مبدأ تاریخ یا گاهشمارى در ایران باستان‏

مبدأ تاریخ یا گاهشمارى در ایران باستان‏

تقى‏زاده مى‏نویسد:

در سالهاى اول پادشاهى هخامنشیان شیوه گاهشمارى به احتمال قوى مبتنى به گاهشمارى بابلى بوده است و با گذشت زمان و پس‏ازآنکه کمبوجیه در ۵۲۵ ق. م. به فتح مصر توفیق یافت، خواه‏وناخواه، روابط فرهنگى بین ایران و مصر وسعت گرفت. داریوش همراه کمبوجیه به مصر رفته بود و قبل از رسیدن به سلطنت چند سال در آن سرزمین مانده بود. چندى بعد از پادشاه شدن باز مجددا در سال ۵۱۷ ق. م. به مصر رفت و به تمدن و آداب مصرى علاقه زیاد پیدا کرده بود و با مردم به مهربانى سلوک مى‏کرد تا جایى که مردم مصر او را

یکى از قانونگذاران خود مى‏شناختند. احتمال دارد که وى همراه خود عده‏اى از نجیب‏زادگان و حکیمان و پیشوایان دین ایران را به مصر برده باشد. با استقرار روابط سیاسى و فرهنگى بین ایران و مصر بعید نیست که بزرگان جامعه زردشتى دستگاه گاهشمارى مصرى را پذیرفته باشند، و به این ترتیب دستگاه گاهشمارى اوستایى جدید تأسیس شده باشد.

تقى‏زاده در جاى دیگر مى‏نویسد:

ایرانیان در ادوار قدیمه و تا آخر دوره ساسانیان مبدأ تاریخى نداشته‏اند که وقایع و حوادث را با آن بسنجند. اگرچه در زمان اشکانیان باوجود استعمال رسمى همان تاریخ سلوکى یک تاریخى نیز به نظر مى‏رسد که مى‏توان آن را تاریخ «پارتى» نامید و مبدأ آن به ظن قوى از تأسیس دولت اشکانى و استقلال ایران و خروج از تابعیت سلوکیان در سنه ۲۴۷ ق. م. بوده، معذلک استعمال این تاریخ ظاهرا محدود بوده مگر در اسناد بابلى … ظهور اردشیر هم بعدا در بعضى مواقع مبدأ تاریخى قرار داده شده بوده است. به‏هرحال بطور کلى در زمان ساسانیان هیچ مبدأ تاریخ مطردى وجود نداشته جز جلوس هریک از سلاطین که با جلوس خلف او تاریخ تجدید مى‏شد …

بسیارى از اسناد و مدارک تاریخى و علمى ایران در نتیجه حوادث ازبین‏رفته است، ازاین‏رو از وسعت دامنه علوم در ایران دوره هخامنشى بیخبریم … اما مدارک یونانى، که از مدارک ایران باستان محفوظتر مانده است، پرده از راز زندگى برمى‏دارد. این راز عبارت از آن است که سرزمین ایران باستان مرکز تبادل افکار و آراء علمى سراسر خاورمیانه بوده است. یونانیان مقیم آسیا، مصریان، بابلیها، هندوان غرب، همگى اتباع شاهنشاه ایران محسوب مى‏شدند.

دانش اقوام مزبور در آن دوره در حال رونق و شکفتگى کامل بود. دربار شاهنشاهى ارزش زیادى براى دانشمندان قائل و درجه علاقه شاهان هخامنشى به رجال دانش به حدى بود که گاهى آنها را برخلاف میل باطنى خود، وادار به اقامت اجبارى در دربار مى‏نمودند.

«از عهد داریوش اول، دانشمندان یونانى به خدمت دربار شوش درآمدند، از آنجمله مى‏توان از «اسکولاکس» اهل «کوریاند» که جغرافیدان و جهانگرد قابلى بود، نام برد. داریوش به سال ۵۱۹ ق. م. به وى مأموریت داد تا حوزه سفلاى «اندوس» را بررسى- کند … «هکاته» اهل «میله» … اطلاعات گرانبهایى از سیاحتهاى خویش در امپراتورى هخامنشى به دست آورد. پس از داریوش جلب پزشکان به امپراتورى رواج کامل یافت.

نخستین پزشک خارجى «دموسدس» (دموکدس) نام داشت که پس از شکست اربابش به اسارت داریوش درآمد و پس از معالجه «آتوسا» ملکه ایران از بند و زنجیر رهایى یافت و پس از چندى راه وطن پیش‏گرفت. علاوه‏براین طبق روایاتى که ظاهرا ساختگى است بقراط

 

از پذیرفتن هدایاى اردشیر سرباز زد و حاضر نشد که در دربار ایران به عنوان پزشک خدمت کند. پزشک دیگرى به نام کتزیاس علاوه بر طبابت به تاریخ‏نگارى نیز پرداخته است. اصول پزشکى هند بوسیله ایرانیان به یونان رسیده است، و مؤلفین رسالات پزشکى بقراط درباره بیماریهاى زنان اطلاعات مفیدى از آن به دست مى‏دهند. همچنین پزشکان مصرى بوسیله یکى از یونانیان به دربار داریوش اعزام شده‏اند … گرچه مدارک دقیق و مسلمى از سهم خود ایرانیان در دانش امپراتورى هخامنشى در دست نیست، ولى نکته‏اى که نمى‏توان نادیده گرفت، این است که ایران باستان با قرار دادن دانش یونان در کنار علوم شرق، نقش بسیار مؤثرى در تاریخ علوم بازى کرده است.» «۲۴۲»

در منابع مذهبى جسته‏جسته مطالبى که حاکى از اندیشه‏هاى فلسفى و علمى و اخلاقى عهد باستان است، به چشم مى‏خورد. ازجمله در یسناى ۴۴ زرتشت گوید: «از تو مى‏پرسم اى مزدا اهورا کیست پدر راستى، کیست نخستین کسى که راه خورشید و ستاره بنمود؟» از مطالب یسنا که قبلا ذکر کردیم، بخوبى پیداست که از دیرباز فکر پژوهش و تحقیق در ماهیت زمین و آسمان، علل پیدایش آب و گیاه، و سبب طلوع و غروب خورشید در اذهان مردم روشن‏بین رسوخ کرده بود.

زرتشت از اهوامزدا مى‏پرسد: «کیست که بامداد و نیمروزوشب قرار داد و دینداران را را به اداى فریضه گماشت؟ کیست آفریننده فرشته مهر و محبت ارمتى؟ کیست که از روى دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد؟» پس از این پرسشها زرتشت خود در پاسخ گوید: «من مى‏کوشم اى مزدا ترا که بتوسط خرد مقدس آفریدگار کلى، بدرستى بشناسم.»

همچنین:

در اوستا، یشت شانزدهم که موسوم است به دین یشت، سراسر متعلق است به ایزد دانش که او را «چیستى» «» یا «چیستا» نامند. علاوه بر معنى دانش دو واژه مزبور به معنى اندیشه و گاهى آیین و دستور دینى آمده است.

ایزد دانش مقامى بس ارجمند دارد. پیغمبر ایران تمام قواى مادى و معنوى خود را از او مى‏طلبد. در بند دوم یشت مذکور زردشت به چیستا خطاب کرده گوید:

«اى علم راست‏ترین مزدا، آفریده مقدس، اگر تو در پیش باشى منتظر من بمان و اگر در دنبال باشى به من برس. از چیستا مکرر در گاتها و یسنا و یشتها و وندیداد سخن رفته است. «»

بطورى که از مندرجات وندیداد و دیگر منابع مذهبى برمى‏آید، پزشکان محلى ایران بعضى از بیماریها را مى‏شناختند و از خواص بعضى از گیاهان و معجونهاى طبى باخبر بودند و کسانى که مى‏خواستند از راه پزشکى زندگى کنند، قبل از آغاز کار سه‏بار مورد آزمایش قرار مى- گرفتند و اگر در سه مورد به نجات بیمار توفیق نمى‏یافتند براى همیشه از ادامه کار طبابت‏

 

محروم مى‏شدند.

«… تأکید و توصیه‏اى که در اوستا نسبت به نگاهدارى و معالجه و تکثیر حیوانات سودمند شده، موجب تربیت دامپزشک گردید. براى دامپزشک دستمزدى فراخور ارزش و سودمندى حیوان مورد معالجه تعیین گردیده است.»

به عقیده ویل دورانت:

ایرانیان قدیم جز هنر زندگى هیچ هنرى به فرزندان خود نمى‏آموختند.

ادبیات در نظر ایشان همچون تجملى بود که به آن کمتر نیازمند بودند و علوم را همچون کالایى مى‏دانستند که وارد کردن آن از بابل امکان‏پذیر بود.

درست است که تمایلى به شعر و افسانه‏هاى خیالى داشتند، ولى این کار را بر عهده مزدوران و طبقات پست اجتماع مى‏گذاشتند و لذت سخن گفتن و نکته- پردازى و لطیفه‏گویى در گفت و شنید را برتر از لذت خاموشى و تنهایى و مطالعه و خواندن کتاب مى‏شمردند. شعر را بیش‏ازآنکه از روى نوشته بخوانند از راه آوازخوانى مى‏شنیدند … چون ایرانیان تمام همت خود را متوجه ساختن کاخ امپراتورى خویش ساخته بودند دیگر وقت و نیروى ایشان براى کارى جز جنگ و کشتار کفایت نمى‏کرد و به‏همین جهت در مورد هنر، مانند رومیان، قسمت عمده توجه آنها به چیزى بود که از خارج ایران‏زمین وارد مى‏شد. البته ذوق زیبا- پسندى داشتند ولى ساختن چیزهاى زیبا را بر عهده هنرمندان بیگانه یا بیگانگان هنرمندى که در داخل خاک ایشان به سر مى‏بردند مى‏گذاشتند. »

 تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۱، ص: ۵۰۰

http://www.vatanfa.com/?s=مبدأ-تاریخ-یا-گاهشمارى-در-ایران-باستان‏