‏هاى سوار و پیاده را فئودالهاى محلى بایستى آماده مى‏کردند. قرار بر این بود که از هر ۹ خانوار روستائى ساکن، یک تن براى خدمات جنگى اعزام شود. سواران به اسلحه کمان، نیزه، شمشیر، تبر و کمند براى گرفتن اسیر مسلح بودند. اما سلاح‏هاى جنگى گروهى ویژه مثلا دستگاههاى قلعه‏کوب و غیره که از چینى‏ها و فرانک‏ها اقتباس شده بود، ضمن نبرد به‏کار مى‏رفتند.

به امیران، تیول جنگى یعنى اقطاع واگذار مى‏شد. رزمندگان معمولى در آغاز فقط حقوق و جیره و سهمى از غنائم جنگى را دریافت مى‏کردند. اما پرداخت حقوق بگونه نامنظم انجام مى‏گرفت و هنگامى که جنگ پایان مى‏یافت و غنائم جنگى کم مى‏شد، رزمندگان مغولى به شکایت مى‏پرداختند و خواهان واگذارى زمین یعنى اقطاع به خود بودند. به سال ۱۳۰۳ غازان خان ناگزیر شد خواسته‏هاى آنها را برآورد.

از رساله‏ایکه دانشمند نامدار، ناصر الدین طوسى (۱۲۰۱- ۱۲۷۴) درباره وضع مالى دولت آنزمان نوشته چنین برمى‏آید که مغولان هم مانند مسلمانان غنائم جنگى را میان رزمندگان تقسیم مى‏کردند: ۵/ ۱ به خود ایلخان مى‏رسید و در تقسیم بقیه غنائم رزمندگان سوار ۲ برابر پیادگان سهم مى‏بردند. اما پس از تصرف شهر یا ناحیه‏اى از نزخان‏ها غنیمت جنگى نمى‏گرفتند. عنوان ترخان به کسانى داده مى‏شد که ضمن جنگ از داخل به نیروى مهاجم کمک مى‏کردند. و طبعا اینان از امتیازات ویژه‏اى برخوردار بودند.

ترخانها مالیات نمى‏پرداختند و اجازه ورود به دربار خان را داشتند، اینان تا ۹ بار اگر مرتکب جرم یا جنایتى مى‏شدند، از کیفر معاف بودند.

در زمان ایلخانان سیستم مالکیت فئودالى که از پیش در ایران جارى بود ادامه یافت اما در روابط فئودالى دگرگونیهائى پدید آمد. از آنجا که در زمان استیلاى مغولان قسمتى از اشراف ایرانى از میان رفتند و املاکشان مصادره گردید، زمین‏هاى دولتى (دیوانى) به حساب مصادره املاک شخصى به میزان زیادى افزایش یافت. اما رفته‏رفته در پى تقسیم زمین‏هاى دولتى میان مالکان تازه- مستخدمان- که نخست به عنوان اقطاع آنها را تصرف کردند و سپس مالک دائمى به‏شمار آمدند، مالکیت خصوصى زمین‏ها سخت رایج شد.

نمونه‏هاى زیر گویاى رشد روزافزون مالکیت خصوصى زمین‏ها در آنزمان مى‏باشد:

وزیر شمس الدین محمد جوینى (برادرش تاریخ‏نگار جوینى) پس از ۲۰ سال اشتغال به کار وزارت (۱۲۶۳- ۱۲۸۴) در حدود ۴۰ میلیون دینار اندوخت که این مبلغ معادل درآمد دوساله دولت از محل مالکیت زمین‏ها، گله‏ها و رمه‏ها بود (سالى ۲۰ میلیون دینار).

وزیر تاریخ‏نگار رشید الدین فضل اللّه املاکى در حدود ۷۷۰/ ۱۲ فادان (قطعه زمین مزروع) یعنى ۷۰- ۸۰ هزار هکتار زمین آبى قابل کشت، ۳۹ هزار اصله درخت خرما و تعداد زیادى تاکستان و باغ را صاحب بود. (فقط روى دو تکه از زمین‏ها که نزدیک تبریز بودند ۱۲۰۰ برده کار مى‏کردند). ضمنا مالک ۳۰ هزار اسب، ۱۰ هزار شتر ۲۵۰ هزار گوسفند، ۲۰ هزار ماکیان، ۲۰ هزار اردک و غاز بود، البته درآمد او از املاک وقفى که متولى آنها به‏شمار مى‏رفت و همچنین املاکى را که در زمان حیاتش میان ۱۴ پسر و ۵ دخترش تقسیم کرد، به حساب نیامده است، غازان خان شخصا مالک زمین‏هاى حاصلخیزى به مساحت ۱۲۰- ۱۴۰ هزار هکتار در استانهاى مختلف بود.

استانهاى معینى را حکام گماشته ایلخان اداره مى‏کردند- اینان فرماندهان نظامى یا اشراف بلندپایه بودند. غالبا خویشاوندان وزیران به عنوان حاکمان استان‏ها برگزیده مى‏شدند، مثلا در مرز سده‏هاى ۱۳- ۱۴ از ۱۴ تن پسران وزیر رشید الدین ۱۰ نفرشان والى استانها بودند. اینگونه در جاهائیکه مالکیت موروثى برقرار بود (مالکان جزء وابسته به دودمانهاى محلى) در استانهاى تابع ایلخان، معمولا در کنار مالکان جزء محلى حکام ایلخان قرار داشتند که با به‏کار بردن نیروى نظامى، کارهاى مالکان جزء را زیر نظر مى‏گرفتند و از آنها مالیات جمع مى‏کردند و به خزانه مرکزى مى‏فرستادند.

 ===============

نام کتاب: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز

نویسنده: ا. آ. گرانتوسکى و دیگران / ترجمه: کیخسرو کشاورزى‏

تاریخ وفات مؤلف: قرن ۲۰ م‏

موضوع: تاریخ عمومى‏

زبان: فارسى‏

تعداد جلد: ۱

ناشر: انتشارات پویش‏

http://www.vatanfa.com/?s=نظام-داخلى-هلاکوئیان‏