دولت اسلامى یک ضرورت تاریخى بود
- 1,533 بازدید
- 1 مارس 2012
- پیامبران و امامان, تاریخ اسلام
دولت اسلامى یک ضرورت تاریخى بود
«در آغاز قرن هفتم در یثرب (مدینه) و در بین عشایر عرب، بطورى که گفتیم، اختلاف طبقاتى و نابرابرى مالى مشهود بود و تضاد منافع بین بزرگان عشایر و افراد معمولى تشنج و دشمنى و نفاق بیسابقهاى بین اعراب پدید آورده بود که براى پایان دادن به آن، وجود یک دولت واحد و متمرکز ضرورت داشت. با تشکیل چنین دولتى، آنها نهتنها به امکانات جدید اقتصادى دست مىیافتند، بلکه قادر بودند که به اختلافات و دشمنیهاى موجود بین قبایل پایان بخشند. براى رسیدن به چنین هدفى، لازم بود عقیده دینى جدیدى که مبتنى بر یکتاپرستى و برادرى باشد، جایگزین خصومت قبایل گردد و چون اجتماع قرون وسطى، از نظر رشد فکرى، فقط یک نوع ایدئولوژى یعنى مذهب (تئولوژى) را مىشناخت، بنابراین مذهب جدید به این مشکلات پایان داد.
در دین جدید که انعکاسى از نیازمندیهاى جامعه نوین بود (چنانکه بعدها به تفصیل خواهیم دید «۲۲»)، عناصرى از دیگر ادیان- ادیان پیشرفته جوامع طبقاتى مجاور: یهود، مسیحیت، زرتشتیگرى- به چشم مىخورد … گذشته از یهودیان و مسیحیان، در عربستان پیش از اسلام، گروهى از یکتاپرستان وجود داشتند که نه یهودى بودند و نه مسیحى، و آنان را حنفا مىگفتند که با شرک و بتپرستى مخالف بودند و ظاهرا خواهان دین ساده و ابتدایى بودند که براى فرد ساده عرب قابل قبول باشد. حضرت محمد (ص) از حنفا به نیکى یاد کرده و ایشان را پیرو کیش باستانى ابراهیم مىشمرد. یکى از افراد برجسته حنفیان ورقه بن نوفل، از خویشاوندان خدیجه، بود.» «۲۳» که در تشویق و ترغیب حضرت در اعلام رسالت و جهاد و جنگ با خرافات نقش اساسى و مهمى داشته است.
نخستین دادرسیها (حلف الفضول)
در مکه تشکیلات سیاسى و حکومتى وجود نداشت و هر عشیره یا خاندان، مستقلا اداره مىشد. از دادگاه و زندان نام و نشانى نبود.
فقط در نزدیکى کعبه گاهى شوراى سران شیوخ تشکیل مىشد و به اختلافات خاندانها و عشیرهها رسیدگى مىکرد. این شورا که دار الندوه خوانده مىشد، هیچ وسیله اجرایى، براى عملى کردن تصمیمات خود، نداشت.
______________________________
(۲۱). همان، ص ۱۷۲٫
(۲۲). راجع به منابع و سرچشمههاى اسلام ضمن مطالعه در سیر علوم و افکار سخن خواهیم گفت.
(۲۳). اسلام در ایران، پیشین، ص ۱۸ به بعد (به اختصار).
تاریخ اجتماعى ایران، ج۲، ص: ۱۳
در مقدمه کتاب الاصنام کلبى راجع به پیدایش حلف الفضول چنین آمده است که «روزى مردى از قبیله زبید با کالایى قیمتى وارد مکه شد، و عاصم آن کالا را از او خرید و به خانه برد؛ بدون اینکه بهاى آن را به صاحبش بپردازد و از فروشنده رو پنهان کرد. مرد زبیدى نخست به قبیله سهم که عاصم از آن قبیله بود، توسل جست، و بعد به اجتماعات قریش روى آورد و از آنان کمک طلبید، ولى از آن اقدامات نتیجهاى نگرفت. سرانجام روزى صاحب کالا صبحگاهان که قریش عاده در دار الندوه (محل شور و وقتگذرانى بزرگان قریش) جمع شده بودند، بر کوه ابو قبیس برآمد و ندا درداد و این قطعه را که سروده بود، خواند:
یا للرجال! لمظلوم بضاعته |
ببطن مکه نائى الحى و النفر … |
|
یعنى اى جوانمردان به داد ستمرسیدهاى دور از کس و کار برسید که سرمایه او در درون مکه ربوده شده است …
این دادخواهى از آن ستمدیده با این صورت و صوت نه تنها مجلس قریش را بلکه مکه و مکیان را سخت تکان داد. این بود که زبیر پسر عبد المطلب، که خود از اکابر قریش بود، قیام کرد و مجلسى از بزرگان بنى هاشم و بنى اسد و بنى زهره و بنى تیم در خانه عبد اللّه پسر جدعان تیمى، تشکیل داد که در آن مجلس پیشواى اسلام که هنوز به پیامبرى برگزیده نشده بود، حضور داشت و در آن محفل بزرگان قریش دست به هم دادند، دست یکدیگر را سودند و سوگند یاد کردند که از این تاریخ، به دستیارى ستمدیده، هرکس که باشد، برخیزند و داد او را از بیدادگر بستانند. (ما دام که در روى زمین دریایى وجود داشته- باشد که تکهپشمى را تر تواند کرد.) و نیز سوگند یاد کردند که در امر معاش و تقسیم ثروت نیز با یکدیگر همکارى نمایند، و زبیر این حزب و این مجلس را «حلف الفضول» نامید و نخستین نتیجهاى که از آن گرفتند، حق زبیدى از عاصم، فرعون بنى سهم، بود.» «۲۴»
تاریخ اجتماعى ایران ج۲ ۱۲ دولت اسلامى یک ضرورت تاریخى بود ….. ص : ۱۲
ادامه دارد
با سلام
خسته نباشید. مطلب جالب بود.تا الان فکر میکردم سایتتون فقط درباره تاریخ باستان ایران مطلب داره اما خوشحال شدم که درباره تاریخ اسلام هم مطلب دارید.
با تشکر از مدیر سایت
یا علی