مغها یا روحانیان‏ در دوران هخامنشی و رابطه روحانیان با فرهنگ‏

وضعیت طبقات مختلف عهد هخامنشی و ایران باستان

۲٫ مغها یا روحانیان‏

این طبقه که همان کاهنان و مجریان مقررات مذهبى بودند مقام و موقعیت مهمى نداشتند، شغل آنها موروثى بود، در اجراى مراسم قربانى، تعبیر خواب و تعیین ایام سعد و نحس شرکت مى‏کردند، گاه در فعالیتهاى پزشکى و مداواى بیماران نیز دست در کار بودند. تا ظهور حکومت ساسانیان که مذهب زردشت رسمیت یافت روحانیان در امور مملکتى نفوذى نداشتند ولى با مردم کمابیش در تماس بودند….

«همه قربانیها مى‏بایست با حضور مغان انجام گیرد … ایشان بعضى از مزایاى سیاسى و دینى را دارا بودند. اعمال مغان در زمان هخامنشیان که طبق همه قوانین و شواهد، روحانیت را از مادها به میراث برده‏اند، بسیار مهم بود. مغان همراه سپاه مى‏رفتند تا قربانیها را اجرا کنند، آنان خواب را تعبیر مى‏کردند و در تاجگذارى شاه جدید که تشریفات آن در معبد پازارگاد انجام مى‏شد شرکت مى‏نمودند. همچنین ایشان مسؤول تربیت جوانان و نگهبان مقابر شاهى مانند آرامگاه کورش بودند. درباره اصل آنان که با پارسیان فرق داشتند اطلاعات اندکى در دست است. آنان گروهى مجزا را تشکیل مى‏دادند و ازدواج با محارم نزدیک را تجویز مى‏کردند. در فلسفه عالم هستى به دو اصل خدا و اهرمن قائل بودند. در برابر پارسیان که مردگان خود را دفن مى‏کردند، مغان اجساد را در معرض سباع یا طیور طعمه‏خوار مى- گذاشتند تا آنها را پاره کنند. مى‏دانیم که در آرامگاه کورش جسد حنوط شده شاه بزرگ را در تختى زرین خوابانیده بودند … همچنین تهیه «هوم» که مشروبى سکرآور بود، به عهده مغان محول بود … هرودت مى‏گوید که پارسیان نه معبد داشتند و نه قربانگاه و نه مجسمه‏هاى خدایان؛ و از نظر یونانیان او راست گفته است، پارسیان معابدى داراى مذبح نداشتند …

معهذا ایشان معابدى داشتند و ما سه تاى آنها را که متعلق به عهد هخامنشى است، مى‏شناسیم …

در اینجا مغ، آتش مقدس را نگهبانى مى‏کرد. تشریفات دینى را در هواى آزاد انجام مى‏دادند … همه نقوش برجسته بر فراز مقابر هخامنشى، شاه را، درحالى‏که برابر قربانگاهى که در آتش مقدس مشتعل است، نشان مى‏دهد.» «۱۴۶»

به عقیده محققان شوروى در عهد هخامنشى «روحانیان و کاهنان در جامعه از لحاظ سیاسى و اقتصادى نیروى بزرگى شمرده مى‏شدند و داریوش بمنظور جلب مساعدت ایشان اقدامات فراوان براى حفظ مبانى رفاه و آسایش کاهنان به عمل آورد و املاک و عواید معابد را از ورشکستگى محفوظ مى‏داشت.» «۱۴۷»

نویسندگان پیشواى دین زرتشتى را مغ مى‏خواندند.

______________________________
(۱۴۵). کورش‏نامه، پیشین، ص ۳۰۱٫

(۱۴۶). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۱۴۸ تا ۱۵۳ (به اختصار).

(۱۴۷). ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم، پیشین، ص ۳۳٫

====================================================================

رابطه روحانیان با فرهنگ‏

… «سیسرون» خطیب رومى که در یک قرن پیش از میلاد مى‏زیسته، مى‏نویسد: «مغان نزد ایرنیان از فرزانگان و دانشمندان به‏شمارند، کسى پیش از آموختن تعالیم مغان به پادشاهى ایران نمى‏رسد.» نیکولاوس‏ «۱۴۸» (از شهر دمشق) نوشته: «کورش دادگرى و راستى را از مغان آموخت. همچنین حکم و قضاء در محاکمات با مغان بوده است … در منابع خودمان هم همین مشاغل از براى آنان معین شده است. «موبد»، اسمى که امروزه هم به پیشوایان زرتشتى داده مى‏شود، همان کلمه «مغ» است. غالبا در شاهنامه آمده که کار نویسندگى و پیشگویى و تعبیر خواب و اخترشناسى و پند و اندرز با موبدان است و بسا هم طرف شور پادشاهند …

افلاطون فیلسوف معروف یونانى که در سال ۴۲۷ تولد یافت و در ۳۴۷ پیش از مسیح درگذشت، زرتشت را مؤسس آیین مغ دانسته است. این آیین به عقیده او بهترین طرز ستایش پروردگاران و داراى افکار عالى است. «۱۴۹»

مغ- مجسمه کوچک نقره قرن چهارم ق. م.

ا. ج. آربرى‏ «۱۵۰» دانشمند انگلیسى مى‏نویسد:

… در طى سلطنت هخامنشیان و تا آخرین روزهاى پادشاهى ساسانى، ایران یک قدرت و دولت شاهنشاهى و یک نمونه کامل استبداد مشرق زمین بود که در آن ثروت بیکران در دست گروهى قلیل متمرکز شده و یک فرهنگ و مدنیت مادى قابل توجهى بر روى شانه‏هاى بیجان توده‏هاى مردم بومى به وجود آورده بود. این فرهنگ و مدنیت اصولا دربارى بود و این حقیقت در هیچ رشته هنرى بیش از فن نگارش جلوه‏گرى نمى‏کند. گذشته از متون اوستایى که خود مذهبى به سود اشراف بود و فهم و تفسیر و تعبیر آن فقط در دست موبدان بود و به رسم الخطى ضبط مى‏شد که درخور فهم مردم بیسواد نبود، بقیه ادبیات قدیم حول‏وحوش دربار سلطنتى دور مى‏زد و کمربسته، براى حفظ منافع دربار بود. «۱۵۱»

بطورى که از نوشته‏هاى آگاسیاس برمى‏آید دربار ایران حتى در زمان هخامنشیان روزنامه رسمى داشت و سلسله‏هاى بعدى نیز این سنت را ادامه دادند. عموما چنین تصور مى‏شود که براساس این روزنامه‏هاى رسمى بود که در اواخر سلطنت ساسانیان مؤلف ناشناسى کتاب خداى نامک را به وجود آورد که پس از ترجمه از پهلوى به عربى بوسیله ابن المقفع‏

______________________________
(۱۴۸).Nikolaus

(۱۴۹). یسنا، گزارش پورداود، ج ۱٫

(۱۵۰).A .J .Arberry

(۱۵۱). میراث ایران، پیشین.

ایرانى (وفات ۱۴۰ هجرى قمرى) و دیگران بالاخره بر اثر نبوغ فردوسى شکل جدیدى به خود گرفت و به صورت شاهنامه درآمد.

مسلما بین طبقات بالاى اجتماع و توده کارگر زحمتکش، طبقات متوسطى وجود داشتند که ما از وضع زندگى اجتماعى و اقتصادى آنها اطلاع دقیقى نداریم. ویل دورانت مى‏نویسد: «چون دو نفر که از حیث رتبه با یکدیگر برابر بودند به‏هم مى‏رسیدند یکدیگر را مى‏بوسیدند و اگر کسى به بلند مرتبه‏تر از خود برمى‏خورد، پشت دو تا مى‏کرد و به او احترام مى‏گذاشت و در مقابل اشخاص کوچکتر گونه خود را براى بوسیدن پیش مى‏آورد. براى مردم متعارفى تواضع مختصرى کافى بود.»

 تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۱، ص: ۴۵۳

http://www.vatanfa.com/?s=مغها-یا-روحانیان‏-در-دوران-هخامنشی-و-رابطه-روحانیان-با-فرهنگ‏