هنر و صنعت در دوران هخامنشیان
- 2,036 بازدید
- 23 فوریه 2012
- سیر علوم
هنر و صنعت
از آثار هنرى که از عهد هخامنشیان برجاى مانده مىتوان به مظاهر هنر ملى پىبرد. هنرمندان آن دوره نمىتوانستند یا نمىخواستند صحنههاى مربوط به زندگى روزانه مردم را در آثار هنرى خود منعکس سازند. به عقیده گیرشمن «هنر هخامنشى مقید و محبوس دربار بود و نمىقوانست از آزادى تعبیر برخوردار باشد.» «۲۴۷» پسازآنکه حوزه قدرت سلاطین هخامنشى وسعت گرفت، تصمیم گرفتند براى خود دربارها و قصورى بسازند که براى کلیه ملل شگفتانگیز و اعجابآور باشد. به قول گیرشمن:
از همه گوشههاى جهان، طلا به سوى گنجینه شاهى روان بود. دیگر پادشاه هخامنشى زندگى خشن یک سرباز را ادامه نمىداد و به مسکنى که اندکى بزرگتر از منازل رعایاى وى بود، قانع نمىشد. او در این زمان به پایتختها و قصورى وسیعتر و ظریفتر از آنها که به امر سلاطین مقتدر بابل و آشور ساخته شده بود، احتیاج داشت. عظمت مقر باشکوه وى به منظور تولید اعجاب همه کسانى بود که از نقاط دورونزدیک براى تقدیم هدایا یا اظهار اطاعت بدانجا مىآمدند. «»
داریوش در دوران قدرت خود، شوش را پایتخت خود قرار داد و فرمان داد کاخ «آپادانا» و تالار بار را بنا کنند. داریوش براى بناى این کاخ عظیم و ملحقات آن از تمام ملل استعانت جست و از هنرمندان و کار- شناسان بابلى، ایونى، مادى و مصرى و لبنانى و دیگر ملل کمک گرفت، و مواد خام و مصالح آن را نیز از مصر، بابل، ساردیس و بلخ و خوارزم و جبل لبنان و غیره با تحمل رنج بسیار به محل کاخ حمل مىکردند.
گنجینه سقز، سروصله زرین اثاثه.
هنر معمارى ایران در این عصر بیشتر جنبه تلفیقى داشت، یعنى معماران و هنرمندان ایرانى و خارجى ابنیه و آثارى پدید آوردند که کمابیش انعکاسى از آمیختن هنر بابلیان، مصریان و یونانیان با هنر خاص ایرانى بود. گیرشمن مىنویسد:
«هنر هخامنشى کمتر به صحنههاى مربوط به زندگى حقیقى توجه دارد. تصویر صفوف طویل خراجگزاران در پلکان تخت جمشید تا حدى کوشش به سوى واقعپردازى (رئالیسم) مىباشد، آذربایجان، جام به شکل سر حیوان از گل پخته
زیرا هدف عمده آنها از یکسوى تجسم قدرت شاه بود و از سوى دیگر نشان دادن تنوع مللى که شاهنشاهى را تشکیل مىدادند.» به عقیده پروفسور پوپ، تخت جمشید دلانگیزترین ویرانه دنیاى کهن است.
«این بنا که به فرمان داریوش آغاز شد و پس از ۱۵۰ سال ساختمان آن به پایان نرسید، شامل چندین کاخ و عبادتگاه بزرگ است که روى صفهاى عظیم به مساحت قریب دو کیلومتر مربع قرار گرفته و دیوارهاى صفه که گاهى در سنگ تراشیده و گاهى بنایى شده است شامل خرسنگهایى به وزن ۲۵ تن نیز هست. یکى از معابد، که تالار صد ستون خوانده مىشود به آسانى گنجایش دههزار نفر را دارد.
ستونهاى «آپاداناى خشایارشا» که داراى ۲۰ متر بلندى است و در کمال زیبایى تراشیده شده و هرچه بالاتر مىرود باریکتر مىشود، داراى چنان ظرافتى است که پیش از آن در دنیاى باستان مانندش نبوده است. سرستونها از یک جفت گاو
نر تشکیل مىشد که پشت بههم داده بودند و شهتیرهاى طاق میان آنها قرار داشت. پیکرسازیهاى بزرگ باشکوه و سادگى و آراستگى خطوط اصلى ساختمان و تزیینات داخلى، به هیچوجه از تأثیر زنده این حیوانات درشتپیکر نمىکاست.
ساختن کله شیر، که شاید هزار سال پیش از این در آذربایجان آغاز شده بود در دوره هخامنشى خاصه در فن سنگتراشى به کمال رسید … تخت جمشید هیچگاه مقر سلطنتى دایمى نبود. غرض اصلى از این ساختمان آن بود که مرکز معنوى و سیاسى کشور و کاخ عظیم و باشکوهى براى مراسم نوروز باشد. در این مراسم نمایندگان ملتهاى تابع گرد مىآمدند و ارمغان مىآوردند … نقشها همه از روى نمونه واحدى ساخته و مکرر شده است. پیکرساز آزادى محدود در ابداع داشته- است. وظیفه او آن بود که مجلس را، چنانکه مقامات عالى تصور و مقرر کردهاند، با مهارتى دقیق بسازد. «»
تخت جمشید، پلکان آپادانه
گیرشمن در تأیید این عقیده مىنویسد:
«هنر مزبور هنرى است در خدمت قدرت و مافوق همه، هنر تزیینى بهشمار مىرود.
در تعقیب این هدف، هنرمندان عصر در نقاشى حیوانات تفوق یافتند. سبک تزییناتى که در عهد داریوش به کار رفته، داراى مشخصات ذیل است: صراحت، تعادل، و قدرت استحکام که بر روى سنگ سجیه حقیقى عهد خود را تعبیر مىکند.» «»
ایرانیان از هنر پیکرتراشى یونانى الهام گرفتهاند. ظاهرا خشایارشا بعضى از مجسمههاى زیباى یونان را به سرزمین ایران منتقل کرد. پلوتارک مىنویسد: «سربازان اسکندر پسازآنکه به پایتخت دست یافتند، مجسمه بزرگ خشایارشا را سرنگون کردند.» از این خبر و قراینى که در دست است، مىتوان به این نتیجه رسید که در ایران آن عصر هنر مجسمهسازى
کلاردشت، جام زر (موزه تهران)
وجود داشته است ولى بدون شک از جهت ظرافت و دلنشینى با مجسمهسازى یونانى قابل قیاس نبوده است.
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۵۰۳