دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

کاخ سه دری » تخت جمشید

در مرکز کوشک شاهی تخت‌جمشید،کاخ کوچکی قرار دارد که توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ‌های دیگر راه می یابد و از این جهت آن را «کاخ مرکزی» و یا «سه دری» می خوانند که آن را دروازه شاهان نیز گفته اند. چون بر پلکان‌های آن، نجبای کشور را نقش کرده‌اند که به وضعی دوستانه و غیر رسمی، برای دیدار فرمانروا می روند و نیز به سبب نوع استفاده و موقعیت کاخ،گاهی آن را «تالار شورا»نیز نامیده‌اند.

پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت می دادند،اما دلایلی در درست داریم که ساخت کامل آن توسط اردشیر یکم صورت گرفته بوده است. که باز هم در این مورد سخن خواهیم راند.

ادامه مطلب کاخ سه دری » تخت جمشید

کاخ مخصوص داریوش، تچر » تخت جمشید

از نخستین کاخهایی که بر روی صفه تخت جمشید برآوردند بنایی بود در جنوب غربی آپادانا و رو به جنوب، یعنی به سمت آفتاب. این بنا در یکی از کتیبه های منقور بر آن تچر خوانده شده است و در کتیبه ای دیگر از همان بنا هدیش و امروز به ((کاخ داریوش)) و یا ((تچر)) معروف است. کلمه تچر در زبان فارسی مانده و به صورت ((تجر)) و یا ((طرز)) در آمده است و آن را ((خانه زمستانی)) معنی کرده اند ولی هیچ دلیلی که برساند این بنا سرای زمستانی داریوش بوده است در دست نیست.

 

ادامه مطلب کاخ مخصوص داریوش، تچر » تخت جمشید

کاخ مخصوص خشایارشا » هدیش

کاخ اختصاصی خشایار شاه (معروف به هدیش) در شرق «کاخ ه» آثار کاخ با شکوهی دیده می شود که به گواهی کتیبه هایش به فرمان خشایار شا ساخته شده است. وی در یک کتیبه این بنا را «هدیش» خوانده ولی در نبشته‌ای دیگر، انرا تچر نامیده است. بنابراین اطلاق نام «هدیش» بر این بنا چندان درست نیست

زیرا آشکار است که هر دو واژه یک معنی داشته اند. تا چندی پیش همه مورخان هنر و باستان‌شناسان، این کاخ را تمام و کمال ساخته خشایارشا،منقوش بر جرزی در گوشه شمال شرقی «هدیش» که وارونه فرو افتاده بود پیدا کرد که در آن به جای خشایارشا، «داریوش شاه» نوشته شده است، یعنی ثابت شد که این کاخ هم، به دست داریوش آغاز شده بود و به دست پسرش خشیارشا به انجام رسیده است. با این کشف بسیاری از نتایج غربیان به ویژه مایکل رف در مورد ساختمان این بنا و حتی نقشه تخت جمشید مردود شناخته شد. به هر حال، کاخ هدیش منسوب به خشایارشا بر سینه سنگ و در جنوب صفه ساخته شده و کف آن را از سطح دشت نزدیک به ۱۸ متری بلندی داشته است. محور طولی کاخ، غربی – شرقی بوده و مساحت آن تقریباً ۲۵۵۰ متر مربع (۴۰*۵۵) متر است. یک پلکان دو طرفه در سمت غرب و یکی دیگر در سمت شمال شرقی، آن را به ترتیب به حیاط کاخ داریوش (تچر) و حیاط «کاخ د» می پیوندد.

ادامه مطلب کاخ مخصوص خشایارشا » هدیش

دوران امپراتوری هخامنشی بصورت خلاصه

هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش کبیر بر دولت ماد مسلط شد و سپس لیدی و بابل را فتح کرد و امپراتوری هخامنشی را تاسیس کرد.

در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند. آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سر انجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد

ادامه مطلب دوران امپراتوری هخامنشی بصورت خلاصه

صناعت و روش زندگی پارسیان

دولت شاهنشاهی پارس، که در زمان داریوش به منتها درجه بزرگی خود رسیده بود، شامل بیست ایالت یا خشثرپاون (به یونانی،= ساتراپ‌نشین) می‌شد و مصر، فلسطین، سوریه، فنیقیه، لیدیا، فریگیا، یونیا، کاپادوکیا، کیلیکیا، ارمنستان، آشور، قفقاز، بابل، ماد، پارس، آنچه امروز به نام افغانستان و بلوچستان معروف است، باختر رود سند در هندوستان، سغدیانا، باکتریا، جایگاه ماساگتها، و قبایل دیگری از آسیای میانه جزو این امپراطوری بزرگ بود. تا آن زمان هرگز دولتی به این بزرگی و پهناوری، که در زیر فرمان یک نفر باشد، در تاریخ پیدا نشده بود.

 

ادامه مطلب صناعت و روش زندگی پارسیان

زرتشت

بنا بر داستانهای ایرانی، چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در ایران- وئجه، یعنی «وطن آریاییها»، ظهور کرده بود که مردم زمان او را زره توشتره (زردشت کنونی) می‌نامیدند:

ولی یونانیان، چون از تلفظ نام فارسی این پیامبر عاجز بودند، نام وی را به صورت زور و آسترس تلفظ می‌کردند. مطابق روایات، تولد وی رنگ آسمانی داشت، و آن چنان بود که فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و، با شیره‌ای که از آن گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس می‌کرد درآمد؛ در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد که نسب عالی و شریف داشت. آن کاهن دختر را تزویج کرد، و دو زندانی تن‌های ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم ‌آمیختند، و از آن میان زردشت به وجود آمد. در همان روز که متولد شد به صدای بلند خندید؛ ارواح پلیدی که برگرد هر موجود زنده‌ای جمع می‌شوند ترسناک و پریشان شدند و از کنار وی گریختند. چون سخت دوستدار حکمت و عدالت بود، خود را از اجتماع مردم بیرون کشید و در تنهایی کوهستان زندگی می‌کرد و خوراکش پنیر و میوه‌های زمین بود. شیطان خواست تا وی را بفریبد، ولی کامیاب نشد. سینه اش را به ضرب خنجر دریدند و اندرونه وی را با سرب گداخته پرکردند، ولی زردشت لب به شکایت نگشود و از ایمان به اهورمزدا، پروردگار نور وخدای بزرگ، دست بر نداشت. اهورمزدا بر وی ظاهر شد و کتاب اوستا، یا «کتاب معرفت حکمت»، را در کف وی گذاشت و به او فرمان داد که مردم را به آن بخواند و پند دهد. مدت درازی همه او را ریشخند می‌کردند و آزارش می‌دادند، تا اینکه شاهزاده‌ای ایرانی، به نام ویشتاسپ یاهیشتاسپ، سخنان وی را شنید و فریفته آنها شد، و وعده کرد که دین تازه را میان مردم پراکنده سازد. به این ترتیب بود که دین زردشتی در جهان پیدا شد. زردشت خود مدت درازی بزیست، تا اینکه برقی از آسمان بر او زد و آن پیغمبر به آسمان صعود کرد.

ادامه مطلب زرتشت

آداب و اخلاق هخامنشیان

آنچه مایه شگفتی می‌شود این است که مردم ماد و پارس، با وجود آن دینی که داشتند، تا چه حد بیرحم بودند. بزرگترین شاه ایشان، داریوش اول، در کتیبه بیستون چنین می‌گوید: «فرورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند. گوشها و بینی و زبان او را بریدم و چشمهای او را درآوردم. او را در دربار من به غل و زنجیر کردند تا همه مردم او را ببینند. بعد او را به اکباتان بردم و به دار آویختم… و اهورمزدا یاری خود را به من عطا کرد. به اراده اهورمزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشتها و بینی او را بریدم و چشمهای او را برکندم. او را در دربار من در غل و زنجیر داشتند، و تمام مردم او را دیدند. بعد به امر من در اربل او را مصلوب کردند.» داستانهایی که پلوتارک، در سرگذشت اردشیر دوم و حوادث اعدامی که به فرمان وی صورت گرفته، نقل می‌کند، نمونه‌های خونینی از اخلاق شاهان پارس را در دوره اخیر آنان نشان می‌دهد. بر کسانی که خیانت می‌ورزیدند هیچ گونه رحمت و شفقتی روا نمی‌داشتند: این گونه اشخاص، و پیشوایان ایشان را به دار می‌آویختند. پیروانشان را چون بنده می‌فروختند و شهرهاشان را چپاول می‌کردند و پسرانشان را اخته می‌ساختند، و دخترانشان را به اسیری می‌بردند و می‌فروختند. ولی عدالت و حق مقتضی آن نیست که، در باره یک ملت، تنها از اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود؛ فضیلت چیزی نیست که مانند اخبار تاریخی روایت شود، و نیکان و پاکان، مانند ملتهای خوشبخت، تاریخی ندارند. حتی شاهان نیز، در پاره‌ای از  موارد، از خود اخلاق نیک نشان می‌دادند، و چنان بود که میان یونانیان پیمانشکن به درستی عهد معروف بودند. چون پیمانی می‌بستند به آن استوار می‌ماندند، و به این می‌بالیدند که هرگز وعده‌ای را که داده‌اند خلف نمی‌کنند. آنچه از تاریخ پارسیها با ستایش و تحسین باید ذکر شود این است که بندرت اتفاق می‌افتاد که فرد پارسی برای جنگ با پارسیها به مزدوری گرفته شود؛ در صورتی که هر کس می‌توانست یونانیان را برای جنگ با خودشان اجیر کند.

ادامه مطلب آداب و اخلاق هخامنشیان