عروسی و عزا در ایران باستان

عروسى و عزا در ایران باستان و عهد هخامنشیان

استاد سعید نفیسى مى‏نویسد:

در نخستین تمدن آریایى، مهمترین واقعه خانوادگى زناشویى بوده است که از مراسم دینى به‏شمار مى‏رفت. زن و شوهر پیش از وقت یکدیگر را مى- پسندیدند و سپس عقد زناشویى را بنابر آیین خاصى مى‏بستند. نخست داماد جامه نو مى‏پوشید و با دوستان و خویشاوندان به خانه عروس مى‏رفت. عروس را به زیباترین وجهى مى‏آراستند و داماد دست وى را مى‏گرفت و باهم بر فراز تخته- سنگى مى‏ایستادند. داماد به عروس مى‏گفت: «من مردم، تو زن. من آسمانم، تو زمین. من و تو باهم در اینجا مى‏نشینیم و از ما فرزندانى به جهان خواهند آمد.»

سپداماد عروس را بر اراده‏اى که گاوهاى سفید بر آن بسته بودند و با گلهاى خودرو آراسته بودند مى‏نشاند و با ساز و سرود او را به خانه خود مى‏برد. این آیین رفتن داماد به خانه عروس و آوردن او به خانه خود با ساز و آواز، در ایران نیز همیشه تا دوره بعد از اسلام رایج بوده و هنوز هم در برخى از نواحى ایران رواج دارد.

در آن زمان آریاییان تنها یک زن مى‏گرفتند و تا دختر بزرگتر به شوهر نرفته بود، دختر کوچکتر را به شوهر نمى‏دادند. خانواده‏اى که پسر نمى‏داشت آن را سرشکستگى خود مى‏دانست. زن را براى زندگى مرد واجب مى‏دانستند و مى- گفتند: همچنان‏که کمان به زه نیازمند است مرد هم به زن نیازمند است. «»

پس از تشکیل حکومت هخامنشیان، در نتیجه تکامل طرز تولید و افزایش تولید اضافى و ظهور طبقات مختلف، رسم کهن رو به فراموشى رفت و تعدد زوجات در بین طبقات مرفه و ممتاز جامعه، مخصوصا در بین سلاطین و شاهزادگان، رواج فراوان یافت. در تاریخ هرودت وقتى که صحبت از دختر اوتان که زوجه بردیا بود به میان مى‏آید، چنین مى‏خوانیم «وقتى‏

______________________________
(). افلاطون در کتاب ضیافت از قول آپولودوروس چنین مى‏گوید: «چون ناگهان سقراط را دیدم که با کفش چوبى از حمام بیرون مى‏آمد، و این چیزى بود که هرگز به آن عادت نداشت، از او پرسیدم که قصد کجا دارد که چنین خود را زیبا کرده است.»

 

نوبت به «فدیمه» رسید که با مغ همبستر شود …» این امر حکایت از عادات و رسومى دارد که در حرمسراى مشرق‏زمینیان و اندرون اعیان آن زمان معمول بوده، چه زنان پادشاهان متعدد بودند و پادشاه، بنوبت هرشب با یکى از آنها همبستر مى‏شده است.» «»

از راه و رسم عروسى و مقررات و سنتى که در آن دوران در بین مردم عادى معمول بوده است اطلاعى نداریم و نمى‏دانیم در زناشوییهاى آن دوره به رضایت زوجین تا چه‏اندازه توجه مى‏کردند و مسأله مهریه و جهیزیه براى عروس و داماد و والدین آنها به چه صورت مطرح بوده است. طبق نظر هرودت پاره‏اى از عادات ناپسند مانند لواط را ایرانیان از یونانیان آموختند.

گزنفون در کتاب هشتم، فصل پنجم، از ملاقات کورش و سیاکزار سخن مى‏گوید و مى‏نویسد: «پس‏ازآنکه کورش هدایاى فراوان به سیاکزار داد، سیاکزار هدایا را قبول کرد و به دست دختر خویش، تاجى از زرناب و دستبند و گردنبند و جامه فاخر مادى به کورش تقدیم کرد. چون دختر شاه تاج را بر فرق کورش نهاد، سیاکزار گفت: کورش، این دختر من است و تمنایم این است که او را به زنى بپذیرى. پدرت نیز دختر پدرم را به زنى گرفت و تو از بطن او به دنیا آمدى. این دختر همان طفلى است که چون تو کودک بودى با او بازى مى‏کردى …

کورش جواب داد: سیاکزار من به ارزش این موهبت و اهمیت این اتحاد و یگانگى بخوبى واقفم، اما قبل از اینکه جواب قطعى بدو بدهم، لازم مى‏دانم رضایت خاطر پدر و مادرم را فراهم سازم. بااینحال به دختر سیاکزار تحفه و هدایاى بسیار نفیس و زیبا داد …» «»

 تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۱، ص: ۵۲۱

http://www.vatanfa.com/?s=عروسی-و-عزا-در-ایران-باستان