زندگى اجتماعى در عصر ودایى‏

زندگى اجتماعى در عصر ودایى‏

«عصر ودایى عصرى است که آریاهاى ایرانى و هندى باهم مى‏زیستند و یا تازه از هم جدا شده و هنوز آداب‏ورسوم یکدیگر را فراموش نکرده بودند. این عصر را به نام کتاب ودا که قدیمترین کتب آریایى است عصر ودایى نامند … آیین زندگى آریاها در عصر ودایى براساس‏ خانواده و عشیره و قبیله بود … خانواده هسته مرکزى تشکیلات اجتماعى آریایى بود که ریاست آن را پدر خانواده داشت که حامى و نگهبان اهل خانه خود بود و مادر بانوى خانواده شمرده مى‏شد. پس از خانواده، عشیره یا گوترا  قرار داشت و گوترا به معنى محل حفاظت گاوهاست و چون آریاها در شرایط شبانى زیست مى‏کردند خانواده‏هایى که براى نگاهدارى گاوهاى خود آغل مشترک داشتند جزو عشیره به‏شمار مى‏آمدند. چند عشیره‏اى که یک چراگاه مشترک داشتند گشتى‏ نامیده مى‏شدند

نقشه باستانشناسى آسیاى غربى‏

از اجتماع چند گشتى یک گرامه‏  تشکیل مى‏شد که معنى آن «مجموعه» است. «ویسه» یا ویس از گرامه بالاتر است؛ چنانکه ساکنان چند ده را ویسه مى‏گفتند و رئیس آنها را «ویس پاتى» مى‏خواندند. مجموعه چند ویس را یک «جانه» یا قبیله بزرگ مى‏خواندند و رئیس آن را «راجان» یعنى شاه مى‏نامیدند.

به عقیده شرق‏شناسان شوروى:

پیش از فتوحات پارس سازمان اجتماعى قبیله‏هاى ایرانى برپایه «جماعت عشیرتى» (ویس) قرار داشت که پیر عشیره در رأس آن بود. خانواده (که پدر رئیس آن بود) جزو جماعت عشیرتى شمرده مى‏شد. دسته‏اى از جماعتهاى عشیرتى «زانتو» را تشکیل مى‏دادند و قبیله رئیس یا پیشوایى را شاخص مى‏کرد. اتحاد قبیله‏ها نیز به نوبه خود واحدهاى بزرگتر اجتماعى را تشکیل مى‏داده که درآن‏باره در اوستا، کتاب مقدس دین زرتشتى، آمده است. در این دوران بود که در داخل عشیره قشرهایى به وجود آمد و از میان دیگر اعضاى عشیره که عامه مردم را تشکیل مى‏دادند کاهنان و اعیان که قشر علیاى آن شمرده مى‏شدند، پدید آمدند. به اضافه شکى نیست که بردگان نیز وجود داشتند ولى عده آنان اندک بود و بیشتر کارهاى خانگى را انجام مى‏دادند. «۱۳۲»

پس‏ازآنکه در دوره هخامنشیان حوزه قدرت پارسیان وسعت گرفت، وضع طبقات مختلف بیش از پیش مشخص گردید.

داریوش چه در امر تمرکز و اتحاد کشور خویش و چه در مورد سازمان دادن آن، به قشرهاى عالیه، به توانگران و اعیان و روحانیان و کاهنان متکى بود … در آن زمان روحانیان و کاهنان در جامعه از لحاظ سیاسى و اقتصادى نیروى بزرگى شمرده مى‏شدند و داریوش به منظور جلب مساعدت ایشان، اقدامات فراوان براى حفظ مبانى رفاه و آسایش کاهنان به عمل آورد و املاک و عواید معابد را از ورشکستگى محفوظ مى‏داشت؛ مثلا یکى از ساتراپهاى آسیاى صغیر را توبیخ کرد که چرا از زارعینى که منتسب به رب النوع «اپولون» بوده‏اند، عوارض دریافت داشته و امر کرده است که اراضى شخصى او را شخم بزنند. گواهى «اودزاگورسنت» کاهن نیز درباره حمایتى که داریوش از وى و اموال معبدى که او اداره مى‏کرده، نموده است در منابع موجود محفوظ مانده. پارسیان در دستگاه دولت و کشور وضع خاصى داشتند و خراج نمى‏پرداختند. در نظر پارسیان آزاد، حمل سلاح و یا اشتغال به کشاورزى و یا دامدارى به یک اندازه موجب احترام و شرافتمندانه بود. در جامعه ایرانى کار اجبارى بردگان وجود داشت و از آنان براى انجام امور گوناگون استفاده مى‏کردند؛ مثلا پارسیان کار ساختمانى انجام نمى‏دادند … شاه که به- لشکریان متکى بود … کار ساده و ناچیز کشاورزى را تحقیر نمى‏کرد و از آن رویگردان نبود …»

اصول ملوک الطوایفى عهد هخامنشى و سازمان دودمانى آن، چنانکه خواهیم دید، در عصر اسکندر و سلوکیها و در عصر اشکانیان نیز محفوظ ماند و تغییر اساسى در آن پدید نیامد.

در طى این دوره طولانى رؤساى خانواده‏ها، رئیس تیره و رؤساى تیره، رئیس قبیله را انتخاب مى‏کردند. زندگى مردم از راه شبانى و زراعت تأمین مى‏شد و با تکامل وسایل تولیدى همراه با گله‏دارى و زراعت زندگى شهرى نیز آغاز گردید و کم‏کم بر قدرت و نفوذ رؤساى قبایل افزوده گردید و قدرت پول جاى قدرت خون را گرفت و وضع ساده و بى‏آلایش قدیم رو به- فراموشى رفت. مطالعات گرانبهاى دکتر گیرشمن در دوره ماقبل تاریخ ایران در تپه سیلک معرف تکامل تدریجى زندگى مردم در نجد ایران است. به عقیده باستان‏شناس نامبرده با هجوم اقوام خارجى در طرز زندگى بومى تغییرات شگرفى حاصل مى‏شود.

استعمال متناوب آجر خام و سنگهاى خشکى که با آنها دیوارها را مى- ساختند، فنون ساختمانى است که تا آن زمان در نجد ایران شناخته نبود؛ فاتحان مى‏بایست آن را از جاى دیگر … در طى مهاجرت بتدریج آموخته باشند. این طرز بنا کردن در زمینى مسطح، که روى آن باید قصر و اقامتگاههاى نجبا ساخته شود، مستلزم گروهى کارگر، بنا، آجرچین، عمله و سنگ‏کن بود. بنابراین، امیر عده‏اى رعیت را استخدام مى‏کرد که براى او، و بعضى نجباى ملتزم رکاب و نگهبانان خاص وى کار مى‏کردند.

سپس دکتر گیرشمن مى‏گوید، در این جامعه، بموجب آثار و قبورى که از آنها به یادگار مانده، دو طبقه توانگر و فقیر زندگى مى‏کردند. در قبور ثروتمندان زینت‏آلات سیمین با اسلحه و ابزار مختلف دیده مى‏شود درحالى‏که در قبور طبقه دیگر تزیینات مختصر آهنى وجود دارد و حتى بعضى قبور، که شاید متعلق به سکنه بومى مغلوب بود، فاقد تحته‏سنگ و هر نوع آلات زینتى است.

در نتیجه مبارزه دایمى رؤساى قبایل جدید با یکدیگر و با امراى محلى، عده‏اى از امرا که مقام و موقعیت مهمترى به دست آورده بودند با بزرگان و ملتزمین خود به روستاییان حکومت مى‏کردند و از آنها براى شکار کردن و صید ماهى و تربیت اغنام، مالیات مى‏گرفتند

و در زمینهاى اختصاصى امرا عده‏اى کارگر برده مشغول کار بودند. علاوه‏براین، روستاییان مجبور بودند برحسب دستور امرا، براى ایجاد جاده‏ها، قنوات، پلها و استحکامات، بیگارى کنند. در مواردى که مالیات و عوارض، مخارج دستگاه امرا را تأمین نمى‏کرد آنها به جنگ و غارتگرى مى‏پرداختند و از این راه کمبود مخارج روزافزون خود را تأمین مى‏کردند.

جامعه به چندین طبقه تقسیم مى‏شد: امیر، نجبا، آزادمردان، مالک زمین و کسانى که چیزى نداشتند و در آخر بردگان. در این عهد از پیش نشانه‏هایى از ستیزه آینده بین طبقات غیر مالک و روستاییان برضد نجبا دیده مى‏شود.

وضع ایران در طى سالهاى نخستین هزاره اول ق. م. مى‏بایست بسیار شبیه به وضع یونان، آنچنانکه «اومیروس» (هومر) شرح داده، باشد. در ایران در سراى امرا و بزرگان قرن نهم و هشتم ق. م. به نظر مى‏رسد که غلامان و کنیزان (بردگان) و همه انواع پیشه‏وران که تمام چیزهاى مورد احتیاج مخدوم خود را مى‏ساختند، وجود داشته‏اند. محققا پیشه‏وران آزاد هم بودند ولى بسیار بندرت از آنان استفاده مى‏شد. مازاد عواید محدود را مى‏فروختند و آنها بدون شک در وهله اول عبارت بود از محصولات فلاحتى و تربیت اغنام بسیار.

همچنین آن زمان عهدى بود که ممالک کوچک شروع به توسعه نمودند و دانشمندان عموما متفقند که روستاییان این عصر از آزادى در ایران استفاده بیشتر مى‏کردند تا در بین النهرین یا مصر. فلاحت تمایل به تقسیم املاک را به واحدهاى کوچکتر و خرده مالکى که نشانه پیشرفت حقیقى در وضع موجود شرق قدیم در عهد مفرغ بود، نشان مى‏دهد.

هنگامى که پارسیان قدم به خاک ایران گذاشتند با سازمان ملوک الطویفى وسیعى که در ایران بود، روبروگردیدند. آنها ضمن فراگرفتن بسیارى از مظاهر تمدن ایران هنرهاى خود را نیز به آنها آموختند. اقوام پارسى ضمن برخوردهاى نظامى با آشوریان نه‏تنها در رشته معمارى و ساختمان بلکه در عملیات آبیارى و حفر قنوات نیرومند نیز از همسایگان خود مطالبى آموختند.

مقارن تشکیل حکومت مادها، آهن بیش‏ازپیش در فعالیتهاى تولیدى به کار مى‏رود، شهرها وسعت مى‏یابد و صنوف و پیشه‏وران هریک موقعیت خاص پیدا مى‏کند. روى‏کارآمدن حکومت هخامنشى و بسط قدرت فرمانروایان این سلسله در منطقه وسیعى از آسیاى غربى، و ایجاد راههاى امن در خشکى و دریا بیش‏ازپیش وضع طبقات و حدود قدرت و اختیارات سیاسى و اقتصادى آنها را مشخص نمود.

در حماسه ملى ایران، که مطلقا ارزش تاریخى ندارد، ضمن توصیف تاریخ افسانه‏اى «پیشدادیان» به وضع طبقات اشاره شده و بنا به مندرجات آن، «هوشنگ» پسر «کیومرث» از سنگ و فولاد آتش پدید آورد و «جشن سده» را به یادگار این کشف بزرگ برقرار داشت و پسرش‏

______________________________
(۱۳۵). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۷۱ و ۷۲٫

 

«طهمورث» دیوان را امنیت جانى داد؛ بدان شرط که فن نوشتن را به او بیاموزند.

نبشتن مراو را بیاموختند

دلش را به دانش برافروختند

نبشتن یکى نه که نزدیک سى‏

چه رومى چه تازى و چه پارسى‏

در شاهنامه «جمشید» پادشاه بزرگى است که آلت جنگ و فن نوشتن و بافتن را اختراع کرد، طرز استفاده از حیوانات را به مردم آموخت و طبقات چهارگانه روحانى و نظامى، فلاح، و پیشه‏ور را به وجود آورد. آقاى على پاشا صالح مترجم تاریخ ادبى ایران، توضیح مى‏دهد که طبقات چهارگانه فوق را گروه کاتوزیان، گروه نیساریان، گروه بسودى یا نسودى (کشاورزان) و گروه اهنوخوشى یا اهتوخوشى (دست‏ورزان و کارگران) نیز نوشته‏اند. فردوسى گفته:

زهر پیشه‏ور انجمن گرد کرد

بدین اندرون نیز پنجاه خورد

گروهى که کاتوزیان خوانیش‏

به رسم پرستندگان دانیش‏

جدا کردشان از میان گروه‏

پرستنده را جایگه کرد، کوه‏

صفى بر دگر دست بنشاندند

همى نام نیساریان خواندند

کجا شیرمردان جنگ‏آورند

فروزنده لشکر و کشورند

نسودى، سه دیگر گره را شناس‏

کجا نیست بر کس از ایشان، سپاس‏

بکارند و ورزند و خود بدروند

به گاه خورش، سرزنش نشنوند

چهارم که خوانند اهنوخوشى‏

همان دست‏ورزان با سرکشى‏

کجا کارشان همگنان پیشه بود

روانشان همیشه پراندیشه بود

بنا به حکایت افسانه‏هاى ملى ایران، جمشید در دوران سلطنت هفتصد ساله خود دیوان ناپاک را به کار ساختمان وادار کرد. از احجار کریمه، فلزات، و عطریات استفاده نمود. از پزشکى و درمان دردمندان و کشتى‏سازى چاره‏ها کرد (و مانند حضرت سلیمان طبق افسانه‏هاى اسلامى) تختى هوایى بساخت.

که چون خواستى دیو برداشتى‏

ز هامون به گردون برافراشتى‏

چو خورشید تابان میان هوا

نشسته بر آن شاه فرمانروا

و بدین طریق هرجا اراده مى‏کرد با این تخت پرواز مى‏کرد. وى سر سال نو جشن بزرگ ملى یعنى نوروز را در اعتدال ربیعى بنیان نهاد.

حدود و قیود طبقاتى از عهد کهن تا ظهور اسلام در ایران برقرار بود. «بلعمى» ضمن توصیف پادشاهى جمشید مى‏نویسد: «و هم مردمان را به چهار گروه کرد، از این گروه دبیران و دانایانند و گروهى لشکریان و گروهى کشاورزان و گروهى پیشه‏وران و هرگروه را گفت که مبادا بجز کار خود هیچ کار کنند. «۱۳۶»

استاد پورداود در بخش نخست از گاتها ضمن گفتگو از پیشه‏وران مى‏نویسد: «پیشه در اوستا … از براى گروه چهارگانه مردم که پیشوایان و رزمیان و کشاورزان و دستورزان‏

باشند، به کار رفته است.»

در آغاز مردمان به سه گروه تقسیم شده بودند. بعدها دستورزان یا دستکاران را از کشاورزان جدا کردند. «پادشاه و همه سران و لشکریان از ارتشتاران، موبدان و پیشوایان و دبیران و دانایان از آرتوربانان، برزیگران و شبانان و همه دستورزان چون آهنگر و کفشگر و درودگر و جز آن از واستریوشان به‏شمار بودند.»

پژوهندگان خارجى براى روشن کردن وضع اجتماعى و طبقاتى ایران تلاش بسیار کرده‏اند ازجمله ریچاردن فراى مى‏نویسد:

… بسیارى از محققان موقع یا وضع اجتماعى را از لحاظ عمودى و افقى بررسى مى‏کنند. از نظر عمودى، شخص را در واحدهاى خانواده و کلان و ایل مى‏سنجند و از نظر افقى، موقع او را در یک طبقه اجتماعى آنچنانکه از تولد و شغل او برمى‏آید؛ مانند طبقه پیشه‏وران یا اشراف پایین‏تر یا مانند آنها بررسى مى‏کنند.

گویا تقسیم اخیر تنها در یک اجتماع روستانشین و با تمدن درست آید. چون بیابانگردان، که در راه‏پیمایى هستند، کمتر به تنظیم ساختمان طبقه مى‏پردازند.

با پیشرفت کار هخامنشیان، ما به آستانه رشد سازمان افقى اجتماعى دست‏کم در بیرون ماد مى‏رسیم. موضوع رواج بسیار مادرسالارى در جامعه هندواروپاییان یا آریاییان در اینجا به بحث ما مربوط نمى‏شود. با آنکه در منابع کهن از چیرگى زن و مرد در مشرق زمین سخن رفته ولى آثارى از این وضع درمیان ایرانیان قرن هفتم و ششم پیش از میلاد نمى‏توان یافت. کلان پدرسالارى که در آن مردان در مناسبات خویشاوندى مقام برترى داشتند واحد جامعه ایرانى بود اما اهمیت مرد در خانواده‏هاى کوچک و قبایل بزرگتر اندک بود. مى‏توان ساختمان عمودى جامعه ایرانى را به گونه زیر مجسم کرد (مقایسه دقیق نیست):

۱٫ خانواده ۲٫ کلان ۳٫ قبیله ۴٫ استان یا کشور ۵٫ ملت یا مردم. با جستجو و بررسى بیشتر … گفته مى‏شود که در خانه، خانواده زندگى مى‏کند و در جایگاه، کلان و در قلمرو، قبیله و مهمانان مى‏زیند. این تحلیل مهمى است که مبتکر آن تیم‏ «۱۳۹» بود … در اینجا دیگر نظام کاستى هند، یا نظام طبقاتى ساسانى که بعدها پیدا شد، وجود نداشت، ولى بندگان و خدمتکاران و نژادگان بوده‏اند … دست‏ورزان شاید به دوگروه تقسیم مى‏شدند: خدمتکاران بومى و بندگان بیگانه‏

به نظر خاورشناسان شورى:

سازمان اجتماعى ماد را مى‏توان سازمان عشیرتى در حال پاشیدگى شمرد.

توسعه دامداراى و زراعت موجب پیدایش کار بردگان گشته بود و نقل‏وانتقال‏

______________________________
(۱۳۷ و ۱۳۸). پورداود، گاتها، بخش نخست، ص یط و یص.

(۱۳۹).Thieme

(۱۴۰). میراث باستانى ایران، پیشین، ص ۸۴ به بعد.

توده‏هاى بزرگ مردم و لشکرکشى بمنظور تسخیر و تصرف اراضى دیگران و جهانگشایى سبب مى‏شد که مردم کثیرى به قید اسارت و بردگى درآیند. در سده هشتم پیش از میلاد بلاشک پیشه‏وران در ماد وجود داشتند، زیرا در کتیبه‏هاى شاهان آشور مذکور است که در اثر پیروزى بر قبایل ماد، ایشان (شاهان آشور) توانستند عده کثیرى پیشه‏ور را با خود به کشور خویش (آشور) ببرند. «۱۴۱»

به عقیده اومستد، در سرزمین مادها و پارسها زندگى بسیار ساده بود. مهمترین فعالیت اقتصادى چرانیدن گله‏هاى بزرگ گوسفند و بز در دره‏هاى کوهستانها و نگهدارى گله‏هاى گاو مقدس بود که به دست قبایل نیمه‏صحرانشین صورت مى‏گرفت.

در جلگه‏ها عده‏اى سکونت اختیار کرده و با کمک آبیارى از قناتها، یک کشاورزى ابتدایى پیش‏گرفته بودند. پس از آنکه کورش عیلام و بابل را گشود با تمدن نوینى روبرو گردید که ۲۵ قرن سابقه داشت. از مطالعه لوحهاى گلى، که در این سرزمین به دست آمده است، مى‏توان به درجه تمدن و خصوصیات زندگى اقتصادى و اجتماعى بابلیها و عیلامیها پى‏برد. اومستد مى‏نویسد:

در میان این سندها، وامهاى بذر، خوراک، و سیم، قراردادهاى معمولى بازرگانى، فروش زمین و ملک یا خانه یا کشتزارها، اجاره‏نامه براى آنها و رسید پرداخت اجاره‏بها، فروش برده، صورت رعیتهاى وابسته به ملکهاى بزرگ و معاملات با آنها، صورت روستاییان آزادى که کار مى‏کنند، قراردادهاى شاگردان کارآموز، گزارش دادرسیها … و غیره دیده مى‏شود.

در میان جامعه بابلى غیر از شاه و اشراف و وابستگان آنها که طبقه ممتاز را تشکیل مى‏دادند، بازرگانان، بانکداران و صاحبمنصبان طبقه متوسط بالا و پیشه‏وران یعنى نانواها، نوشابه‏سازها، قصابها، درودگران، رختشوها، مسگرها طبقه متوسط پایین را تشکیل مى‏دادند.

به عقیده امستد، در نتیجه استقرار رژیم بردگى و مظالم اجتماعى و اقتصادى ناشیه از آن و بالا بودن نرخ بهره (صدى بیست در سال) روزبه‏روز بر تعداد بردگان افزوده مى‏شد. بسیارى از مردم آزاد که قادر نبودند وامهاى خود را در موعد مقرر بپردازند، به صورت برده درمى‏آمدند.

پدران گاه‏گاه فرزند دلبند خود را مى‏فروختند. در میان الواحى که به ما رسیده اسناد زیادى که حکایت از فروش بردگان دارد به چشم مى‏خورد. رعایاى وابسته به زمین از لحاظ موقعیت اجتماعى پایین‏تر از کارگر آزاد بودند. پرستشگاهها عده زیادى از کارگران خوش‏نشین را که به عنوان مزد، نان بخور و نمیرى دریافت مى‏داشتند به کار مى‏گرفتند. با این مزد کم، قیمت غلات بسیار گران بود و اگر کارگرى نمى‏توانست با گرده نان شکم خود را سیر کند، مى‏توانست با خرید خرما رفع گرسنگى کند. مردم بومى در تابستان با لباس کم کار مى‏کردند و هنگام زمستان از سرما مى‏لرزیدند. اسناد و مدارک بابلى بخوبى وضع اجتماعى طبقات زحمتکش را

______________________________
(۱۴۱). ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم، پیشین، ص ۱۳٫

روشن مى‏کند. امستد مى‏نویسد:

… افزایش بیرون از اندازه جمعیت بردگان در این دوره سختیهایى بر سر طبقه میانه پایین‏تر آورد. بردگان جاى زنان را در صنایع مى‏گرفتند و اینسان سبب کاهش درآمدهاى خانواده‏ها مى‏شدند. شمار روزافزونى از این بردگان در داد و ستدهایى که در گذشته به دست مردمان آزاد انجام مى‏گرفت، شاگردى و کارآموزى مى‏کردند. آرایشگران و نانوایان برده پدید آمدند. بردگان اجازه داشتند براى خودشان به سوداگرى بپردازند … بردگى پایین‏ترین پله نردبان اجتماعى بود. مردم آزاد ممکن بود براى وام یا کیفر جنایتى به بردگى درآیند. پدران ممکن بود فرزندانشان را در سختى بفروشند … زناشویى بردگان براى فرزندکشى پرسود بود.

معمولا با برده خوب رفتار مى‏شد مگر آنکه از پیش سرورش مى‏گریخت یا به دروغ ادعاى آزادنژادى مى‏کرد. چه بسا کارهاى با مسؤولیت به او سپرده مى‏شد … در حالى که رعیتهاى وابسته به ملک اغلب با ملکهاى بزرگ پرستشگاهى بستگى دارند، بردگان معمولا در دارایى طبقه‏هاى بالاتر یافت مى‏شوند.» «۱۴۲»

ژ. دومزیل‏ «۱۴۳»، خاورشناس، راجع به طبقات اجتماعى ایران قدیم مى‏گوید:

طرز فکر نیاکان هندیها و ایرانیها و کسانى که طبق فرضیه‏اى (قوم هند و ایرانى) نامیده شده‏اند و حتى اجداد بالاترشان که به‏همین طریق به نام هندو اروپایى شناخته شده‏اند، در تمام امور به ترتیب بسیار ساده‏اى خلاصه مى‏شد.

همه‏چیز اعم از قسمتهاى مختلف دنیا و اصول مهم فعالیتهاى زندگى سیاسى و اجتماعى و اصول مذهبى، مظهرى از یکى از طبقات سه‏گانه مردم است. بین تمام طبقات، طبقه‏اى که حکومت را در دست داشت و کارش اداره عالم یا جامعه و افکار مردم، از راه اصول حقوقى یا مذهبى بود، بر طبقات دیگر برترى داشت. طبقات پایین‏تر مربوط به نیروى جنگى بود. سومین و آخرین طبقه، کار آبادانى و فراوانى را بر عهده داشت؛ بطورى که ممکن است این سه طبقه را به طریق زیر خلاصه نمود: طبقه روحانى، طبقه جنگى و طبقه اقتصادى … در ایران تقسیم‏بندى طبقات روى اصول قابل انعطافى قرار داشت و در این تقسیم‏بندى اصول طبقات سه‏گانه مختلط را پذیرفته‏اند و در حماسه‏هاى ملى از آن گفتگو شده است … نه در ایران بسیار قدیم و نه در ادوار مختلف تاریخش هیچگاه چیزى شبیه به طبقات سه‏گانه هند (کاست) به وجود نیامده … بزودى یک طبقه چهارمى به طبقات موصوف افزوده شد و آن طبقه صنعتگران یا تجار بود. «۱۴۴»

این بود وضع عمومى طبقات در عهد باستان. اینک احوال یکایک طبقات را مورد مطالعه قرار- مى‏دهیم:

______________________________
(۱۴۲). شاهنشاهى هخامنشى، پیشین، ص ۱۰۵ به بعد.

(۱۴۳).G .Dumesil

(۱۴۴). تاریخ تمدن ایران، پیشین، ص ۵۴ به بعد.

 تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۱، ص: ۴۴۴

http://www.vatanfa.com/?s=زندگى-اجتماعى-در-عصر-ودایى‏