سلطنت فتحعلیشاه ۱۲۶۰- ۱۲۱۲ ه. ق.

سلطنت فتحعلیشاه ۱۲۶۰- ۱۲۱۲ ه. ق.

دوران قدرت آقا محمد خان از ۱۱۹۳ تا ۱۲۱۱ ه. به طول انجامید.

پس از انتشار خبر قتل او، مدعیان سلطنت به‏پا خاستند. حاجى ابراهیم اعتماد الدوله به سرعت به تهران آمد و مقدمات حرکت ولیعهد را فراهم نمود؛ و بالاخره بابا خان، فرزند حسینقلیخان جهانسوز، برادرزاده آقا محمد خان، در روز عید فطر ۱۲۱۲، از شیراز به تهران آمد و به نام فتحعلیشاه تاجگذارى نمود. وى در

 

آغاز کار، با مدعیانى چند روبرو گردید. یکى از آنها صادقخان شقاقى از سرداران آقا محمد خان بود که دعوى تاج‏وتخت داشت؛ ولى در قزوین مغلوب قواى فتحعلیشاه شد. علاوه بر این عده‏اى از بازماندگان خاندان صفوى، افشار، و زند، هریک، به مناسبتى سوداى سلطنت در سر داشتند؛ ولى این مدعیان ضعیف نیز جملگى شکست خوردند.

سیاست خارجى ایران در عهد فتحعلیشاه‏

در دوران سلطنت فتحعلیشاه، نهضت بورژوازى غرب قوس صعودى خود را طى مى‏کرد و دول صنعتى این قاره، یکى بعد از دیگرى، براى تحصیل بازارهاى جدید در تلاش و تکاپو بودند؛ و در نتیجه این احوال، بین کشورهاى پیشرفته، نظیر انگلستان و فرانسه، رقابتهاى استعمارى آغاز شده بود. انگلستان بعد از دیگر کشورهاى اروپایى، در شبه قاره هندوستان نفوذ کرد و براى حفظ این کشور زرخیز، از نفوذ سیاسى و اقتصادى دیگر ممالک، به اقدامات دامنه‏دارى دست زد.

در سال ۱۲۱۳ ه. زمانشاه، امیر افغانستان، تصمیم گرفت که از کابل به سند و پنجاب حمله کند. لرد ولسلى‏ «۱۶»، سردار معروف انگلیسى، که در این موقع با سلطان میسور (تیپو صاحب) در نبرد بود، بر آن شد که از استیلاى افاغنه بر هندوستان جلوگیرى کند، و براى توفیق در این راه، مهدیقلیخان، نماینده شرکت تجارتى انگلیس را که در بوشهر بود مأمور دربار ایران کرد، و از حکومت ایران تقاضا نمود که در راه سیاست توسعه‏طلبى زمانشاه اشکالاتى پدید آورد، در چنین موقعیتى، زمانشاه، به‏جاى آنکه با ایران از در دوستى درآید، بوسیله نماینده خود، از فتحعلیشاه خواست که ایالت خراسان را به او واگذار نماید. شاه از این پیغام برآشفت و به زمانشاه پاسخ داد که عنقریب سپاهیان ایران تمام افغانستان را مسخر خواهند کرد.

به این ترتیب، آرزوى حقیقى انگلستان صورت عمل گرفت و آتش جنگ بین ایران و افغانستان مشتعل گردید. فتحعلیشاه، پس از عقد قرارداد با حکومت هند، محمود و فیروز، برادران زمانشاه را، که به ایران پناهنده شده بودند مورد احترام و تقویت خود قرار داد؛ و محمود در سال ۱۲۱۶ ه. به کمک ارتش ایران، قندهار و کابل را از برادر گرفت و زمانشاه را دستگیر و کور کرد و به این ترتیب، محمود در تحت حمایت ایران، امیر افغانستان گردید.

در همین ایام، ناپلئون بناپارت که در اروپا از پیاده کردن سپاه و تسخیر جزایر بریتانیاى کبیر عاجز آمده بود، توجه خود را معطوف به قاره هندوستان نمود و تصمیم گرفت، با جلب موافقت دولتین ایران و عثمانى، به سرزمین هندوستان لشکرکشى نماید، و با تصرف این منطقه زرخیز، تجارت و اقتصاد انگلستان را فلج کند و این مملکت نیرومند را به زانو درآورد.

در این موقع، ایران گرفتار جنگ با روسیه بود و فتحعلیشاه براى پیروزى بر این حریف زورمند، مى‏کوشید تا کمک یکى از دول بزرگ اروپا را جلب نماید. به همین مناسبت، فتحعلیشاه، توسط نماینده انگلیس در بغداد، از دولت انگلیس براى مقابله با روسیه استمداد جست؛ غافل از اینکه در این ایام انگلستان و روسیه در جبهه واحدى علیه ناپلئون متحد

شده‏اند و براى انگلستان ممکن نیست که على‏رغم متحد خود روسیه به ایران کمک و یارى کند.

در همین ایام، ناپلئون که آرزویى جز شکست انگلستان نداشت براى حمله به هندوستان، در صدد جلب دوستى فتحعلیشاه برآمد و نمایندگانى به ایران گسیل داشت. شاه ایران نیز میرزا رضا خان قزوینى را، به عنوان سفیر به اردوى ناپلئون فرستاد، تا بر اساس پیشنهادهاى ناپلئون، بین دولتین عهدنامه‏اى منعقد شود. بالاخره در صفر ۱۲۲۲ در «فینکن- اشتاین» بین میرزا رضا، نماینده فتحعلیشاه و ناپلئون، قراردادى در ۱۶ ماده منعقد گردید و بموجب آن:

ناپلئون تعهد کرد که در برگردانیدن گرجستان به ایران و مجبور ساختن روسیه به واگذار نمودن آنجا، سعى نماید؛ براى اصلاح و تقویت سپاه ایران، اسلحه و توپ و تفنگ و مهندس و معلم بفرستد.

در عوض، ایران قبول نمود که در جنگ فرانسه بر ضد انگلیس و روس، با آن دولت متحد باشد و با انگلیس فورا اعلام جنگ نماید و افاغنه (رعیت خود) را به حمله به هند وادارد؛ و در صورت اراده ناپلئون به لشکرکشى به هند از راه ایران، فتحعلیشاه به ایشان راه عبور دهد؛ و اگر احتیاج پیدا شد بنادر و سواحل خلیج فارس را به اختیار بحریه فرانسه بگذارد.

انگلیسها که از ابتداى توجه ناپلئون به سمت مشرق، مواظب اقدامات او بودند پیش از آنکه معاهده فینکن شتاین منعقد شود، از طرف شرکت تجارتى هند شرقى شش نماینده به ریاست جان ملکم‏ «۱۷» به ایران فرستادند.

جان ملکم که مردى کاردان و زیرک بود، با تقدیم هدایاى گرانبهایى به فتحعلیشاه و دادن رشوه‏هاى هنگفت به درباریان، به بستن معاهده‏اى تجارتى و سیاسى با ایران توفیق یافت؛ و فتحعلیشاه تعهد کرد، ما دام که زمانشاه افغان از تعدیات خود به حدود هند انگلیس دست برنداشته، با او صلح نکند و فرانسویان را به ایران راه ندهد؛ و انگلیس هم در عوض، اگر ایران مورد تهدید روسیه یا افاغنه واقع شد، براى ایران اسلحه تهیه نماید.

علت عمده توجه فتحعلیشاه، با وجود این عهدنامه با انگلیس، به طرف فرانسه، به شرحى که گفتیم، عدم مساعدت انگلیس بود به ایران در جنگ با روسیه؛ چه انگلیس در این تاریخ با روسیه متحدا در اروپا بر ضد ناپلئون مى‏جنگید و مساعدت او به ایران اقدامى بود برخلاف مصلحت متحد خود.

پس از عقد معاهده فینکن اشتاین، به امر ناپلئون، سرتیپ گاردان‏ «۱۸» با عده‏اى مهندس و خبره نظامى و معلم، به ایران آمدند و به ریختن توپ در اصفهان و تعلیم سپاهیان ایرانى و برداشتن نقشه و تسطیح راهها اقدام نمودند و جوش و خروشى از این بابت تا مدتى در ایران پیدا شد؛ و فتحعلیشاه، با کمال‏

سادگى، امیدوارى داشت که بالاخره، به یارى فرانسویان، روسها را شکست خواهد داد و به تصرف مجدد گرجستان موفق خواهد شد. «۱۹»

انگلیسیها که از دور ناظر این جریانات بودند، براى خنثى کردن نقشه ناپلئون در سال ۱۲۲۳ ه. بار دیگر ملکم را به ایران فرستادند، ولى فتحعلیشاه از پذیرفتن او خوددارى کرد. این عمل بر ملکم گران آمد و بر آن شد که به تلافى این اقدام، حکمران هند را به تصرف خارک و تسخیر سواحل ایران برانگیزد. ولى چون در همین ایام، ناپلئون، برخلاف تعهدات قبلى خود، نسبت به ایران خیانت ورزید و با روسیه از در سازش درآمد و هیأت نظامى خود را از ایران فراخواند، انگلیسیها، بدون اینکه به اقدام خصمانه‏اى دست بزنند، از این پیش‏آمد سیاسى به سود خود استفاده کردند. فتحعلیشاه نیز پس از آنکه به‏وسیله عسکرخان افشار از ناپلئون انجام تعهدات پیشین را خواستار شد و نتیجه‏اى نگرفت، ناچار بار دیگر به تجدید روابط دوستى با انگلستان تن داد.

پس از آمدن هرفرد جونز به ایران، گاردان که سعى مى‏کرد بین ایران و روسیه قرار مصالحه‏اى منعقد کند از تهران خارج شد و به این ترتیب، با عهدشکنى فرانسویان، روابط دوستى ایران و فرانسه قطع گردید.

جونز پس از شرفیابى به حضور فتحعلیشاه، یک قطعه الماس گرانبها از جانب جرج سوم به وى تقدیم کرد و به اردوى عباس میرزا رفت و بموجب قراردادى، متعهد شد ما دام که بین ایران و روسیه جنگ برقرار است، سالى صدوبیست هزار لیره انگلیسى به ایران بدهد. بالاخره براى تکمیل این عهدنامه، در سال ۱۲۲۴ ه. ملکم براى سومین بار راه ایران را در پیش گرفت و با عده‏اى از خبرگان نظامى به تجهیز و آماده کردن سپاهیان ایران مشغول شد.

عاقبت پس از رفتن میرزا ابو الحسن خان ایلچى به لندن و آمدن سرگور اوزلى، بر اساسى که جونز و ملکم ریخته بودند، دولتین قراردادى منعقد کردند که بموجب آن دولت ایران متعهد شد که کلیه قراردادها و تعهداتى را که با دول اروپایى دشمن انگلیس بسته لغو نماید و اجازه ندهد که سپاهیان دشمنان انگلستان، از خاک ایران عبور نمایند؛ و دولت انگلستان نیز متقابلا متعهد شد، در صورت بروز جنگ بین ایران و دولتهاى اروپایى، در رفع اختلاف بکوشد؛ و در صورتى که کار به جنگ کشید یا به ایران کمک نظامى نماید و یا در مدت جنگ، سالى ۲۰۰ هزار تومان به ایران مساعدت کند. همچنین دولت انگلستان متعهد شد در اختلاف بین ایران و افغانستان بیطرف بماند. ولى اگر امیر افغان به هند حمله برد، دولت ایران باید که به او اعلان جنگ نماید.

این معاهده ننگین که ایران را زیر نفوذ سیاسى انگلستان قرار داده، جیمس موریه از طرف دولت انگلستان، و محمد شفیع مازندرانى و قائم‏مقام اول و معتمد الدوله نشاط اصفهانى از طرف دولت ایران امضا کردند. براى آنکه خوانندگان به دسایس اجانب آشنا شوند قسمتى از شکایتنامه میرزا شفیع را عینا نقل مى‏کنیم:

______________________________

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۲، ص: ۴۸۹

http://www.vatanfa.com/?s=سلطنت-فتحعلیشاه-۱۲۶۰--۱۲۱۲-ه.-ق.