زندگانى کوروش کوچک‏ پسر کوچک داریوش دوم

(از مقاله پرفسور فرنس و ایسباخ‏ «۱» مندرج در انسیکلوپدى آلمان چاپ پالیس‏ «۲» جلد دوازدهم بخش ضمیمه.)

کوروش پسر کوچک داریوش دوم از زن محبوبه‏اش پریساتیس (پریزاد) زاده شده است. تاریخ تولدش معلوم نیست. کتزیاس‏ «۳» مى‏نویسد از خود ملکه پریساتیس شنیده که این فرزند را برعکس وضع برادرش آرساک (شاه اردشیر بعدى ملقب به خوش‏حافظه) در حین پادشاهى داریوش به دنیا آورده بود.

چون داریوش دوم پیش از خاتمه سال ۴۲۴ یا حداکثر آغاز سال ۴۲۳ ق. م هنوز به پادشاهى نرسیده بود زودترین تاریخ احتمالى تولد کوروش همین سال ۴۲۳ قبل از میلاد است. اردشیر دوم ۴۶ سال (از ۴۲۴ تا ۳۸۵ ق. م) سلطنت داشته و گفته‏اند تا ۸۶ و حتى ۹۴ سالگى عمر کرده است. در هرحال یکى از دو تاریخ مزبور را مى‏توان مورد اعتماد قرار داد………………..

پلوتارک مدت پادشاهى اردشیر را ۱۶ سال زیادتر یعنى بجاى ۴۶ سال ۶۲ نوشته است که با احتساب ۹۴ سالگى او تاریخ صحیح تولدش مقارن ۴۳۶ ق. م بدست مى‏آید که در این صورت تقریبا ۱۳ سال از برادر کوچک‏

______________________________
(۱)-F .Weissbach

(۲)-Paulys

(۳)-Ctezias

خود، کوروش مسن‏تر بوده است ولى بنابر اشاره مندرج در کتاب لشگر- کشى کوروش‏ «۱» دو برادر با هم پرورش یافته بودند. نکته ذیل نیز درخور توجه است:

کوروش در زمان حیات پدر خود به عنوان ساتراپ لیدیه و فریگیه بزرگ و کاپادوکیه، با مقام فرماندهى تمام لشگریان شاهى که در خطه کستولوس‏ «۲» مستقر بودند به آسیاى صغیر اعزام گردید. راجع به تاریخ شروع این مأموریت او مورخان اتفاق نظر ندارند، دو سنه مورد احتمال است ۴۰۸ و ۴۰۷ قبل از میلاد. ولى باوجود صحت و اشتهار این قول که در مشرق زمین افراد رشد عاجل و سریع دارند باز جاى شگفتى است که جوانى ۱۵ یا ۱۶ ساله را به چنان مقام شامخى که لازمه‏اش رشد کامل فکرى بوده است گمارده باشند. اما وضع سیاسى آن موقع به قرار ذیل بوده است:

از سال ۴۱۸ ق. م آتن و اسپارت بار دیگر به جنگ و نقار علنى پرداخته بودند. ایران ابتدا ضرورتى براى دخالت در این جنگ و جدال ندید چون تضعیف طرفین که هنگام اتحاد با هم، دشمن مهیبى براى اهل پارس شده بودند و حال در سرکوبى یکدیگر تلاش فراوان مى‏نمودند به سود او بوده است. ولى آن وضع و حال در اثر طرفدارى حکومت آتن از پیسوت‏نس‏ «۳» ساتراپ ساردیس و بعد از وفات او نیز در زمان حکومت پسرش آمرگس‏ «۴» تغییر یافت. لاکدمونها (اسپارتها) که تیسافرن جانشین پیسوتنس جیره نفرات ایشان را مى‏پرداخت برخلاف رفتار حکومت‏

______________________________
(۱)-The Expedition of Cyrus

(۲)-Castolus

(۳)-Pisutheness

(۴)-Amorges

آتن آمرگس را در سال ۴۱۲ ق. م اسیر و به ایرانیان تسلیم کردند. از این روتیسافرن بار دیگر با لاکدمونها (لاسدمونها) عهد بست و پرداخت جیره افراد نظامى آنها را تعهد نمود و لاکدمونها نیز متقابلا برعهده شناختند که او درباره شهرهاى یونانى آسیاى صغیر آزادى عمل داشته باشد. اما در این حین الکبیادس‏ «۱» که نزد تیسافرن بود او را از تقویت بى‏اندازه اسپارت برحذر داشت.

در نتیجه تیسافرن در پرداخت کمک مالى که تعهد کرده بود مسامحه نمود، سرانجام کاسه صبر لاکدمونها لبریز شد و هیأتى را به دربار پادشاه بزرگ (اردشیر دوم) گسیل داشتند تا مستقیما با شاه قرارى بگذارند.

فرنه باز ساتراپ دسکولیوم‏ «۲» درصدد برآمد که مجدانه به لاکدمونها مدد برساند. بعد از نبرد دریائى رتیوم‏ «۳» (۴۱۱ ق. م) و کوسیکوم‏ «۴» (۴۱۰- ق. م) که به شکست آنها منجر شد او باز سعى فراوان نمود لاکدمونهاى فرارى را که دچار تعاقب دشمن بودند یارى کند. اگرچه او در محاصره کالسدون‏ «۵» در مقابل آتنى‏ها نیک اظهار وجود کرده بود باز ناچار گردید با ایشان قراردادى امضاء و علاوه بر سایر شروط عهد کندکه هیأتى آتنى را به دربار ایران برساند. این هیأت در سال ۴۰۹ یا ۴۰۸ ق. م به اتفاق فرنه‏باز حرکت و فصل زمستان را در گوردیوم‏ «۶» سر کردند ولى عاقبت به مقصد خود نرسیدند زیرا هیأت اسپارتى را که سال پیش به دربار ایران رفته بودند بین راه ملاقات کردند و کسب اطلاع کردند که آنها مراد خود را حاصل نمودند

______________________________
(۱)-Alcibiades

(۲)-Dascylium

(۳)-Retheum

(۴)-Cysicum

(۵)-Chalcedon

(۶)-Gordium )گرد- درفریگیه)

و کوروش ساتراپ جدید تعیین و از طرف پادشاه بزرگ مأمور شد که لاکدمونها را مورد حمایت قرار دهد. ایشان با خود کوروش نیز ملاقات کرده بودند و بزودى معلوم شد که اظهارات لاکدمونها حقیقت داشته است زیرا که کوروش به فرنه باز دستور داد یا هیأت آتنى را به او تسلیم کند یا دست کم مانع بازگشت آنها به وطن خود شود تا آتنى‏ها آگاه نشوند که آسیاى صغیر آبستن چه حوادثى بوده است.

فرنه باز هیأت آتنى را مدتى دراز یعنى سه سال معطل کرد تا سرانجام به او دستور رسید که آنها را روانه کشورشان کند. کوروش بزودى وارد ساردیس مقر حکومت خویش شد. لوساندر «۱» اسپارتى دریادار (نه آرخوس) «۲» آن نواحى امپراتورى که در حوالى افسوس واقع بوده است به حضورش آمد و از تیسافرن که در این موقع قلمرو حکومتش به سرزمین کاریه و شهرهاى ساحلى محدود شده بود شکایت و از کوروش استمداد مالى نمود. کوروش مقدار کمکى را که پدرش مقرر داشته بود افزایش داد و این اقدام به قدرى در بهبود وضع لوساندر تأثیر نمود که وى توانست مزد نفرات خود را نیز افزایش دهد، در نتیجه بسیارى از ناوبانهاى آتنى، واحدهاى حکومت خود را ترک کردند و به دسته او پیوستند. آتنى‏ها به قصد اعتراض رسمى هیأتى نزد کوروش فرستادند ولى این اقدام نتیجه‏اى نداشت چون کوروش با آنکه تیسافرن او را از حمایت و تقویت لاکدمونها

______________________________
(۱)-Lysander

(۲)- نه آرخوس مأمورى مهم براى مدتى معین و فرمانده نیروى دریائى و داور کل حوزه بحرى خود و داراى اختیار اعلام جنگ بوده و نظم و امنیت دریا را در حوزه مأموریت خویش برعهده داشته از راهزنى جلوگیرى و متهاجمین را تعقیب و مرافعات دریائى را حل و فصل میکرده است. مترجم.

برحذر داشته بود باز از دیدن این عده امتناع ورزید. در آن حین و حال که دوره مأموریت بحرى لوساندر به پایان رسیده بود وى دشوارى‏هاى بسیار براى جانشین خود کالیکراتید «۱» باقى گذاشت که از جمله پس فرستادن وجوه امدادى ایران بوده که به مصرف نرسیده بود. ازاین‏رو دریادار جدید ناچار شد شخصا روانه ساردیس شود. اما کوروش با معاذیرى او را از کار برکنار کرد.

بدین ترتیب او با دلخورى بسیار به افسوس رفت. گفته‏اند که کوروش بعدا جیره افراد را با هدایائى نزد او فرستاد ولى او جیره را دریافت و هدایا را مسترد کرد. آن‏گاه کوروش از حکومت اسپارت خواستار شد که لوساندر را مجددا مقام فرماندهى دهد و چون این پیشنهاد برخلاف قواعد دریادارى بود لوساندر، معاون امیر البحر آراگوس تعیین گردید اما آراگوس فقط ظاهرا عنوان فرماندهى کل را داشته چون تمام اختیارات در دست خود لوساندر بوده است.

هنوز چندى از این جریان نگذشته بود که کوروش بواسطه وصول خبر احتضار پدرش به دربار ایران رفت. بنابر شرحى که در کتاب هلنیکا «۲» مندرج است آن احضار بهانه‏اى بیش نبوده است و دلیل واقعى آن عملیات خودسرانه‏اى بود که داریوش حمل بر بى‏اعتنائى و توهین نموده بود. قبل از آنکه کوروش سفر خود را آغاز کند لوساندر دوست او بار دیگر به خدمت آمد و مبلغ هنگفتى دریافت کرد.

پلوتارک مى‏نویسد کوروش لوساندر را معاون خود قرار داده و

______________________________
(۱)-Callicratides

(۲)-Helenika نوشته گزنفون‏

عایدات بلاد را در اختیار او گذاشت و وعده‏هاى کلان داد آن‏گاه عازم دربار پدر شد و تیسافرن را که تا این زمان از دوستان خود مى‏پنداشت و همچنین سیصد نفر پیاده نظام سنگین اسلحه یونانى را به منزله گارد همراه ببرد. چندى بعد در سال ۴۰۴ ق. م داریوش درگذشت. شاهزاده بلندپرواز آرزوى احراز تخت پادشاهى را در سر داشت، و مادرش پریزاد نیز کوروش را که فرزند محبوبش بود در این قصد و خیال تشویق میکرد.

اما مراد کوروش حاصل نشد زیرا برادرش آرساک که مسن‏تر بود جانشین پدر و به اردشیر شاه ملقب گشت. از قرار معلوم الکبیادس به راز قلبى کوروش در احراز مقام پادشاهى ایران پى برده بود و درصدد افتاد از طریق ساتراپ نشین فرنه‏باز به دربار برود و نقشه محرمانه کوروش را به عرض شاه برساند. اما فرنه‏باز که خود بر آن سر بود که این خبر سرى را بپادشاه برساند و کسب تقرب و افتخار کند الکبیادس را که نزد او پناهنده میزیست به قتل رسانید، هرچند که این موضوع علت واقعى قتل نبوده است. بارى فرنه‏باز قصد توطئه کوروش را بشاه اطلاع داد. تردیدى نیست که تیسافرن هم پادشاه را نسبت به برادرش بدگمان کرده بود. گزنفون و حتى کنزیاس این نسبت را بهتانى محسوب داشته‏اند.

اما پلوتارک مى‏نویسد که کوروش در حین اجراى مراسم تاج‏گذارى برادر خود در معبد پاسارگاد، قصد نابودى او را داشته و آن توطئه به وسیله تیسافرن کشف و کوروش دستگیر شد. بنابر قول ژوستن او را به زنجیر طلا کشیدند و هنگامى که براى اعدامش مى‏بردند مادر نومید بازوان در گردن فرزند دلبند انداخت و به شیون و زارى پرداخت و با زحمت بسیار توانست فرمان عفوش را بگیرد و حتى مقرر شد کوروش به‏

ساتراپ نشین خود بازگردد.

کوروش در حالى که به ظاهر آرام مى‏نمود ولى در باطن تکانى شدید خورده بود به آسیاى صغیر بازگشت و درصدد برآمد برادر خود پادشاه را خام و با ارسال گزارش‏هاى بنده‏وار او را اغفال کند، در این اقدامات نیز مادرش او را همراهى میکرد. پس کوروش در خفا به تعقیب نقشه خود پرداخت و جهد فراوان مى‏نمود که بوسیله بخشندگى و رفتار بزرگوارانه یارانى دور خود جمع کند. لشکریانش هم او را بسیار دوست میداشتند، کوروش آنها را در زد و خورد با پى‏سى‏ها و مى‏سى‏ها (دو قوم سرکش آسیاى صغیر) در کار جنگاورى ورزیده ساخت و از آن پس هم آشکارا نسبت به تیسافرن رفتار خصومت و تنفر نشان میداد. شهرهاى ساحلى یونیه (یونانى‏نشین اناطولى) که قبلا فرمانبردار تیسافرن بودند طرف اورارها و جانب کوروش را اختیار کردند فقط ناحیه میلتوس (میلطیه) باقى مانده بود.

اهالى آنجا نیز رفتارى تهدیدآمیز داشتند و میخواستند مثل سایرین از کوروش طرفدارى کنند. در نتیجه تیسافرن به آنجا لشکر کشیده عده‏اى از اهالى را به قتل رسانید و باقى را هم از دیار خود طرد کرد.

کوروش از مطرودین استقبال نمود و عده‏اى فراهم ساخته از راه دریا و خشکى به محاصره میلتوس پرداخت و به سایر شهرهاى یونانى نشین هم فرمان فرستاد که حتى الامکان داوطلبانى براى لشکر او فراهم سازند تا در قبال خیالات خصومت‏آمیز تیسافرن آماده پیکار شود.

به همین دلیل و بهانه نیز سوفانتوس استیمفالى‏ «۱» و سقراط آخنى‏ «۲» فرارى را که مهمانش بودند به یارى و گردآورى سپاه دعوت کرد و از

______________________________
(۱ و ۲)- ولایات آسیاى صغیر

شهنشاه خواست که بلاد یونیه را به او واگذار کند چون براى شهریار تفاوتى نمى‏کرد که مالیات آن نواحى را چه کسى جمع و تقدیم کند.

اردشیر شاه از اختلاف و نقاربین تیسافرن و برادر خود نگرانى نداشت بلکه خشنود مى‏نمود که دو ساتراپ با هم کشمکش دارند. در آن گیرو- دار موجبى نیز فراهم شد که کوروش از دوست دیگر خود پروکزنوس اهل بئوسى‏ «۱» در گردآورى قوا استمداد کند، چون مى‏سى‏ها که همسایگان مزاحم سامان جنوبى قلمرو او بودند پیوسته فتنه مى‏کرده‏اند. کوروش یارى مهمان دیگر خود اریستى‏پوس اهل لاریسا (درنسالى) را نیز که با مردم شهر و دیار خود اختلاف پیدا کرده بود تأمین نمود و به جاى پرداخت جیره ۰۰۰/ ۴ نفر همراهانش وجه شش ماه را به او داد و آن چهار برابر مبلغى بوده که خود اریستى‏پوس تقاضا کرده بود اما در ضمن خواستار شد که بدون اطلاع او با هموطنان خود سازشى نکند.

غیورترین همکار کوروش کلئارخوس نام بود که از طرف حکومت اسپارت به بیزانتیوم (روم شرقى) اعزام شده بود ولى بواسطه نافرمانى از دستور ثانوى حکومت خود محکوم بمرگ گردید. او در آغاز سال ۴۰۱ ق. م نزد شاهزاده جوان گریخت و کوروش ده هزار در یک‏ «۲» به او داد. با این مبلغ او نفرات چریک تهیه و بر ضد تراکیها در آسیاى صغیر جنگ کرد و چون اقدامش بسود شهرهاى یونانى در حوزه هلس‏پونت (داردانل) بود آنها نیز کمک مالى به او دادند. ازاین‏رو مقامات دولتى محظورات بیشترى براى کلئار خوس پیش نیاوردند، زیرا وقتى که در آغاز سال ۴۰۱ ق. م کوروش‏

______________________________
(۱)- ولایتى در آسیاى صغیر

(۲)- سکه عهد هخامنشى به روایتى منسوب به داریوش اول. م‏

هیأتى به اسپارت فرستاد و از آنها قشونى براى جنگ بر ضد برادر خود خواست کلئارخوس محرمانه به اسپارتها پیغام داد که حتى المقدور از کوروش حمایت نمایند. آنها نیز به دریادار جزیره سامس‏ «۱» خبر فرستادند که با ۳۵ کشتى به یارى کوروش حرکت کند پس این ناوها نیز به نیروى بحرى کوروش پیوستند.

وقتى کوروش دریافت که تدارکاتش به اندازه وافى و کافى است قسمت عمده سپاهیان خود را به ساردیس فراخواند و چنین وانمود کرد که پى‏سى‏ها قصد جنگ دارند. این قول گزنفون است که در کتاب خود (لشکرکشى کوروش) نقل مى‏کند اما دیودور کرتى مى‏نویسد که سرکوبى کیلیکیه و پیسیه را عنوان کرده بود.

هنوز کوروش حرکت نکرده بود که تیسافرن بدخواه با ۵۰۰ سوار شتابان به دربار ایران رفت تا پادشاه را از تجهیزات دامنه‏دار برادرش خبردار کرده باشد. در اوایل سال ۴۰۱ ق. م انبوه لشکریان کوروش از ساردیس روانه شدند ولى تاریخ قطعى عزیمت قابل تخمین نیست.

گزنفون ظاهرا به وجهى قابل اعتماد نه فقط تمام ایستگاههاى بین راه را که مهم مى‏نمود ثبت و ضبط کرده بلکه فواصل بین منازل را نیز غالبا بنابر فرسنگ قید و تعداد روزهائى را که قشون کوروش در هر منزل ایست و استراحت کرده بودند یاد کرده است. ازاین‏رو مى‏توان بنابر اظهارات او روز عزیمت از ساردیس را تا روزى که پیکار قاطع (درکوناکسا) واقع شد ۸۴ روز در حال حرکت و ۹۶ روز در حال استراحت محسوب داشت که جمعا ۱۸۰ روز مى‏شود. اما اینکه حتى در بعضى منابع علمى نوشته‏اند که آن لشکرکشى از ۹ مارس (اسفند) آغاز و سوم سپتامبر (شهریور) خاتمه یافته‏

______________________________
(۱)-Samos واقع در دریاى اژه. م‏

مورد تأیید نیست و گفتار گزنفون راجع به روزها و مراحل راه و نام ایستگاهها بیشتر در خور اعتماد است. «۱»

بواسطه کشته شدن کوروش نه فقط جنگ به نفع پادشاه بزرگ پایان یافت بلکه اصل قضیه نیز منتفى شد. یونانى‏ها با آنکه واقعا در آن نبرد فاتح شده بودند بوضع بغرنجى دچار شدند. پیروزى ایشان را سودى نرسانید اما یک حقیقت را آشکار و عیان ساخت که سپاه مهیب پارس در این دوره نامى بیش نبوده است و همین استنباط، آنان را دلخوش و تشویق نمود که براى نجات خویشتن و بازگشت به وطن دوردست خود جهد و تلاش نمایند و چنانکه میدانیم باوجود رنج‏ها و موانع فراوان توانستند به سرزمین دوست و آشنا عقب‏نشینى کنند بدون اینکه تلفات سنگین داده باشند.

این بود سرنوشت کوروش که چنانکه گزنفون نوشته است بنا- بر رأى و قضاوت تمام کسانى که او را مى‏شناخته‏اند از لحاظ روش و منش شاهى تالى کوروش بزرگ بوده و اگر به پادشاهى میرسیده بدون تردید شهریارى بس برازنده مى‏شده است. رویهمرفته پسر جوان‏تر داریوش (نوتوس) مردى نیرومند و صاحب وجودى والاتر از دیگران بوده است او از اوان جوانى در فن سلحشورى سرآمد و در اسب سوارى ماهر و در میدان شکار یا عرصه رزم نه فقط دلیر و شجاع بلکه بسیار هم بى‏باک بوده است. در برخورد با کسانى که طالب دوستى و یارى ایشان بود اثر

______________________________
(۱)- در سال ۱۸۴۱ هیأتى از طرف انجمن سلطنتى جغرافیائى انگلستان بریاست سرهنگ چزنى‏)Chesney( از همان خط سیرى که یونانیان در بازگشت، به رهبرى گزنفون رفته بودند عبور کرد و کتابى هم تحت همین عنوان در نیمه دوم قرن نوزدهم در لندن انتشار یافت. مترجم‏

نافذى نشان مى‏داد نسبت بدوستان بخشندگى و خوبى میکرد و کمترین نیکى آنها را قدر مى‏شناخت. این‏ها صفات و سیرتى بود که در صورت احراز تخت و تاج پادشاهى او را نیک به کار مى‏آمد. علاوه براین مزایاى اعتقادى سرشار و شاید هم بى‏اندازه درباره ارزش وجودى خویش داشته و چنانکه پلوتارک مى‏نویسد در نامه‏اى به اسپارتها نوشته بود «در وجود خود قلبى عمیق‏تر از برادر خویش دارد» بعلاوه به فلسفه و علم سحر که در ایران باستان رواج داشته آشنا و در مى‏گسارى توانا و بیشتر از برادرش نیرومند بوده است.

کوروش اعلام داشته بود که حاضر است همه دارائى و ثروت خود را به لوساندر بدهد و به خاطر او از تمام زر و سیم شاهى دست بردارد.

به نفرات چریک یونانى همراه خود وعده داده بود به آنها که پیاده بیایند اسب خواهد داد و آنان که سواره وارد شوند ارابه خواهند داشت، اگر کشتزار دارند ده خواهد داد و اگر ده دارند شهر خواهند یافت و به سربازان فقط مزد نخواهد پرداخت بلکه قدر و ارزش خدمت هر کس را بعد از نبرد خواهد شناخت. پیش از آغاز شدن نبرد کوناکسا (در ده فرسخى شمال بابل) نگرانى کوروش از آن جهت نبود که شهر و دیار به اندازه کافى براى یاران خود نداشته است بلکه نگرانى داشت که به مقدار کافى دوستان و یارانى جهت احراز مقامات و مناصب ندارد. او بتمام افراد چریک یونانى سکه طلا وعده کرده بود. همچنین به ثبوت پیوست که هر کس به او دست یارى میداد و یا برعکس درصدد صدمه‏اى برمى‏آمد به وجهى بارز مورد تلافى و جبران و یا بازخواست واقع میگردید. در خطه فرمانروائى او قانون کاملا مجرا بوده چنانکه افراد بى‏آزار بدون هیچ‏گونه ناراحتى‏

در هر کوى و برزنى رفت‏وآمد مى‏کردند.

از قرار معلوم کوروش دلبستگى تام به جلوه طبیعت داشته، کاخ‏هاى وى در ساردیس و سلانه بوسیله پارکهاى زیبا احاطه شده بود. مى‏گویند نقشه باغ کاخ ساردیس را شخصا کشید و درختان آنجا را بدست خود کاشت. کوروش متأهل نشده بود اما در حین این لشکرکشى دو زن زیباروى یونانى را همراه داشت، جوان‏تر اهل میلت بود، نامش نامعلوم.

این بانو هنگام دستبرد قشون شاهى به اردوگاه کوروش چالاک به چادر گارد یونانى گریخت. اما مسن‏تر که اهل فوسه‏ «۱» بود کوروش او را اسپازیا مى‏نامید. وى بدست دشمن افتاد و تحویل حرمسراى شاهى شد و بطورى که پلوتارک مى‏نویسد بعدا این بانو عامل معصومى در سقوط داریوش (سوم) بزرگترین پسر اردشیر دوم گردید. بعلاوه رفت و آمد ملکه کیلیکیه به اردوگاه کوروش انگیزه شایعاتى شده بود و همه میدانسته‏اند که کوروش محبوب مادرش پریزاد بوده است.

هیچ یک از افراد خاندان هخامنشى عامل این همه ارتباط و نزدیکى بین دو جهان ایرانى و یونانى نشده بود و هیچ کدام از آنها نیز به این اندازه در میان یونانیان طرفدار و ستاینده نداشته است. ازاین‏رو اگر نبرد کوناکسا نتیجه معکوس نمى‏داشت و فتح با کوروش شده بود چه دوستى و روابط دامنه‏دارى که بین دو قوم ایرانى و یونانى پى‏ریزى نمى‏شده است.

______________________________
(۱)- ولایتى در آسیاى صغیر. م‏

مطالب برگرفته از کتاب لشگر کشی کوروش

http://www.vatanfa.com/?s=زندگانى-کوروش-کوچک‏-پسر-کوچک-داریوش-دوم