سقوط چیرگى خلفا در ایران
- 1,145 بازدید
- 19 مارس 2012
- ایران باستان
۸٫ جامعه فئودالى پیشرفته در ایران (سده ۱۰ تا آغاز سده ۱۳)
سقوط چیرگى خلفا در ایران
در آغاز سده دهم فقط باختر ایران زیر تسلط خلفا باقیماند. ایران خاورى و آسیاى میانه جزو قلمرو سامانیان بود، آذربایجان نخست زیر تسلط ساجدیان (۸۹۷- ۹۲۹) و سپس در تصرف دودمان دیلمى مسافرى (یا سالارى، از ۹۱۶ تا ۱۰۹۰) درآمد. یکانهاى مزدور دیلمى در آغاز به عنوان نیروى مسلح محافظ خلیفه و در خدمت فرمانروایان بزرگ و کوچک فئودالها به کار گرفته شدند.
اینان از سده دهم بهبعد نقش ویژهاى را در دگرگونى اوضاع ایران ایفا کردند. کوهستانهاى دیلم که تنها در سده نهم میلادى اسلام نوع شیعه در آنجاها رواج یافت سرزمین فقیرى بود که گنجایش تأمین خوراک ساکنانش را نداشت، بیشتر جوانان دیلمى زادگاه خود را ترک و به عنوان مزدور در ارتشهاى دودمانهاى گوناگون فئودالها به خدمت مىپرداختند. یکى از پیشوایان این یکانهاى مزدور دیلمى مردوایج بن زیار بود، او از میان طبقات پائین بهپا خاسته و نخست به سامانیان خدمت مىکرد، به سال ۹۲۸ گرگان و طبرستان را گرفت و در آنجا حکومت دودمان زیار را بنیان نهاد. (۹۲۸- ۱۰۴۲ میلادى). دیرى نپائید این امیر (بین سالهاى ۹۲۸ و ۹۳۵)، قسمت
مهمى از باختر ایران را با شهرهاى رى، قزوین، همدان، اصفهان و شیراز به تصرف در آورد، ضمن تصرف این سرزمینها سه تن از فرماندهان زیردست مرداویج که باهم برادر بودند دلاورى شایستهاى از خود نشان دادند، نام این سه برادر که به خانواده بویه دیلمى وابستگى داشتند، على، حسن و احمد بود. پدر آنها به نام ابو شجاع بائى، دهقان بینوائى از مردم دیلم بهشمار مىآمد که با سه پسرش به عنوان مزدور به خدمت مرداویج درآمد و بعدها این سه پسر به مقام فرماندهى عالى ارتش مرداویج و جانشینان او ارتقا یافتند.
در ارتش مرداویج علاوهبر مزدوران دیلمى ۴ هزار تن سوار ترک وجود داشتند که از بردهفروشان ترک خریدارى شده بودند، اینها را «غلامان» مىنامیدند. این غلامان که نقش گاردهاى سوار را ایفا مىکردند- بردگان جوانى بودند که به وسیله بردهفروشان از آنسوى مرز وارد ایران شده و نخستینبار المستعصم خلیفه (۸۳۳- ۸۴۲) از آنها سازمانى جنگى بهوجود آورد، بعدها امیران نیمه مستقل و فئودالهاى بزرگ و میانه اقدام به خرید این غلامان و تأسیس چنین سازمانهائى کردند. این غلامان گارد معمولا نسبت به ساکنان بیگانه بودند و بنابراین همیشه براى سرکوبى قیامهاى مردم محلى بهکار مىرفتند. اینگونه برادران بویه قدرت را در باختر ایران به دست گرفتند. برادر بزرگتر، على نخست اصفهان و سپس فارس را گرفت؛ حسن جبال را به تصرف درآورد و احمد خوزستان و کرمان را اشغال کرد. اینگونه در غرب ایران عملا حکومت خلیفه از میان رفت و دولت بویه جاى او را گرفت (۹۳۵- ۱۰۵۵). دودمان زیار فقط به گرگان و قسمتى از طبرستان حکومت مىکرد.
در دسامبر ۹۴۵ برادر کوچک دودمان بویه به نام احمد با ارتشش وارد بغداد گردید و تمام سرزمین عراق عرب را به تصرف درآورد. او خلیفه را مجبور کرد که مقام امیر الامرا و لقب افتخارى را به او بدهد ضمنا براى دو برادر دیگرش على و حسن همچنین لقبهائى را گرفت. پس از آن احمد، خلیفه مستکفى را برکنار و او را کور کرد، مقام خلافت را به یکى دیگر از افراد خاندان عباسى به نام موتى واگذاشت. از اینپس خلفاى عباسى در مدت ۲۰۰ سال (۹۴۵- ۱۱۳۲) از داشتن قدرت سیاسى محروم بودند، فقط قدرت موهوم روحانى را در اختیار داشتند. اینگونه خلافت عباسى عملا از حکومت کنار رفت. در جهان پندار چنین انگاشته مىشد که دستگاه خلافت مانند پیش وجود دارد، و دودمانهاى بویه، سامانى، زیارى و دیگران به عنوان عاملان خلیفه در مناطق خود فرمانروائى مىکنند.
این نظریه چیزى جز خیال نبود. عملا خلفا کاملا از انجام تمام کارهاى حکومتى برکنار شدند. فقط هنگام دعاخوانى در مسجدها به نام خلیفه خطبه خوانده مىشد، در بالاى سکههاى پول هم اسم او ضرب مىگردید.
اینگونه ایران در سده دهم میان دو دولت تقسیم شد- دودمان بویه در غرب و دودمان سامانى در شرق. اما حکومت بویه کاملا یکپارچه نبود و قلمرو آن دودمان به تیولهاى سه امیر که برادر بودند تقسیم گردید (بنیانگذاران حکومت و نوادههایشان).
دودمان بویه از شیعیان پشتیبانى مىکردند و به انجام سنتهاى ایرانى گرایش داشتند.
پسر حسن که از پرتوانترین افراد خاندان بویه بهشمار مىرفت لقبش عضد الدوله و نام اصلیش فناخسرو بود (۹۴۹- ۹۸۳)، او در مدت کوتاهى سرتاسر باختر ایران با عراق عرب را زیر تسلط خود گرفت و به سال ۹۷۳ عمان را تصرف کرد، اما پس از مرگش دولت بویه دوباره به تیولهائى تجزیه شد. عضد الدوله به پیروى از سنت پادشاهان ساسانى خود را «شاهنشاه» نامید و در اندیشه رونق اقتصادى کشور بود، از دهقانان که مالیاتدهندگان اصلى بهشمار مىآمدند، حمایت مىکرد و مأموران را از دریافت باجهاى غیرقانونى باز مىداشت، بنابراین به نام فرمانروائى دادگر قلمداد شد. در روى رودخانه کر نزدیک شیراز سد بزرگى از تختهسنگ و سرب بنا نهاد؛ در کنار رودخانه مخزن آبى ساخت که به وسیله ده چرخ بالابر آب را به بالا مىبرد، ۱۰ آسیاب آبى و قناتهاى بىشمارى را تأسیس کرد.
عضد الدوله تعصب مذهبى نداشت، ناصر بن هارون را که مسیحى بود به وزارت خود بر گماشت، از پیشرفت فرهنگ و علم پشتیبانى مىکرد و شاعران و دانشمندان را گرامى مىداشت؛ او کتابخانه بزرگى در شیراز که اقامتگاهش بود بنیان نهاد، بیمارستانى را در بغداد ساخت، دانشکده پزشکى از این بیمارستان براى آموزش بهره مىبرد.
===================
نام کتاب: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز
نویسنده: ا. آ. گرانتوسکى و دیگران / ترجمه: کیخسرو کشاورزى
تاریخ وفات مؤلف: قرن ۲۰ م
موضوع: تاریخ عمومى
زبان: فارسى
تعداد جلد: ۱
ناشر: انتشارات پویش