وضعیت نجبا و اشراف در عهد هخامنشی
- 1,440 بازدید
- 19 فوریه 2012
- وضعیت طبقات مختلف
وضعیت طبقات مختلف
۱٫ نجبا و اشراف
چنانکه گفتیم از عهد هخامنشى وضع طبقات بیشاز پیش مشخص گردید. شاه در عین حال که قدرت مطلق داشت کمابیش به نظر اعیان و فرمانروایان محلى احترام مىگذاشت چنانکه داریوش پرآوازهترین سلاطین هخامنشى براى شش خانوادهاى که با او انقلاب کرده بردیا را از میان برداشتند، امتیازات خاصى قائل بود و در مهمات امور نظر آنها را مىپرسید، در مجالس مشورتى که با حضور بزرگان در کاخ شاهى تشکیل مىشد، نظریات آنها مورد توجه قرار مىگرفت. هرودت مىنویسد:
«از آن هفت تن ایرانى که علیه بردیا قیام کرده بودند یکى به نام «اینیتافرن» بر اثر یک حرکت جسارتآمیز به قتل رسید. وى خواسته بود داخل قصر شاهى شده با پادشاه در خصوص کارى مذاکره نماید، قانون هم مقرر داشته بود که همه آن چند نفرى که در قیام شرکت کرده بودند، مىتوانستند بدون اجازه داخل قصر شوند، مگر اینکه شاه در مصاحبت با یکى از زنان خود باشد. بنابراین او انتظار اجازه از احدى نداشت و چون یکى از آن هفت نفر بود حق خود مىدانست که به دربار داخل شود. باوجود این، سرایدار کل و دربان با ورود او مخالفت کردند و گفتند شاه با یکى از زنان خود خلوت کرده، ولى اینیتافرن تصور کرد اینها دروغ مىگویند، پس خنجر برکشید و بینى و گوشهاى آنها را برید و بر افسار اسبهاى خود آویخت و افسار را هم بر گردن آنها پیچیده نزد شاه فرستاد. داریوش از دیدن این منظره متوحش شد و با خود گفت مبادا این عمل با جلب موافقت آن شش نفر صورت گرفته باشد. پس به ترتیب دنبال آنها فرستاد و همینکه فهمید عمل اینیتافرن با موافقت آنها نبوده فرمان قتل او و فرزندان و منسوبینش را صادر کرد.» از این مطلب حدود قدرت اشراف و ارزشى که سلاطین براى آنها قائل بودند، روشن مىشود. شاه املاک اختصاصى بسیارى به بزرگان مىداد و از آنها مىخواست که در مواقع بحرانى فرمان بسیج دهند و سازوبرگ جنگى فراهم سازند. این فئودالهاى بزرگ و اشراف در املاک خود تسلطى نامحدود داشتند، قانون مىگذرانیدند، قضاوت مىکردند، براى خود نیروى مسلح نگاه مىداشتند و از رعایاى خود مالیات مىگرفتند. غیر از اشراف سابق الذکر مهمترین طبقات جامعه ایرانى در عصر هخامنشى طبقه مغان یا روحانیان، دهقانان، بازرگانان و پیشهوران، کشاورزان و بردگان قابل ذکرند.
وضع اجتماعى ثروتمندان و فئودالها
بعضى تصور مىکنند که ضیاع و عقار و ثروت فراوان به سعادت و نیکبختى انسان کمک مىکند درحالىکه بسیارى از عرفا و صاحبنظران نظریات مخالفى ابراز کردهاند. گزنفون از زبان «فرولانس» از ناراحتیهاى روحى و جسمى یکى از اشراف زمان سخن مىگوید:
«آیا خیال مىکنى اکنون که داراى مکنتى فراوانم بیش از آن زمان که در فقر و تنگدستى بسر مىبردیم، از لذت خوردن و نوشیدن و خواب و راحتى برخوردارم؟ نه چنین نیست، هرچه بر ثروتم افزوده مىشود، بیشتر باید در حراست آن بکوشم و بیشتر جیره و مواجب بدهم و همّ خود را مصروف نگهدارى آن نمایم. امروز باید یکدسته از خدمتکاران و بندگان را نان بدهم و پوشاک رسانم. عدهاى مریض مىشوند باید آنها را مداوا کنم. یک روز شبانم خبر مىآورد که گرگ گلهام را زده و نیمى از گوسفندانم را کشته است، دیگرى هراسناک مىدود که گاوها به قعر دره پرتاب شدهاند،
سومى خبر مىآورد که بیمارى در اسبها و استرها افتاده است. روزى نیست که این قبیل خبرها خاطرم را ملول نکند.»
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۴۵۱
—————————-
تاریخ اجتماعى ایران ج۱ ۴۵۰ ۱٫ نجبا و اشراف ….. ص : ۴۵۰