تخت جمشید و نوروز

نوروز و تخت جمشید

نوروز و تخت جمشید

اگرچه نام نوروز در آثار مکتوب هخامنشیان نیامده اما وجود بنای تخت جشمید بهترین بیان آیین های نوروزی یا جشن بهاری است . تخت جمشید نه پایتخت امپراطوری بزرگ هخامنشی می توانست باشد و نه محل اقامت دائمی شاه و درباریان او.

برای چنین مقصودی تخت جمشید بسیار کوچک است. تخت جمشید پایتخت تشریفاتی و آیینی هخامنشیان بود که در آن جشن های نوروز و مهرگان با شکوه هر چه بیشتر برگزار می شد و نمایندگان ملت های پیرو ( بیشترین دنیای متمدن آن روز ) که از مرز سیحون تا حبشه و لیبی در آفریقا و از شبه قاره هند تا مرز دانوب و کناره بُسفر در اروپا را تشکیل می دادند شرکت داشتند و به همین منظور این بزرگترین و با شکوه ترین بنایی که تا آن روز بر روی زمین ساخته شده بود و شاید نماد بهشت آرمانی مردم کهن این سرزمین بود بنیادگذاری شد.

 

ستون های به شکل درخت تراشیده، نقوش سرو و نیلوفر آبی و گل که هر جا پراکنده اند نمایش رویش بهاری است، همان طور که زنده یاد مهرداد بهار آن را « باغی مقدس با درختان سنگی » خوانده است.

 

آیا معماری شگفت انگیز تخت جمشید که حتی امروز بیننده را به حیرت می اندازد، این ستون های سر به آسمان افراشته با سر ستون های اعجاب انگیز، نقش های کنده بر سنگ از انسان ها با پوشاک ها وسلاح های گوناگون و این نقش حیوانات با آن همه نیرو و قدرت افزون بر آنچه که از تزیینات و سکه ها و مهرها وظروف هخامنشی پیدا شده ، دلالت بر پیشرفت هنر و صنعت و فن آوری آن زمان نمی کند؟ آیا نقشه پلکان ها، آبروها، فاضلاب و کل مجموعه تخت جشمید یک نمایش از فرهنگ شهر نشینی پیشرفته نیست؟ اگر بنای تخت جمشید بر حساب نجومی قرار گرفته باشد پیشرفت مردم آن دوران را در ریاضی و حساب های ستاره شناسی نیز می رساند.

 

به طور کلی می توان گفت که جامعه اسطوره ای جمشید، لااقل از نظر مادی، در بنای تخت جشمید هخامنشی بازتاب و تبلور یافته است.

 

اما از نظر فرهنگی نیز خط های مختلف نگاشته شده بر سینه سنگ و یا بر دل لوحه های گل نشان می دهد که در آن جامعه قانونی بوده و شاهِ فرمانروای آن خدایی بزرگ را می پرستیده و مردم را به راستی تشویق می کرده و از دروغ پرهیز می داده است. و خود نیز چنین وانمود می کرده که طرفدار راستی و عدل و داد است. در آن جامعه همچنین هر کس به قدر ِ کار، مهارت و زحمت خود در ساخت ونگهداشتن این بنا مزد و پاداش می گرفته است. مرد، زن و کودک هر کس کاری می کرده طبق مزد دریافت می کرده است.

 

احتمالاً در این جشن هاست که داریوش پیمان خود را با خداوند و مردم تجدید می کند. زیرا باور داشت یا می نمود که باور دارد که شاهی را فقط اهور مزدا خدای بزرگ به او عطا کرده و همچنین فرمانروایی ایران ( پارس) را، ایران زیبا دارنده مردم خوب و اسبان خوب ( این کشور پارس، دارنده اسبان خوب ومردم خوب )

 

و در همین مراسم بود که او از خداوند می خواست این سرزمین را از سه چیز نگهدارد:

 

سپاه دشمن HAINA سال بد DUSYARA و دروغ DRAUGA این دعایی است که داریوش در کتیبه خود بر دیوار جنوبی صفه تخت جشمید به خط میخی و زبان فارسی باستان ( یعنی کهن ترین نمونه زبان فارسی ) برای آیندگان به یادگار گذاشته است. شاید این دعا را در مراسم جشن نوروز ، در برابر صف نگهبانان پارسی و اشرافیان و بزرگان پارسی و مادی و نمایندگان دیگر ملت های تابع می خواند:

 

 

 

صف سربازان پارسی و شوشی نیزه و سپر به دست که در حالت خبردار ایستاده اند، صف بزرگان و پارسی و مادی که از پلکان قصر بالا می روند و با یکدیگر در حال صحبت و تعارف هستند و صف نمایندگان اقوام تابع هخامنشی که با دستاوردهای بومی، کشاورزی، صنعتی و هنری خود هدایایی برای جشن می آورند نمایش شکوهمندی از این جشن بزرگ است.

 

این جشن ، دعا و نیایش به خدای بزرگ بود برای درخواست برکت، صلح و آرامش ؛ این جشن به روی همه مردم و همه ملت هایی که از هخامنشیان پیروی می کردند باز بود و همه در آن شرکت می کردند تا از برکت او بهره مند شوند.

 

تخت جمشید دعایی است تجسم یافته به زبان سنگ، سرودی است در نیایش به خدای بزرگ که زمین، آسمان، مردم و شادی را آفریده تا به این سرزمین زیبا و دارنده مردم خوب برکت و افزونی بخشد، آن را در صلح و آرامش بپاید و از پلیدی و آشوب که زاده دروغ اند نگهدارد.

منبع : اینترنت

http://www.vatanfa.com/?s=تخت-جمشید-و-نوروز