پارک جمشیدیه

اگرچه دیوار کوهستانی شمالی‌ترین نقطه پایتخت مثل سدی در برابر خروج آلودگی هوا از این شهر قد علم کرده و آسمان آن نقطه را به تیرگی کشانده، در عوض پارک جمشیدیه در خطی مجاور و موازی با همان کوهستان، مثل ریه‌ای سبز عمل می‌کند. صدها درخت در این پارک از خانواده نارون، چنار، تبریزی و… این کارخانه اکسیژن‌سازی در شمال شهر را فعال کرده و محیطی ساخته ‌است فراخور حال کسانی که از روزمرگی پژمرده شده و دلشان لک زده برای گردش در طبیعت.

املاک زیادی در تهران به نام طایفه دولو ـ از مشهورترین خانواده‌های وابسته به قاجار ـ سند خورده بود. در شناسنامه تاریخی پارک جمشیدیه هم نام مهندس جمشید دولو قاجار به عنوان مالک زمین این بوستان ثبت شده است؛ مالکی که ملک ۶۹ هزار مترمربعی خود را به همسر پهلوی دوم بخشید. این فضای چند هکتاری و «چه کنیم، چه نکنیم»‌ها باعث شد که بنای یک سرای سالمندان در آن طرح‌ریزی شود تا آنهایی که سن و سالی از آنها گذشته یاد روزگاران قدیم را بین همسالان و در فضایی سرشار از آرامش و هوای خنک، زنده نگهدارند اما این تصمیم هرگز رنگ اجرا به خود نگرفت و به سود احداث پارک عمومی و استفاده همگانی از صحنه کنار رفت.

هر چه نباشد جمشید دولو این زمین را اهدا کرده و بهتر آن بود که نام او بر تارک پارکی که جان می‌گرفت، باقی می‌ماند. پس سنگ‌ها روی سنگ گذاشتند و درخت‌ها و بوته‌ها کاشتند تا سال ۱۳۵۶ شمایل یک پارک عمومی در این زمین پیدا شد. شاید در تصور کمتر کسی می‌گنجید که این پارک در شمالی‌ترین نقطه پایتخت و در انتهای یک سربالایی تند و تیز که با کوهستان مخلوط شده است طی چند سال به یکی از جاذبه‌های گردشگری مبدل شود و نامش از سر زبان‌ها نیفتد.

باغ وحشی با حیوانات سنگی

استقبال گردشگران تهرانی، غیرتهرانی و خارجی از این پارک نشان داد که هر چه به امکانات آن افزوده شود جای دوری نمی‌رود و رضایت کسانی را که برای تفریح به این پارک می‌آیند غلظت می‌بخشد. این شد که بوستان جمشیدیه از بدو تأسیس ۲ بار رنگ بازسازی به خود دید. سال ۷۴ با خودش ارمغانی برای جاذبه‌های گردشگری این بوستان آورد و ‌۱۶‌هکتار به وسعت آن افزوده شد. منتهی مسوولان وقت صلاح را در این دیدند که این تکه الحاقی به پاس ۳۰ سال رنج شاعر نامدار در سرایش شاهنامه، با نام فردوسی مزین شود.

فرزند پارک جمشیدیه یا همین بوستان سنگی فردوسی با ابتکاراتی که برای احداث آن خرج شد، از نظر جذب توریست با پارک اصلی در رقابت است. تخته سنگ‌های تغییر شکل یافته که حیوانات مختلف را در ذهن تداعی می‌کند و در سراسر این بوستان چیده شده‌اند آنقدر گیرایی دارند که نگاه‌ها را به سوی خود بکشند و از یاد گردشگران و تماشاگران ببرند که ۶۰۰ پله را برای تماشای این حیوانات سنگی و بی‌جان بالا آمده‌اند. بعد از این همه پله و یک دل سیر تماشا کردن باغ وحش سنگی، نوبت گشت و گذار در دشتی نقلی می‌‌رسد که در همه جای آن سنگ‌چین‌هایی وجود دارد که خبر از چرای دام می‌دهد و این خود موضوعی است جالب توجه توریست‌ها که چطور در نزدیکی یکی از مدرن‌ترین محله‌های شهر هنوز هم می‌شود ردی از چوپان و نی و گوسفندچرانی دید.

تماشای پرندگان کمیاب

زیست‌شناسان طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده‌اند که ۶۰ گونه پرنده در شاخ و برگ درختان پارک جمشیدیه آشیانه ساخته یا در فضای آن در رفت و آمدند. ذکر این عدد به این درد می‌خورد که به حس طبیعت‌دوستی و میل گردشگری‌تان تلنگری بزند تا برای تماشای برخی از نادرترین پرندگان موجود در ایران هم که شده به این بوستان بروید. دنیا را چه دیدید شاید باز هم مثل اوایل اردیبهشت ۸۸ که دارکوب راه‌راه (که تا پیش از آن فقط یکبار در تهران دیده شده بود) باز هم گذرش به این پارک بیفتد یا حالا که هوا رو به سردی می‌رود بتوانید از پرواز سهره نوک بزرگ و تاج طلایی هم حظ ببرید. به هر حال اگر هم سایه این پرندگان کمیاب هنگامی که بند و بساطتان گردشگری‌تان را در پارک جمشیدیه پهن کردید، سنگین بود بیش از ۵۰ نوع پرنده دیگر هستند که مطمئن باشید جای خودشان را در دلتان باز و تفریحتان را لذت‌بخش و همراه با موسیقی طبیعت می‌کنند.

پیش به سوی قله

این مطلب به درد آنهایی می‌خورد که اهل کوهنوردی هستند و از پارک جمشیدیه سر درآورده‌اند. اگر موقعیت مکانی و پله‌وار این بوستان اجازه ورزش‌هایی نظیر بدمینتون و والیبال و فوتبال را نمی‌دهد، در عوض یک گزینه دیگر پیش پای گردشگران ورزش‌دوست می‌گذارد و آن کوهپیمایی است. قسمت غربی این پارک با نقطه آغاز مسیر صعود به کلکچال هم‌مرز است.

اگر کفش مناسب دارید، فرصت را از دست ندهید. یک قمقمه آب بردارید و بروید به سمت قله یا پناهگاه کلکچال که می‌گویند نماد همبستگی اجتماعی است و سنگ بنای اولیه آن پس از سرنگونی دولت مردمی دکتر مصدق در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ پس از یک دوره یأس و سرخوردگی جوانان و به ویژه قشر دانشجو، گذاشته شد. هرچند ‌ برج کلکچال چند سالی می‌شود که روی کوهنوردان بسته شده، اما تماشای این برج در یکی از مرتفع‌ترین نقاط تهران و در جایی که خورشید به زمین نزدیک‌تر است، می‌تواند به کوهنوردی شما در پایان هفته، رنگ و بوی تاریخی ببخشد؛ بویژه اگر کمی نزدیک‌تر بروید، تا جایی که چشم کار می‌کند، می‌توانید اسامی سازندگان برج را از روی آجرها و سنگ‌هایی که پیکره آن را تشکیل داده‌اند، بخوانید؛ نام‌هایی که شما را با عده‌ای از جوانان دهه ۳۰ آشنا می‌کند.

۲ پیشنهاد برای گردشگران

 

برای رسیدن به پارک جمشیدیه که از شمال به کلکچال، از جنوب به باغ دولو، از شرق به جمشیدیه و از غرب به جاده کلکچال محدود می‌شود باید اول به خیابان نیاوران آمد و از آنجا، روبه‌روی محل سابق کلانتری نیاوران یک سربالایی تند به نام فیضیه را پیش گرفت. پیشنهاد ما به گردشگرانی که قصد دارند قسمتی از تعطیلات پایان هفته را در این پارک بگذرانند این است که اگر خودرو شخصی را به حمل و نقل عمومی ترجیح می‌دهند اتومبیلشان را در خیابان نیاوران پارک و از تاکسی‌هایی استفاده کنند که سر خیابان جمشیدیه مسافران را به سمت پارک می‌برند چون آن بالا و نزدیک هر ۴ ورودی پارک، جای سوزن انداختن نیست و به دلیل شیب زیاد و تراکم جمعیت، امکان آسیب رسیدن به خودروها فراوان است.

پیشنهاد دیگرمان این است که از پوشیدن کفش‌های غیر ورزشی خودداری کنند. سنگفرش این بوستان گرچه بسیار زیباست اما دویدن نگاه روی آن کجا و قدم گذاشتن روی این سنگفرش قلنبه، سلنبه کجا؟

http://www.vatanfa.com/?s=پارک-جمشیدیه