قوانین جزائى و انواع کیفر در ایران باستان

قوانین جزائى و انواع کیفر

دکتر گیرشمن مى‏نویسد: «دانشمندانى که متون متعددى را که از داریوش در بیستون و تخت جمشید و شوش و نقش رستم باقى مانده، مورد مداقه قرار داده‏اند، وجود تشابهى بین فرمانهاى او و قوانین حمورابى تشخیص مى‏دهند. این قوانین مبناى کار مشاورین داریوش بود. این متون رسمى توسط الواح و پاپیروسها به کلیه مراکز ایالات شاهنشاهى فرستاده مى‏شد. در روى کتیبه‏هایى که در آرامگاه داریوش است این جمله درخشان به چشم مى‏خورد: «من دوست دوستان خود بوده‏ام.» و در حقیقت نیز چنین بود. داریوش مللى را که سر به فرمان او مى‏نهادند مورد احترام قرار مى‏داد و آنها را در اقامه کلیه رسوم و آداب و قوانین خود آزاد مى‏گذاشت. وى در کتیبه بزرگى پس از ذکر کلیه ممالکى که در زیر فرمان او هستند چنین مى‏نویسد: «آنچه بدى به کار رفته بود، من به خوبى بدل کردم، نواحیى که بین آنها …

و همدیگر را مى‏کشتند، آن نواحى، به لطف اهورامزدا، دیگر همدیگر را نمى‏کشند و هریک را من به‏جاى خود مستقر کردم و آنها تصمیمات مرا اجرا کردند، زیرا که قوى ضعیف را نمى‏زند و غارت نمى‏کند.» معلوم است که داریوش اهمیت بسیار به اجراى عدالت مى‏داد و قوانین‏

او مدتى دراز پس از پایان شاهنشاهى که وى ایجاد کرده بود، برقرار ماند. هرودت مى‏گوید:

«قضات شاهى که از پارسیان انتخاب مى‏شوند وظیفه خود را تا دم مرگ انجام مى‏دهند، مگر آنکه بر اثر عدم اجراى عدالت از کار برکنار شوند. آنان در محکمه داورى مى‏کنند، قوانین ملى را تعبیر و تفسیر مى‏نمایند و در همه امور تصمیم مى‏گیرند.» اما ملل مغلوب، مانند بابل، قوانین خاص خود را به موازات قوانین داریوش حفظ کردند. داریوش درعین‏حال که شدت عمل داشت طرفدار و جویاى حقیقت و عدالت بوده» «۱۱۵» در کورش‏نامه مى‏خوانیم که کورش از قول استاد خود مى‏گوید: «عدالت آن است که به مقتضاى قانون و حق باشد و هرچه از راه حق منحرف شود ستم و بیعدالتى است و قاضى عادل آن است که فتوایش به اعتبار قانون و مطابق حق باشد.» «۱۱۶»

در جاى دیگر مادر کورش به او مى‏گوید: «در نزد پارسیها مساوات در برابر قانون را عدالت مى‏نامند. رفتار پدر سرمشقى است از این عدالت؛ آنچه را مملکت خواهان است همان مى‏کند و هرچه نهى شده است از آن احتراز مى‏جوید. او در کارها از قانون پیروى مى‏کند نه از هواى نفس.» «۱۱۷»

«بر دخمه داریوش در صخره نقش رستم نوشته شده است که: «آنچه حق است مورد پسند من است و آنچه ناحق از آن بیزارم.» او در کتیبه‏هاى عدیده از اهورامزدا و بغان استمداد مى‏کند تا مملکت او را از هجوم دشمن، خشکسالى و از دروغ محفوظ دارد.» «۱۱۸»

به عقیده امستد: «داریوش مى‏خواست، در دادگسترى و تنظیم قوانین همپایه حمورابى باشد و وقتى که قوانین عصر داریوش را با مجموعه عصر حمورابى مقایسه مى‏کنیم، به اندازه‏اى آنها را در به کار بردن واژه و جمله‏بندى همانند مى‏یابیم که به ما ثابت مى‏شود که «کشوردار جوان از کشوردار کهن‏تر تقلید مى‏کرد.»

امستد پس از مقایسه قوانین حمورابى با قوانین داریوش، به این نتیجه مى‏رسد که:

«داریوش و اندرزگران حقوقیش یک نسخه واقعى از مجموعه حمورابى در پیش خود داشتند.» «۱۱۹» داریوش مجموعه قوانین خود را نه تنها بر سنگ بلکه بر لوحهاى پخته و بر چرمهاى آماده نوشت و دستور داد نام و مهر او را در ذیل فرامین گذاشتند؛ آنگاه آن مجموعه را براى همه ملل تابعه و سرزمینهاى دور و نزدیک فرستاد. داریوش تا پایان عمر به مجموعه قوانین خود مى‏بالید و شهرت او همچون یک قانونگذار خوب پس از مرگ باقى ماند. امستد مى‏نویسد:

«براى افلاطون، داریوش دادگزارى بود که دادهاى او شاهنشاهى پارسى را تا زمان این فرزانه نگاه داشته بود، حتى تا ۲۱۸ ق. م. در دوره سلوکى‏ها «داد» شاه هنوز همچو قانون فرمانروا، نقل مى‏شد.» «۱۲۰»

به عقیده ریچاردن فراى:

در دادگسترى دوران باستانى بسیارى از اصول هند و اروپایى هنگام رسیدگى به دعاوى رعایت مى‏شده است که از آن جمله سوگند را باید نام برد. داریوش‏شاه مى‏گوید: «کسى که دیگرى را متهم مى‏کند براى اثبات دعوى خود باید سوگند بخورد.» و ظاهرا در ایران مردم به اهورامزدا سوگند مى‏خورند. در منابع اکدى و آرامى از دو داور یعنى داور محلى و داورشاهى سخن رفته است. در منابع یونانى از سختى و قساوتى که در اجراى قوانین به کار مى‏رفته گفتگو شده است و در منابع ایرانى همواره راستگویى و فرار از دروغ تأکید شده است. کیفرها معمولا بسیار سخت بود ازجمله کشتن، مثله کردن و نفى بلد بسیار رایج بود و ظاهرا در دادگسترى اصل مسؤولیت خویشان اعمال مى‏شد. «۱۲۱»

پلوتارک ضمن توصیف زندگى اردشیر به قسمتى از فجایع، قتلها و شکنجه‏هایى که به دست اردشیر و مادرش صورت‏گرفته است اشاره مى‏کند. «۱۲۲»

ویل دورانت فهرست کوچکى از جرایم و مجازاتهاى آن ایام به دست ما مى‏دهد:

بزه‏هاى کوچک را با شلاق زدن از پنج تا دویست ضربه کیفر مى‏دادند؛ هرکس سگ چوپانى را مسموم مى‏کرد دویست ضربه شلاق مجازات داشت و هرکس دیگرى را به خطا مى‏کشت، مجازاتش ۹۰ ضربه تازیانه بود. براى تأمین حقوق قضات غالبا به‏جاى شلاق زدن جریمه نقدى گرفته مى‏شد و هرضربه شلاق را با مبلغى معادل ۶ روپیه مبادله مى‏کردند. گناههاى بزرگتر را با داغ کردن و ناقص کردن عضو و دست و پا، بریدن و چشم کندن و به زندان افکندن و کشتن مجازات مى‏کردند.

قانون، کشتن اشخاص را در برابر بزه کوچک حتى بر شخص شاه ممنوع کرده بود ولى خیانت به وطن و هتک ناموس و کشتن و استمناء و لواط و سوزاندن یا دفن کردن مردگان، و تجاوز به حرمت کاخ شاهى و نزدیک شدن با کنیزان شاه، یا نشستن بر تخت وى، یا بى‏ادبى به خاندان سلطنتى، کیفر مرگ داشت.

در اینگونه حالات، گناهکار را مجبور مى‏کردند زهر بنوشد یا او را به چهار میخ مى‏کشیدند یا به دار مى‏آویختند، سنگسارش مى‏کردند یا جز سر، بدن او را در خاک مى‏کردند، یا سرش را میان دو سنگ بزرگ مى‏کوفتند. با قوانین و قشونى که یاد کردیم شاه ایران در پایتختهاى خود که در پاسارگاد، پرسپولیس (تخت جمشید)، اکباتانا و بیشتر اوقات در شوش بود، استانهاى بیستگانه کشور را اداره مى‏کرد.

بعضى از این مجازاتهاى وحشیانه در طول تاریخ بین ترکان و سایر اقوامى‏

که به ایران راه یافتند، معمول گردید و به عنوان میراثى براى بشریت برجاى ماند. «۱۲۳»

سرپرسى سایکس، محقق و مورخ انگلیسى، ازاین‏که در قوانین ثابت و لایتغیر ماد و پارس حتى براى جرمهاى کوچک، مجازات اعدام منظور شده اظهار تعجب نمى‏کند و این روش را محصول فقدان زندانهاى منظم و کمى رشد اجتماعى مردم آن ایام مى‏داند و مى‏گوید: «در کشور خودمان (مقصود انگلستان است) بعد از جلوس «ملکه ویکتوریا» نیز سرقت گوسفند مجازات قتل داشت.»

هرودت خود مدعى است که پارسها «محکومین را زنده و درحالى‏که سر آنها به پایین معلق بوده در قبر مدفون مى‏کرده‏اند.» «۱۲۴» در اینکه بعضى از سلاطین هخامنشى ازجمله کمبوجیه با نهایت استبداد و خودسرى حکومت مى‏کرده‏اند، هیچ شک‏وتردید نیست؛ ازجمله به قول هرودت، کمبوجیه، فرزند دلبند «پرگزاسپ» دوست مورد اعتماد خود را هدف گلوله قرار مى‏دهد و این عمل سفیهانه را دلیل اصابت نظر خود مى‏شمارد. «آنچه بین کمبوجیه و پرگزاسپ گذشته نظیر واقعه‏اى است که در گذشته بین آژیدهاک و سردار او هارپاک روى داد … همانطور که آژیدهاک با قتل فرزند هارپاک و چشانیدن گوشت او به پدر انتقام نافرمانى او را گرفت در اینجا نیز کمبوجیه نافرمانى احتمالى پرگزاسپ را با قتل فرزند او انتقام مى‏کشد؛ با این تفاوت که گوشت فرزند را به خورد پدر نمى‏دهد … «۱۲۵»

به نظر داندامایف:

براى آگاهى نسبى از قوانین و نظامات عهد هخامنشى، مطالعه نامه‏هایى خطاب به ساتراپها، متضمن شکایات مردم، فرامین حقوقى، قوانین مربوط به آزادى برده‏ها، اسناد ادارى، مکاتبات رسمى مأمورین و مقامات عالیرتبه ایرانى، مکاتبات جنگجویان مهاجر «الفانتین» به نامهاى هرموپول، فیو، اسوان با یکدیگر و با حکام شهرستان یهودا، صورت‏مجلسهاى مربوط به هبه و هدایا، قبوض مربوط به دیوان، قراردادهاى مربوط به فروش اموال، گزارشهاى کارکنان و مسؤولین معابد، عقدنامه‏ها، دستورهاى مربوط به طرز اداره املاک و جمع‏آورى خراج و مالیات و طریقه معامله و سلوک با بردگان، اطلاعات و اخبار مربوط به مجازاتها و فرار و مرگ بردگان، فرامین پادشاهان و اوامر و دستورهاى ساتراپها و قبوض مربوط به پرداخت خراج و فهرستهاى مربوط به خدمات نظامى، کتیبه‏هاى تاریخى و کتب مذهبى و ادبیاتى که جنبه روایت و داستان دارد ضرورى است. «۱۲۶»

______________________________
(۱۲۳). تاریخ تمدن (کتاب اول- بخش اول)، پیشین، ص ۵۳۲ تا ۵۳۴٫

(۱۲۴). تاریخ هرودت، ج ۳، پیشین، ص ۶۳٫

(۱۲۵). همان، ج ۱٫

(۱۲۶). ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشى، پیشین، ص ۱۱٫

  (۱۱۴). تاریخ تمدن (کتاب اول- بخش اول)، ص ۵۳۲٫
(۱۲۱). میراث باستانى ایران، پیشین، ص ۱۷۲٫

(۱۲۲). حیات مردان نامى، پیشین، ص ۴۹۷ تا ۴۹۹٫

 (۱۱۵). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ (به اختصار).

(۱۱۶ و ۱۱۷). کورش‏نامه، پیشین، ص ۱۱۶ به بعد.

(۱۱۸). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۱۴۴ به بعد.

(۱۱۹ و ۱۲۰). شاهنشاهى هخامنشى، پیشین، ص ۱۴۴ به بعد.

http://www.vatanfa.com/?s=قوانین-جزائى-و-انواع-کیفر-در-ایران-باستان