سوابق فرهنگى خاورمیانه مقارن تشکیل حکومت هخامنشیان
- 1,118 بازدید
- 15 فوریه 2012
- ایران باستان
سوابق فرهنگى خاورمیانه مقارن تشکیل حکومت هخامنشیان
در حدود سال ۷۰۰ ق. م. پارسیان در ناحیه «پارسوماش» واقع در کوههاى فرعى سلسله جبال بختیارى، در شرق شوشتر، مستقر شدند و در این ناحیه که همواره بخشى از حکومت عیلام بود تحت قیادت هخامنش حکومت کوچکى تأسیس کردند. در این ایام که آشور سرگرم مبارزه با حکومت عیلام بود، «هخامنش» و «چیشپیش» پسر او از فرصت استفاده کردند و منطقه نفوذ خود را وسعت بخشیدند و بتدریج از تابعیت حکومت عیلام و مادها سرباز زدند.
کورش اول (حدود ۶۴۰- ۶۰۰ ق. م.) تنها شاه بزرگ پارسوماش و ناحیه انشان و پارس نبود بلکه او با کاردانى و سیاست عاقلانهاى که داشت ممالک وسیعى را ضمیمه حکومت خود کرد. کورش و داریوش در دوران پادشاهى خود وسیعترین شاهنشاهى را در تاریخ جهان پدید آوردند. کشور آنان شامل بین النهرین، سوریه، مصر، آسیاى صغیر، شهرها و جزایر یونانى و قسمتى از هند بود. ممالکى که نام بردیم، قرنها پیشازآنکه حکومت جوان هخامنشى روىکار آید، داراى تمدن و فرهنگى بودند که از جهت عمق و استحکام با تمدن قوم جوان و پرحرارت پارس که بتازگى در اجتماع ملل خاور نزدیک قدم گذاشته و از راه کشورگشایى نام و نشانى کسب کرده بود، قابل قیاس نبود. چون نظر ما در این کتاب نشان دادن سهم حقیقى ملت ایران در تمدن و فرهنگ جهانى است براى آنکه از عدالت و بیطرفى دور نشویم باید نظرى اجمالى به تمدن کشورهاى همجوار ایران بیفکنیم و زبده و خلاصهاى از آثار تمدن اقوام مزبور را بیان کنیم تا در مقام مقایسه، خوانندگان بتوانند به موقعیت و ارزش واقعى قوم ایرانى در بناى تمدن و فرهنگ جهانى واقف گردند.
دکتر گیرشمن ضمن بحث درباره شاهنشاهى هخامنشى مىنویسد که:
اگر هخامنشیان پس از تسخیر خاور نزدیک این ممالک را با سطح تمدن مخصوص خود تطبیق مىدادند سیر قهقرایى بهشمار مىرفت. آنان از تفوق تمدنهاى قدیم آگاه بودند. بنابه استقلال داخلى وسیعى که در زمان کورش اعطا شد و بنابر سیاست زیرکانه داریوش، این فرهنگهاى قدیم محفوظ ماندند و شاید هم در توسعه و ثبات و استقرار مملکت مؤثر شدند. در سراسر تاریخ شاهنشاهى، این فقدان تعادل، ضعفى پنهانى و گاهى خطرناک بود و در برابر تمایلات توسعهطلبانه قوم جوان و پرحرارت پارس، این ناهمآهنگى یکى از علل شکستهاى بزرگ و سقوط نهایى بهشمار مىرود. «۱»
______________________________
(۱). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۱۱۷٫
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۱۶۵
قدیمترین تمّدنها
ریچاردن فراى نیز به مقام شامخ فرهنگى ملل شرق نزدیک اشاره مىکند:
هنگامیکه ایرانیان نخستین بار در خاور نزدیک گام نهادند از دوران تاریخ مصریان و بابلیان قرنها گذشته بود. تمدنها و اندیشههاى دینى کهن این بخش … در جهان پرآوازه بود، و پیروان فراوان داشت؛ فى المثل مردم بین النهرین حتى پیش از حمورابى کتاب قانون داشتند. مدتها از دوران پرسرافرازى فرعونهاى خدا مرتبت سپرى گشته بود و فرهنگ و تمدن مصر همچنان برجاى بود.
امپراتوریهایى با دستگاههاى فرمانروایى واحد و متمرکز و حکومتهاى فئودالى پىدرپى پا به پهنه هستى گذاشته و گذشته بودند و براى هرپدیده سیاسى یا اجتماعى که به ظهور مىپیوست، سابقهاى در تاریخ گذشته خاور نزدیک وجود داشت.
نفوذ مصر و بین النهرین، بویژه بین النهرین، در مردم پیرامون و مخصوصا
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۱۶۶
در نجد ایران با شدت بیشترى محسوس گشته بود. در آناتولى ختیها یا هیتیها آیین بستن پیمان و سوگندهاى قانونى و داورى با صدور حکم و بسیارى از رسمهاى دیگر را، که از بین النهرین گرفته بودند، روان ساختند.
نوشتههاى میخى بابلى همچون زبان بین المللى در همهجا شناخته بود و همانند زبان رسمى سیاسى در بستن پیمانهاى سیاسى و بازرگانى پذیرفته شده بود و زبانهاى دیگر هم، حتى آنها که وابسته به خانواده دیگرى از زبانها بودند؛ اورارتى «۲» و هیتى، شیوه عبارتپردازى آن قراردادها را تقلید کردند. «۳»
بنابرآنچه گذشت در تمدن پیش از اسلام ایران، مردم بابل، مصر، کلده، آشور، هند، یونان و دیگر ملل و اقوام متمدن باستانى، هریک، کموبیش، سهمى داشتند و در راه بردن چرخهاى آن به نحوى دخیل بودهاند. با اینحال، تمدن و فرهنگ خاص ایرانى به هیچیک از تمدنهاى ملل قدیم عالم شباهت تام ندارد و قوم غالب و ادارهکننده پارسى و ایرانى درآمیختن این تمدنها، برطبق ذوق و سلیقه خود، چنان استادى و مهارتى نشان داد که تمدن و فرهنگ ایران قبل از اسلام را جز به نام تمدن ایرانى به نامى دیگر نمىتوان خواند.
بنابراین، قبل از آنکه وارد تاریخ ایران بشویم، بهتر آن است که با رعایت کمال اختصار، شمهاى از خصوصیات فرهنگ و تمدن ملل کهنسال شرق را، که به حکایت اسناد و مدارک تاریخى قرنها قبل از روىکارآمدن حکومت جوان هخامنشى داراى قوانین و نظامات اجتماعى و فرهنگ و تمدنى درخشان بودهاند، توصیف و بیان کنیم تا خوانندگان پس از مطالعه سرگذشت اجتماعى ملل شرق بتوانند بهنحوى منطقى و دور از تعصب درباره تمدن باستانى ایران داورى و اظهارنظر نمایند.
ویل دورانت محقق معروف امریکایى در فصل هفتم تاریخ تمدن مىگوید:
از آن زمان که تاریخ نوشته در دست است تاکنون لااقل ششهزار سال مىگذرد و در نیمى از این زمان، تا آنجا که برما معلوم است، خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشرى بوده است. از این اصطلاح مبهم «خاورمیانه» منظور ما تمام جنوب باخترى آسیاست که در جنوب روسیه و دریاى سیاه و مغرب هندوستان و افغانستان قرار دارد و با مسامحه بیشترى این نام را شامل مصر نیز مىدانیم؛ چه این سرزمین از زمانهاى بسیار دور با خاور پیوستگى داشته و با یکدیگر شبکه پیچدرپیچ فرهنگ و تمدن خاورى را ساختهاند. در این صحنهاى که تحدید حدود دقیق آن مقدور نیست و بر روى آن مردم و فرهنگهاى مختلف وجود داشته، کشاورزى و بازرگانى، اهلى کردن جانوران و ساختن ارابه، سکه زدن و سند نوشتن، پیشهها و صناعت، قانونگزارى و حکومترانى، ریاضیات و پزشکى، استعمال مسهل و زهکشى زمین، هندسه و نجوم، تقویم و ساعت و منطقه البروج، الفبا و خطنویسى، کاغذ و مرکب، کتاب و کتابخانه و مدرسه، ادبیات و موسیقى، حجارى و
______________________________
(۲).Urartian
(۳). میراث ایران، پیشین، ص ۹۲ و ۹۳٫
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۱۶۷
معمارى، سفال لعابدار و اسبابهاى تجملى، یکتاپرستى و تکهمسرى، اسباب آرایش و جواهرات، نرد و شطرنج، مالیات بر درآمد، استفاده از دایه، و شرابخوارى و چیزهاى فراوان دیگرى، براى نخستینبار پیدا شده و رشد کرده است و فرهنگ اروپایى و امریکایى ما در طى قرون از راه جزیره کرت و یونان و روم از فرهنگ همین خاور- میانه گرفته شده است. «آرینها» خود واضع و مخترع تمدن نبودند بلکه آن را از بابل و مصر به عاریت گرفتهاند و یونانیان نیز سازنده کاخ تمدن بهشمار نمىروند، زیرا آنچه از دیگران گرفتهاند بمراتب بیش از آن است که از خود برجاى گذاشتهاند. یونان در واقع همچون وارثى است که ذخایر سههزار ساله علم و هنر را، که با غنائم جنگ و بازرگانى از خاورزمین به آن سرزمین رسیده، بناحق، تصاحب کرده است. با مطالعه مطالب تاریخى مربوط به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن در حقیقت، وامى را که نسبت به مؤسسان واقعى تمدن اروپا و امریکا داریم، ادا کردهایم.