وضع اجتماعى و اقتصادى عربستان مقارن ظهور اسلام‏

تاریخ اجتماعى ایران    ج‏۲    ۱     فصل اول ۱٫ علل ظهور و آثار نهضت اسلامى ….. ص : ۱

فصل اول ۱٫ علل ظهور و آثار نهضت اسلامى‏

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۲، ص: ۲

وضع اجتماعى و اقتصادى عربستان مقارن ظهور اسلام‏

نهضت عظیم اسلامى که در چهارده قرن پیش، یعنى در اوایل قرن هفتم میلادى، صورت وقوع یافت، یک جنبش بیسابقه و ناگهانى نبود بلکه این انقلاب و نهضت اجتماعى، مانند دیگر جنبشها و انقلابات تاریخى بشر، مولود علل و عوامل متعدد اقتصادى و اجتماعى بود و سالها قبل از آنکه محمد بن عبد اللّه (ص) مبارزات دلاورانه خود را آغاز کند، حنفا و جمعى از جوانان روشندل عرب و بعضى از زعماى قبیله قریش و دیگر قبایل، در اثر فعالیتهاى اقتصادى و آمدورفت در بین اقوام مختلف و تحقیق در آراء و عقاید یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و دیگر اقوام، به سستى معتقدات و خرافى بودن عقاید خود پى برده بودند، و فکر تمرکزطلبى و متحد کردن قبایل عرب و پرستش خدایى واحد و ایجاد امنیت و آرامش در محیط جزیره العرب در مغز جوانان و ترقیخواهان عرب راه یافته بود.

محمد بن عبد اللّه، بنیانگذار نهضت اسلامى، در شهر مکه در میان قبیله قریش، یعنى قبیله حاکم، و زورمندان آن عصر تولد یافت. مکه بر سر راه تجارت یمن با شام نزدیک بندر جده بود و با بازارهاى صنعا و عمان دادوستد داشت. همین موقعیت ترانزیتى و آمدورفت مردمى از مدنیتهاى گوناگون و برخورد ایدئولوژیها و مذاهب مختلف در تکامل عقاید جوانان عرب و رشد فکرى بازرگانان اثرى فراوان باقى گذاشت.

دوستان و نزدیکان و بستگان «محمد» اغلب مردمى روشن‏ضمیر و بیداردل بودند و در مذاکرات و گفتگوهایى که با محمد داشتند، غالبا از رواج معتقدات و عقاید و سنن زیانبخش در بین اعراب اظهار ملال مى‏نمودند.

ابن اسحق روایت مى‏کند: «پیغمبر خود وقتى سخن از زید بن عمرو بن نفیل در میان بود، نقل کرده است که وى اولین کسى بود که مرا از بت‏پرستى ملامت کرد و از عبادت بتان برحذر داشت. وقتى با زید بن حارثه از سفر طائف بازمى‏آمدیم، بر این زید بن عمرو گذشتیم …

پیش او نشستم و انبانى داشتم که در آن از گوشتى که براى بتان قربانى کرده بودیم، چیزى بود … گوشت را پیش زید بن عمرو نهادم و گفتم اى خال، چیزى از آن تناول کن. گفت شاید این از آن گوشتهاست که به بتان تقدیم مى‏کنند؟ چون گفتم که چنین است، گفت اى خواهرزاده اگر از دختران عبد المطلب پرسیده بودى، به تو مى‏گفتند که من هیچگاه از این قربانیها چیزى نمى‏خورم و بدین گوشت هیچ حاجت ندارم. آنگاه مرا از بت‏پرستى ملامت کرد و گفت، این‏

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۲، ص: ۳

بتان را ارزش و قدرى نیست؛ چون نه هیچ زیانى به کسى توانند رسانید و نه هیچ سودى.

آنگاه محمد افزوده بود که من از آن پس نه هرگز هیچ بتى را دانسته بپسودم و نه هرگز به بتان قربانى تقدیم کردم تا آنکه خداوند مرا به رسالت خویش مفتخر کرد …» «۱»

این روایت نیز به فرض صحت، نشان مى‏دهد که قبل از قیام محمدى، حنفا و روشندلان عرب به بتان و بت‏پرستان به دیده نفرت مى‏نگریستند و از انحرافات فکرى و عقیدتى جامعه عرب رنج مى‏بردند. مخصوصا خاندان هاشم از میان بتهاى فراوان اللّه را شایسته عبودیت مى‏شمرده است؛ چنانکه مى‏بینیم نام پدر محمد عبد اللّه بود.

وضع طبیعى عربستان‏

شبه جزیره عربستان، که اعراب آن را جزیره العرب مى‏خوانند، در جنوب غربى آسیا قرار دارد. این منطقه خشک و بى‏آب، با اینکه بوسیله بحر احمر از افریقا جدا شده است، ولى در معنى از لحاظ مختصات طبیعى و نداشتن آب‏وهواى مساعد، با صحراى کبیر افریقا فرق چندانى ندارد. در بعضى از مناطق کوهستانى و خشک، اختلاف درجه حرارت، پس از غروب آفتاب، از ۲۷ درجه بالاى صفر به ۷ درجه زیر صفر مى‏رسد، ولى در مناطق دیگر عربستان، که اندک آبى وجود دارد، مردم به کمک کاریزها و قنوات یا بستن سد میان دو کوه، آب ناچیزى به دست مى‏آورند، و در واحه‏ها و آبادیها به زندگى ساده و ابتدایى خود ادامه مى‏دهند.

تنها جنوب غربى عربستان، یعنى یمن (حضر موت)، از برکت بارندگى و وجود آب، براى کشاورزى و رشد تمدن مساعد است. مردم هوشمند این سرزمین در تنگناى دره، سدى از سنگ برآوردند که به نام سد مآرب معروف است و دریچه‏هایى بر آن گذاشتند تا در موقع لزوم، از آبى که پشت سد جمع مى‏شود، براى آبیارى استفاده کنند. ولى در سایر نقاط عربستان کمابیش خشکى و بى‏آبى حکومت مى‏کند تا جایى که در بعضى از نقاط خشک، اگر کسى بخواهد در حق دیگرى دعاى خیر کند، مى‏گوید: سقاک اللّه یعنى خدا تو را سیراب کند. ثروت و دارایى اعراب بادیه‏نشین منحصر است به چند حیوان باربر و شیرده؛ غذاى آنها عبارت از ذرت و خرماست؛ و وسیله نقلیه آنها شتر یا اسبى است که از بوته‏هاى بیابان تغذیه مى‏کند. کار عمده زنان، دوشیدن گاو و گوسفند، آرد کردن با دستاس، تهیه غذا، پرورش اطفال و بافتن پارچه‏هاى زبر و خشن براى لباس و خیمه و فرش و غیره است. دکتر گوستاو لوبون، که شخصا در سراسر عربستان گردش کرده است، معتقد است: «در زندگى اعراب بادیه‏نشین از عصر سلیمان تا ظهور اسلام و زمان حاضر فرق محسوسى پیدا نشده است.»

قبایل ابتدایى عرب براى دفاع از هستى یا دستبرد به دارایى دیگران، به جنگ و جدال مى‏پرداختند و در امور جنگجویى، تیراندازى و سوارى، مهارتى به کمال داشتند.

اعراب به اقتضاى محیط نشوونماى خود، تنها سلحشور و جنگجو نبودند بلکه هواى صاف و آسمان پرستاره عربستان، قوم عرب را که از شعب مستعد نژاد سامى است، مردمى باذوق، شاعرطبع و ساده‏گو و فصیح به بار آورده است.

______________________________
(۱). دکتر عبد الحسین زرین‏کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۲۸۷ به بعد (به اختصار)

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۲، ص: ۴

«کلمان هوآر «۲»، عرب‏شناس نامدار اروپایى، مى‏گوید: «طبیعت به عرب بادیه‏نشین چهار چیز عطا کرده است: شتر، خیمه، شمشیر، و شعر.» و ارنست رنان، فیلسوف و دانشمند فرانسوى، مى‏گوید: «اگر علوم و فرهنگ ملل دیگر و بخصوص ملت ایران را، که بعد از اسلام وارد جهان عرب شد، از اعراب بگیرید، فقط عرب باقى مى‏ماند و شتر او» ولى عده‏اى دیگر از صاحبنظران معتقدند که اگر علوم و فرهنگ دیگر ملل را از اعراب بگیریم، براى عربها سخن باقى مى‏ماند. عرب نتوانست معمارى و مجسمه‏سازى و نقاشى کند، زیرا وسایل کار در هیچیک از آن رشته‏ها را نداشت … سخنورى از راه شاعرى یگانه گنجینه ملى عرب بود.

… هرسال در بازار مکاره هر شاعرى که گوى سبقت را از دیگران مى‏ربود از طرف مردم تجلیل مى‏شد و شعر او را با خط زرین روى پارچه ابریشمین مى‏نوشتند و از دیوار کعبه مى‏آویختند. به همین مناسبت، اشعار مزبور را معلقات مى‏خواندند. پیغمبر اسلام در بازار مکاره گوش به اشعار شعراى عرب مى‏داد … عایشه نقل مى‏کند که بقدرى مجذوب شعر امرؤ القیس بود که اشعار او را از بر داشت …» «۳»

جرجى زیدان مى‏نویسد:

زبده اشعار جاهلیت به هفت مجموعه به اسم معلقات، مجمرات، منتقیات، مذهبات، مراثى، مشویات، ملحمات تقسیم مى‏شود. عربها آرزو داشتند که مورد مدح شاعران قرار بگیرند. هرکس که مدح مى‏شد قدر و منزلتش بالا مى‏گرفت و اگر دخترى داشت، به شوهر مى‏رفت. «۴»

تا عصر امویان و عباسیان، آثار ذوقى و ادبى دوران جاهلیت به قید تدوین درنیامده بود. از این دوره به بعد، در سایه رواج تدریجى خط و کتابت، تنظیم و تألیف آثار شعراى عرب آغاز شد.

سست شدن معتقدات مردم‏

چنانکه اشاره کردیم، پیش از ظهور نهضت محمدى اعتقاد مردم به بسیارى از سنن و عادات معموله سست شده بود. بتان مقام و موقعیت خود را از دست داده بودند. جنگهاى انتقامجویانه ادامه حیات اقتصادى و اجتماعى را براى اعراب دشوار ساخته بود.

زنده‏به‏گور کردن دختران، به نظر حنفا و دیگر عناصر روشندل، عملى زشت و ناصواب تلقى مى‏شد.

دکتر محمد حسین هیکل مى‏نویسد:

«روز عیدى که مردم در نحله اجتماع کرده بودند، چهار تن: زید بن عمرو، عثمان بن حویرث، عبد الرحمن جحش، و ورقه بن نوفل از آن میان به گوشه‏اى رفتند و با یکدیگر گفتند: «بدانید به خدا این مردم، از همه‏جا بیخبر و گمراهند. این سنگ چیست که ما بر آن طواف مى‏بریم. نه مى‏بیند و نه مى‏شنود، نه نفع مى‏دهد و نه‏

______________________________
(۲).C .Huart

(۳). ویرزیل گئورگیو، محمد پیغمبرى که از نو باید شناخت، ترجمه ذبیح الله منصورى، ص ۳۱ به بعد (به اختصار).

(۴). جرجى زیدان. تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهرکلام، ج ۳، ص ۳۶٫

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۲، ص: ۵

ضرر مى‏رساند. خون قربانى از روى آن جارى مى‏شود. بروید دینى جز این براى خودتان پیدا کنید.» ورقه به دین مسیح درآمد؛ و مى‏گویند بعضى از قسمتهاى انجیل را به عربى ترجمه کرد. عبد اللّه جحش در حال تردید بماند تا مسلمان شد و پس از آن با مسلمانان به حبشه رفت و در آنجا مسیحى شد و بر این دین بمرد. «۵»

اساسا وقتى ما تاریخ دوره جاهلیت را مورد مطالعه قرار مى‏دهیم، کمتر جایى با مسائل مذهبى برخورد مى‏کنیم.

در ادبیات پیش از اسلام، حتى یک قطعه مذهبى هم نمى‏توان یافت. اگر در برخى از اشعار اشارتى به اللّه یا بتى شده، این اشاره عرضى است. همانطور که نولدکه‏ «۶» مى‏گوید: «زندگى در حال کوچ و انتقال دایمى از نقطه‏اى به نقطه دیگر، در جستجوى آب و چراگاه، براى پروردن احساسات مذهبى مناسب نیست.» «۷»

بطور کلى، اعراب قومى شکاک، دیرباور و مادى بودند و کمتر به تعالیم و اندرزهاى مذهبى تسلیم مى‏شدند.

مقارن ظهور اسلام، خانواده‏هاى تهیدست غالبا به علت فقر و فاقه، دختران نوزاد خود را زنده‏به‏گور مى‏کردند، ولى فقر و فاقه تنها عامل این کار نبود. در خبر است هنگامى که عمر دختر خود را زنده به خاک مى‏سپرد، سخت مى‏گریست (سیوطى، المزهر).

عمر از خانواده‏اى ثروتمند بود. ظاهرا بدویان که همواره در جنگ و کوچ و رحیل بودند، تشخیص مى‏دادند که زن به درد جنگ و زندگى پرخطر قبایل صحرانورد نمى‏خورد و همواره چون دست شکسته، وبال گردن مرد است. «۸»

این روایات، مخصوصا گریستن عمر که از شخصیتهاى ممتاز قریش بود، نشان مى‏دهد قبل از آنکه نهضت محمدى دخترکشى را نهى کند، اعراب به زشتى این کار کمابیش پى برده بودند.

زمینه فکرى اعراب قبل از اسلام‏

مسعودى گوید: «عربان در جاهلیت فرقه‏ها بودند: بعضى موحد بودند و به وجود آفریدگار اقرار داشتند و بعث و نشور را تصدیق مى‏کردند و معتقد بودند که خداوند فرمانبردار را ثواب مى‏دهد و نافرمان را عقاب مى‏کند- سابقا در همین کتاب و کتابهاى دیگرمان از کسانى که در ایام فترت، به خداى عز و جل دعوت مى‏کردند و اقوام را به آیات وى توجه مى‏داده‏اند، چون قس بن ساعده ایادى و رئاب شنى و بحیراى راهب … سخن گفته‏ایم.

بعضى عربان به وجود آفریدگار معترف بودند و حدوث عالم را مسلم مى‏شمردند و بعث و معاد را قبول داشتند، ولى منکر پیمبران بودند و به پرستش بتان قیام مى‏کردند؛ و همین گروهند که خداى عز و جل به حکایت گفتارشان فرمود: «ما بتان را فقط به این منظور مى‏پرستیم که ما را به خدا تقرب دهند.» … بعضى دیگر به آفریدگار معترف بودند، اما پیمبران و معاد را

______________________________
(۵). دکتر محمد حسنین هیکل، زندگانى محمد، ترجمه ابو القاسم پاینده، ص ۱۸۳٫

(۶).Noeldeke

(۷). دکتر داود رسایى، حکومت اسلامى از نظر ابن خلدون، ص ۴۱٫

(۸). همان، ص ۳۳٫

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۲، ص: ۶

منکر بودند و به گفتار دهریان تمایل داشتند؛ همینانند که خداوند از کفرشان خبر داده و فرموده:

«گویند جز زندگى این دنیاى ما هیچ نیست که بمیریم و زندگى کنیم و جز زمانه هلاکمان نکند.» و خداى تعالى سخنشان را با این گفتار رد فرمود که: «در این باب علمى ندارند و جز گمان نکنند.» بعضى از آنها به یهودیگرى و مسیحیگرى متمایل شده بودند. یک دسته از عربان نیز فرشتگان را مى‏پرستیدند و مى‏پنداشتند که فرشتگان دختران خدایند و آنها را مى‏پرستیدند تا پیش خدا شفاعتشان کنند … از جمله کسانى که به توحید و معاد معترف، و از تقلید برکنار بود، عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بود …» «۹»

 ادامه دارد……..

http://www.vatanfa.com/?s=وضع-اجتماعى-و-اقتصادى-عربستان-مقارن-ظهور-اسلام‏