پارچه‏ بافى در عهد باستان‏

پارچه‏ بافى در عهد باستان‏

«… پیدایش دوکهاى نخریسى سنگى و سفالى در بسیارى از تپه‏هاى ماقبل تاریخ نقاط مختلف ایران نمایشگر آگاهى مردم به فن ریسندگى و بافندگى است. یک میله مسى در «تپه حصار» دامغان مربوط به حدود سه هزار سال پیش از میلاد پیدا شده که کاوشگران آن تپه، آن را میله مخصوص ریسندگى دانسته‏اند که با آن نخهاى نازک را مى‏تابیدند. آریاها نیز که در خلال هزاره دوم پیش از میلاد به این سرزمین آمدند و متوطن شدند خود از هنر پارچه‏بافى و قالى‏بافى اطلاع داشتند و کثرت دامهایشان بالطبع مواد اولیه کافى و خوب را براى این منظور فراهم ساخته بود.

در دوره هخامنشیان در رشته قالى‏بافى و پارچه‏بافى ایرانیان پیشرفت کردند. به قول گزنفون «پارسیها در لباس و تجمل و شکوه از مادیها پیروى کرده و قالیهاى آنها را به کار مى‏بردند.» «» کاوش باستانشناسان شوروى در تپه پازیریک نشان داد که بافندگى و قالى‏بافى در عهد هخامنشى رو به پیشرفت بود. و این فن در دوره پانصد ساله حکومت اشکانى همچنان به حیات خود ادامه مى‏داد. «پلین» تاریخنویس رومى مى‏نویسد: «قالیچه‏هاى ایران از رنگهاى مختلف به بهاى گزاف فروخته مى‏شد و زینت‏بخش کاخهاى روم بوده است.» «»

اسناد و مدارک فراوان تاریخى نشان مى‏دهد که در ایران از دوره مادیها به بعد صنعت نساجى وجود داشته است. گزنفون در کتاب تربیت کورش مى‏نویسد: «پارسیها در لباس و تجمل و شکوه از مادیها پیروى کرده‏اند.»

لباس پارسیها و سربازان در حجاریهاى تخت جمشید و شواهد فراوانى که مورخان یونانى در اختیار ما گذاشته‏اند، حکایت از توجه طبقات مرفه به لباس، در دوره هخامنشیان دارد. هرودت در قرن پنجم ق. م. از علاقه و توجه مادیها به انواع لباس و تزیینات سخن مى‏گوید: «آریان» مورخ قرن دوم مى‏نویسد: «بستر کورش از زر ناب است، به اضافه تابوتى زرین دارد. آرامگاه پوشیده از پارچه‏هاى گرانبهاى ساخت بابل و قالیهاى ظریف ارغوانى است. شنل شاهنشاه و البسه دیگر رنگارنگ و ساخت ماد بوده است.»

گفته‏هاى پلوتارک و گزنفون و دیگران جملگى از لباسهاى مجلل و زیباى سلاطین هخامنشى حکایت مى‏کند. متأسفانه از لباس و پوشاک طبقات متوسط و محروم جامعه ایرانى در آن دوران اطلاعى نداریم.

مواد اولیه صنعت نساجى غیر از الیاف کتان و پنبه، پشم گوسفند و شتر و موى بز بود. بعضى از مورخین با توجه به قطعه فرشى که اخیرا در پازیریک به دست آمده است، حدس مى‏زنند که قالى براى نخستین‏بار در ایران و بین النهرین بافته شده است.

از صنایع چوبى در دوره هخامنشى اطلاع زیادى در دست نیست. بنا به گفته مورخان، علاوه بر کشتى و سورتمه و ارابه و منجنیق و قلعه‏کوب، که قسمت اعظم آن از چوب بود، سقف ساختمان کاخهاى هخامنشى و در و پنجره قصور و عمارات نیز از چوب بود.

درها روى پاشنه‏هاى سنگى حرکت مى‏کرد و بطورى که از ترجمه لوحه‏هاى گلى شماره ۲۰ و ۲۴ و ۲۶ تخت جمشید برمى‏آید در آن دوره کارهاى هنرى روى چوب، نظیر منبت‏کارى معمول بوده است.

از عاج و استخوان و شاخ حیوانات اشیایى از قبیل دگمه، جعبه، گیلاس مشروب‏خورى و غیره مى‏ساختند. پروفسور پوپ در کتاب شاهکارهاى هنر ایران مى‏نویسد: «حکاکى روى عاج ازجمله صنایع این عهد بوده و استوانه‏اى از عاج که روى آن حکاکى شده به دست آمده است که بسیار زیباست.»

«در مورد صنایع فلزکارى، استخراج معادن و ذوب فلزات، ایران در دوره هخامنشى و قبل از آن از نظر تکنولوژى کشورى پیشرفته بود و کیفیت این کالاها در ایران نسبت به کالاهاى مشابه ساخت کشورهاى دیگر مرغوبتر بوده است. تئودور ورتیم‏ «۲۶۲» معتقد است، مس را اهالى سیلک قبل از مصریان ساخته‏اند.» «۲۶۳» بطور کلى باید قبول کرد که هنر و صنعت دوران هخامنشى از نفوذ تمدنهاى مصر، بابل، آشور، کلده، اورارتو، ماد، عیلام، یونان متأثر بوده و قسمت زیادى از کارهاى هنرى و صنعتى تحت نفوذ این تمدنها قرار گرفته است ولى‏

 

چیزى که همه متفق القولند این است که ایرانیان تقلید صرف نکرده‏اند، بلکه بنا به ذوق و سلیقه ایرانى خود، تغییراتى در اصل داده و اغلب زیباتر و ظریفتر ساخته‏اند.

درباره میزان تولیدات صنعتى و معدنى و تعداد کارگرانى که در صنعت به کار اشتغال داشتند، اطلاعات کافى نداریم. «اگر در جامعه‏اى طبقه صنعتگر را یک طبقه مشخص در کادر طبقات اجتماعى شناخته باشند تا حدودى مى‏توان احتمال داد که اولا تعداد افراد وابسته به این طبقه قابل ملاحظه بوده و در نتیجه تولیدات صنعتى نقش بى‏اهمیتى در اقتصاد آن جامعه نداشته است.» «»

 تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۱، ص: ۵۱۳

http://www.vatanfa.com/?s=پارچه‏-بافى-در-عهد-باستان‏