عقیده به معاد پیروان زرتشت
- 2,038 بازدید
- 23 فوریه 2012
- زرتشت
عقیده به معاد
پیروان زردشت عقیده داشتند که روح بعد از جدا شدن از بدن تا سه روز در نزدیک سر متوفى مىماند و در این مدت برحسب استحقاق، لذات و دردها به منتها درجه بر وى روى مىآورند. چون روز چهارم فرامىرسد، باد مشکبویى از جنوب مىوزد و روح مؤمن در سر پل چینوات یعنى پل مفارقت، که بر قعر جهنم کشیده شده، با دختر سفیدبازویى که زیباتر از همه چیزهاى دنیاست، ملاقات مىکند و از او سؤال مىنماید کیستى و جواب مىشنود اى جوان نیکپندار و نیکگفتار و نیککردار، من وجدان تو هستم؛ پس به هدایت این راهنما روح مؤمن به حضور اهورا مىرود و به خوشى پذیرایى مىشود. اما روح انسان شقى با زن زشتى روبرو مىشود، و چون از پل نمىتواند عبور کند بنده اهریمن مىشود.
باید دانست که بین اوستاى معروف به «قدیم» که گاتاها هسته و مغز آن را تشکیل مىدهد و اوستاى جدید، چه از لحاظ افکار دینى و چه از نظر مقام خدایان و ایزدان، فرق بارزى موجود است. چون پس از زردشت روحانیون نتوانستهاند خدایان و ایزدانى را که مقبول عامه بودهاند بکلى از میان ببرند، ناچار این ایزدان را در ردیف ایزدان مخصوص گاتاها قرار دادهاند … علاوهبراین یشتهاى جدیدى طبق آیین زردشت سرودند.
دین زردشت ابتدا در نواحى شرقى ایران معتقدینى داشت. بعدها که این آیین به سرزمین ماد راه یافت، روحانیون یعنى «مغان» در اصول ساده و بىآلایش دین زردشت تغییراتى دادند «و در قالب اصول فقهى خشک و خستهکنندهاى درآمد، دستورهاى دینى براى تنظیم جزئیات زندگى مؤمنین وضع شد.»
از سرگذشت آیین زرتشت، پس از حمله اسکندر و استقرار حکومت سلوکیان و اشکانیان، اطلاعات کافى در دست نیست. اکثر دانشمندان معتقدند که اردشیر بابکان پس از تحکیم موقعیت سیاسى خود بر آن شد که دین زرتشت را آیین رسمى کشور قرار دهد و برخى دیگر، مانند دکتر گیرشمن، چنین نظرى را با توجه به متون کتیبهها و اسناد و قرائن تاریخى مقرون به حقیقت نمىدانند. در اینکه آیین مزدیسنى در عصر ساسانیان در فارس و دیگر نقاط ایران طرفدارانى داشته، تردید نیست ولى موبدان و پیشوایان مذهبى بجاى آنکه آیین زرتشت را با شرایط جدید اجتماعى و اقتصادى به پیش برانند و از شاخ و برگها و لواحق خرافى آن بکاهند، فقط در فکر مالاندوزى و مبارزه با افکار نو بودند. ریچاردن فراى مىگوید:
دین زرتشت در پایان شاهنشاهى ساسانى حال دفاع به خود گرفته بود. دین زرتشت نه تنها از درون دستخوش ناتوانى و زبونى شده بود بلکه عوامل برونى برضد آن مىکوشید. آیین مانى هرگز کاملا برنیفتاده بود و موبدان نتوانسته بودند آن را از پاى درآورند. علاوهبراین گسترش مسیحیت سبب گردید که دستگاه روحانى نسطورى در همهجاى شاهنشاهى اسقفنشین داشته باشند. منابع تاریخى نشان مىدهد که بسیارى از ایرانیان به مسیحیت گرویدند و در این راه شربت شهادت نوشیدند. بعضى معتقدند که مسیحیت در آن دوره چنان ریشه دوانیده- بود که اگر اسلام نرسیده بود دین مسیح جایگزین آیین زردشت مىشد.
پس از ظهور اسلام زرتشتیان به حکم سوره ۲۲ (الحج) آیه ۱۷، خود را درشمار «اهل الکتاب» شمردند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئِینَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا، إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ، إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ.»
یعنى آنان که به اسلام ایمان آوردند و کسانى که به آیین یهود گرویدند و صابئان و نصرانیان و مجوس و اهل شرک، خدا بین آنها در روز رستاخیز داورى خواهد کرد، همانا خدا بر همهچیز گواه است.
______________________________
تاریخ اجتماعى ایران ج۱ ۴۹۶