مشروطه و بانوان شاعر

در بازنگری جنسیت‌گرایانه به تاریخ و ادبیات فارسی، تصویری محو و کمرنگ از حضور زنان دیده می‌شود که هرچه به زمانه ما نزدیکتر می‌شود این تصویر روشن‌تر و شفاف‌تر می‌گردد.
تاریخ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران را با تعداد بسیار اندک و می‌توان گفت بی حضور زن، به صورت تک جنسی و مردمدارانه باید پذیرفت و همان گونه بررسی کرد، اما موقعیت زن در ادبیات به نوعی دیگر است. اگرچه حضور زن در تاریخ ادبیات فارسی حضوری نه در اوج بوده است، اما زن پیوندی ژرف با شعر فارسی دارد، چه آنجا که در نقش معشوقه و ساقی ظاهر می‌شود، چه آنجا که نخستین کلام آهنگین را به گوش فرزند می‌خواند. نقش این همراهی برتار و پود شعر فارسی به صورت‌های گوناگون باقی مانده است.

اگرچه در فرهنگ مردسالارانه تصویری که از زن ترسیم شده واقعی نیست و قرنها زن با روش پیشنهادی مرد زندگی کرد و حتی خود را از دریچه چشم مرد تصور کرد و شعر را هم به سلیقه مرد سرود، ولی با گذشت زمان دگرگونی‌هایی در وضعیت سیاسی ـ اجتماعی به وجود آمد که ناچار تأثیری غیرقابل انکار بر زنان و نوشتار آنها گذاشت. تغییر دیدگاههای مرد نیز این حرکت را سرعت بخشید. ادبیات انتقادی ـ اجتماعی اواخر دوره قاجار که بازتاب شرایط سیاسی ـ اجتماعی و یکی از عوامل پیش‌برنده هدف‌های مشروطه بود، در بستری مناسب آگاهی‌دهنده و برانگیزاننده طبقات مختلف اجتماعی علیه نظامی استبدادی شد که از درون پوسیده بود.

به استناد منابع ادبی و تاریخی فراز و نشیب های تاریخ ادبی ایران حرکتی هماهنگ با تاریخ سیاسی ایران داشته است و تأثیری متقابل بر یکدیگر گذاشته اند. رکود و ایستایی ادبیات دوره قاجاریه حکایت از تاریخ سیاسی رو به احتضار و نیمه جان این دوره دارد و نثر انتقادی و سفرنامه‌های آگاهی‌دهنده و نوشته‌های ادبی روشنگران دوره ناصری حاکی از آغاز دوره ای است که هنوز قدرت سنت‌گرایان بیش از اصلاح‌گران است و ارائه هر پیشنهاد اصلاحی به نابودی و عزل پیشنهاددهنده اندیشه‌گر آن انجامیده است. اگرچه سعی دولتمردان آن دوره حفظ و بقای همان ساختار بود، اما ازدهه های پایانی سلطنت ناصرالدین شاه آثار ادبی در نقش کار سازترین وسیله آگاهی و بیداری عمل کردند.

پایان دوره ناصری، آغاز دوره جدیدی در تاریخ ادبیات سیاسی ایران است. با نوشته‌های انتقادی روشنفکران، ادبیات فارسی رنگ دیگری گرفت و در تاریخ سیاسی ایران جنبشی پدید آمد. برآیند این تأثیر متقابل، آگاهی و هشیاری گروهی بود که به مداومت این حرکت یاری کردند و سبب دگرگونی ساختار جامعه شدند. قالب‌های پیش ساخته سنتی و فرهنگی از هم پاشیدند تا جایی که دختر شاه، تاج‌السلطنه به انتقاد از دربار پدر و برادرش ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قلم زد. حرکت آگاه‌کننده‌ای که از ادبیات آغاز شده بود در عرصه اجتماع گسترش یافت. پایگاه استبداد و اقتدار سیاسی حاکمان لرزید. اندیشه‌گران با افکار نو و طرح آن در نوشته‌های ادبی خواستار آزادی و فروپاشی استبداد بودند و در واقع رهبری اندیشه سیاسی با آنها بود اگرچه عملاً قدرت را کسان دیگر در دست داشتند.

اندیشه نو و مبانی تجدد با بافت سنتی جامعه در تضاد بود، اما جامعه سیاست زده به دنبال نوگرایی در زمینه‌های غیرمعمول بود و آرمان های نوگرایان روشنفکر در جامعه سنتی چالشهایی به دنبال داشت.

نتیجه رویارویی سنت و تجدد و چالش نوجویان ملی‌گرا و سیاست‌مداران کهنه‌اندیش، جامعه‌ای نو بود که آرمانی جز آزادی، استقلالِ وطن، حقوق زن و عدالت نداشت، اما طلسمی که روشنفکران از نخستین دهه قرن چهارده قمری به اندیشه گشودنش تلاش کردند مسئله زن و حقوق او در جامعه سنتی ایران بود که خواسته‌ای جدید بود و غربی می‌نمود و طرح آن برخوردها و چالش‌های گوناگونی به همراه داشت. اگرچه انقلاب مشروطیت نتوانست ارزش‌های کهنه را ریشه کن کند و اوضاع جامعه را به طور کلی از نظر فرهنگی دگرگون کند، اما سبب شد تا افکار مترقی در جامعه گسترش یابد و همین اندیشه‌های نو سبب شد تا روش تقلیدی که در ادبیات مرسوم بود از بین برود و شاعران مضمون‌های تازه‌ای را در شعر به کار گیرند، بدین ترتیب نخستین جلوه های تجدد با اندیشه‌های انقلابی آراسته شد و ادبیاتی سیاست زده به وجود آمد که از چندنظر تازه بود.

در تحلیل نگرش جنسیتی در ادبیات مشروطه تأثیر یک سویه اوضاع سیاسی بر شعر زنان نشان‌دهنده آغاز دوره‌ای است که زن نیز در پی شناخت و تبیین خود برآمد تا در جامعه مرد محورانه سنتی کسب هویت کند و این بستر مناسب را مردان روشنفکر از طریق ادبیات به خصوص شعر بوجود آوردند و مطبوعات وسیله این دگرگونی شد. نشریات دوره مشروطه بی نوشتاری از زنان شاعر منتشر شد زیرا تأثیرپذیری از جوِّ دوره انقلاب به سبب عوامل متعدد در زنان با کندی صورت گرفت و در آغاز باری بسیار اندک داشت.

از آن هنگام که در نظام کهنه ارزش‌ها و سنت‌ها شکافی ایجاد شد و امکان ارائه آرمان‌های مترقی و جدید پدید آمد، جامعه نیز از زن، اندیشه و قلم را طلب کرد. بنابراین ضرورت جامعه تحول یافته به رغم مخالف‌خوانی‌ها، زن را در جریان شناخت هویت خویش قرار داد و زنان که به علل مختلف با جریان زنده سیاسی ـ اجتماعی ـ ادبی آشنا نبودند، تلاش کردند تا فاصله‌ها را به سرعت طی کنند و همگام با ادبیات نو، در جریان شعر زمانه قرار گیرند. اما این هدف به آسانی امکان‌پذیر نبود.
زنان که در طول تاریخ ادبی ایران جز عشق و عرفان و کلی‌گویی‌های تقلیدی نسروده بودند می‌بایست به ناگاه دیده بر حقایق تاریخی و اجتماعی باز کنند و برای نخستین بار از مضمون‌های جدیدی چون وطن، آزادی و عدالت و جنسیت خویش مفاهیمی شاعرانه بسازند و با آن بتوانند هویت جدیدی از زن و زن شاعر را نشان دهند.

زنان که به سبب فرهنگ و سنت ایرانی به اجبار در خلوت و نهانخانه به سر برده بودند و از محدوده اعتقادات و باورهای تحمیلی فارغ نبودند با دگرگونی اوضاع سیاسی در دوران مشروطه‌گویی از رؤیای بی‌خبری برخاستند و به واقعیت‌های پیرامون خویش نظر کردند و در تلاش تجربه تازگی‌هایی بودند که مشروطه با خود به همراه آورده بود.

به استناد تذکره‌های موجود، در دوره قاجاریه چهل و هشت زن شاعر شعر سرودند و به سبب وابستگی اکثر آنها به دربار و طبقه اشراف و خواص با دیدگاهی انفعالی اشعاری تقلیدی و تفننی سرودند و از محدوده موضوعی عشق، منقبت و مرثیه فراتر نرفتند، گوهر قاجار، عفت قاجار، شاه بیگم (ضیاءالسلطنه)، جهان قاجار، والیه و بسیاری دیگر در صنعت شعر، مضامین پیشینیان را تکرار کردند و نگرشی فراتر از حصارهای «اندرونی‌» نداشتند، اما در تمام طول سلطنت قاجار بر ایران، اشعارِ رشحه اصفهانی و مستوره کردستانی از نظر زبان ادبی، قالب و معنی در مقایسه با دیگر زنان شاعر از تشخیصی خاص برخوردار بود و خصلت ادبی ممتاز و دید و نگرش متفاوت، آنها را صدرنشین شاعران زن این دوره در تاریخ ادبی ایران کرده است.

در دوره سلطنت کوتاه مظفرالدین شاه که با نوشته‌های اندیشه‌گران، پیدایش جریان تاریخی مشروطه سریع‌تر شد و در نتیجه ساختار جامعه دگرگون گشت، متقابلاً جامعه پر از تنش نیز خصلتی انقلابی به شعر شاعران داد و این تأثیر را دو سویه کرد. سید اشرف‌الدین گیلانی، دهخدا، بهار، و عارف، ادیب‌الممالک، لاهوتی، عشقی در متن جریان‌های زنده انقلابی ـ ادبی آن زمان ضمن تأثیرگذاری بر اوضاع سیاسی، سیاست را در قالب شعر ریختند اما زنان شاعر این دوره صدای انقلاب مشروطه را از پشت دیوارهای اندرونی شنیدند. شاعران زن بر پیدایش انقلاب سیاسی مشروطه تأثیری نداشتند و تأثیرپذیری آنها از محیط سیاست زده مدت ها پس از امضاء مشروطه بود اما همین تأثیر یک سویه به تدریج قید و بند سنت را از ذهنیت و دیدگاه محدود و کهنه و سنتی زنان شاعر برداشت و شعر زنان را از نظر معنایی دگرگون کرد. شاعران زن در دوره مشروطه همان زبان ادبی و صورت و قالب کلاسیک را حفظ کردند اما به سبب علل و عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر زنان تغییر و تحولی در نگرش آنها پدید آمد که منجر به ثبت اندیشه‌های اجتماعی شد و دریچه ای تازه از جهانی متفاوت را رو به سوی اجتماع باز کرد که ذهنیت زنانه و حس و عاطفه‌ای تازه را می‌نمود. از این دوره بود که زن ایرانی کوشید تا با تغییر خویشتن، پیرامون خود را تغییر دهد به علاوه حمایت مردان روشنفکر و جامعه هیجان زده زنان را در موقعیت مناسبتری قرارداد تا در شعرشان روزگار خود را ببینند.

فاطمه سلطان خانم فراهانی (شاهین) خواهر ادیب‌الممالک از توانایی زن گفت و نجات وطن را به دانایی و اقتدار آنها پیوند زد.

وطن فتاده به  گرداب و جز  به کشتی علم       محال باشد جز  بر شما نجات وطن

چو دختران وطن علم و دانش آموزند                شوند از اثر دانش امهات وطن

زنان به جسم وطن جان و  مردها جسمند       ز روح و جسم بود جنبش و حیات وطن

ز همت سر انگشت نازپرورشان                     شود گشوده گره‌ها ز مشکلات وطن

اندیشه نگاران ص ۱۱۰

مهرتاج رخشان نیز با مضمون زن و آزادی شعر را آراست و با مباهات به توانایی و دانایی زن سرود:

نسوان شده واقف به حقوق مدنی شان      رخشان بکند فتح به لشکرشکنی شان

اندیشه نگاران ص ۱۱۱

در وصف آزادی نیز که مضمونی تازه بود چنین سرود:

جهدها و کوشش‌ها بایدت در این میدان         تا کنی اسیران را آشنای آزادی

جز بقای آزادی، نیست خواهش  یزدان           جهد می‌کند شیطان در فنای آزادی

اندیشه نگاران ص ۱۱۲

نیمتاج سلماسی متهورترین زن شاعر نیز با اشعاری انتقادی، انقلابی‌ترین مضامین را فریاد کشید و این نخستین فریاد زنی شاعر بود که تازیانه وار بر گُرده دولتمردانِ بی کفایت فرود می‌آمد تا آنها را از نابسامانی اوضاع آگاه کند.

کجاست گردنکشان که بوده اندر عجم          هنوز تاریخ ما شرف از ایشان برد

کجاست یک شیر نر به عزم بندد کمر            تمام این روبهان به سوی زندان برد

اندیشه نگاران ص ۱۱۴

فخر عظمی ارغون نیز با شوری انقلابی، دغدغه وطن و فساد اجتماع را سرود:

حشمت و فر کیان گر بایدت این خطه را          پاک از بیداد ضحاکان دون باید نمود

هر وکیلی را که شد با زور و با زر انتخاب         از درون مجلس شورا برون باید نمود

اندیشه نگاران ص ۱۲۰

مدتی پس از آن  شمس کسمایی با ذهنیتی جدید و مترقی و نگرشی دیگرگونه در پی دگرگونی زبان و صورت شعر کلاسیک برآمد اما سبک تازه را با جدیت دنبال نکرد.

نه یارای خیزم

نه نیروی شرم

نه تیر و نه تیغم بود نیست دندان تیزم

نه پای گریزم

از این روی در دست همجنس خود در فشارم

اندیشه نگاران ص ۱۲۸

عالمتاج قائم مقامی که جوانیش را در دوره مشروطه گذرانده بود با نگرشی جنسیت‌گرایانه؛ منحصر به فردترین شاعر تاریخ ادبی ایران است. او محصول دوره پرتلاطمی از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است که برای نخستین بار، زن، به خودباوری رسید و به جای مضمون‌های تکراری و تقلیدی در شعر، خویشتن زنانه خود را توصیف کرد.

من کیستم آوخ ضعیفه ای       کش نام و نشان طعن و تسخری است

دردا که درین بوم ظلمناک        زن را نه پناهی نه داوری است

دیوان ژاله ص ۱۲۰
به هر ترتیب دستاورد مشروطه در حوزه ادبیات زنان نزدیک‌تر کردن زن به هویت زنانه، خودباوری و دگرگونی نظام اندیشگی او بود. این تأثیر نیکو، شعر زن ایرانی را از احساس محض و عشقی تقلیدی به سوی شعر اندیشه و پندار انسانی و زنانه سوق داد.

______________________________

* عضو هیئت علمی و دانشیار پژوهشکده ادبیات پژوهشگاه علوم انسانی

http://www.vatanfa.com/?s=مشروطه-و-بانوان-شاعر