انجمنهای سیاسی زنان در زمان مشروطه

 

انقلاب مشروطیت ایران به عنوان یکی از بزرگترین انقلابات سیاسی عصر خویش تأثیرات شگرفی بر حیات اجتماعی زنان ایران زمین بر جای نهاد و آنان را متحول ساخت. گرچه زنان در عرصه های انقلاب به صورت همراهی و همگامی با سایر مبارزین شرکت جسته بودند، اما به تدریج دچار دگرگونی بینش سیاسی شده برای اولین بار به صورت منسجم به فعالیت سیاسی روی آوردند. آنان در بادی امر برای خود هیچ درخواستی نداشتند و تنها به استقلال وطن می اندیشیدند. اما پس از انقلاب مشروطه و نادیده گرفته شدن درخواستهای به حق آنان در مجلس اول، این بانوان مبارز به بیان مشکلات و معضلات قشر خود پرداختند و انجمنهایی سیاسی تشکیل دادند. رهبران این انجمنها زنان تحصیلکرده ای بودند که به نوعی با رهبران مشروطه قرابت داشتند و می توانستند از نظریات آنان استفاده کنند. در نخستین قدم؛ این بانوان با نگارش چندین نامه به مجلس شورای ملی خواستار تشکیل مدرسه و انجمن سیاسی به صورت علنی شدند.

نامه ای از ایشان در مجلس خوانده شد. این نامه را خوانین قزوین در حمایت از بانک ملی ارسال کردند، اما مجلس و نمایندگان به خواست آنها وقعی ننهادند، تا اینکه بالاخره پس از چندین درخواست و بی توجهی مجلس شورای ملی، زنان مبارز به تشکیل انجمنهای سیاسی به شکل محرمانه پرداختند.

در بیشتر این انجمنها، خواسته اصلی زنان، لزوم آموزش و پرورش بانوان و گسترش سطح سواد زن ایرانی و کسب حقوق حقه زنان از طریق گذرانیدن قوانین در مجلس بود. از مهمترین این انجمنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

انجمن مخدرات وطن

یکی از انجمنهای زنان بود که در سال ۱۳۲۹ ه.ق/۱۲۸۹ش/۱۹۱۱م در تهران تأسیس شد و ریاست آن را زنی به نام بانو آغا بیگم عهده دار بود. از اهداف این انجمن دفاع از استقلال میهن، مخالفت با استقراض از بیگانگان، جلوگیری از خرید کالای خارجی، تبلیغ برای کالاهای داخلی از جمله پوشیدن لباس دوخت ایرانی با پارچه های ایرانی و … بود.

از اقدامات مهم این انجمن، ایجاد یک باب مدرسه شبانه روزی برای دختران متعلق به طبقات فقیر و بی بضاعت بود. این مدرسه در تهران قرار داشت و در حدود صد دانش آموز در آن به طور رایگان تحصیل می نمودند. از دیگر کارهای مهم و قابل توجه انجمن مخدرات وطن، مخالفت سرسختانه با اولتیماتوم روسیه تزاری می باشد. این انجمن به منظور اعتراض به نقض حق حاکمیت ملی، تظاهراتی برپا کرد و در این تظاهرات هزاران زن کفن پوش شرکت جستند.  سخنرانیهای پر شوری در دفاع از استقلال وطن، حق حاکمیت و ردّ اولتیماتوم روسیه ایراد کردند. در همین تظاهرات یکی از دانش آموزان دختر به نام زینب امین با حرارت اشعار زیر را برای حاضران قرائت نمود:

ای پسران پدر ناخلف                        مرگ به از زندگی بی شرف
زندگی آن است که باشد به نام          ورنه بود زندگی انسان حرام
آه که اندر تنتان درد نیست                غیرت مردانگی و مرد نیست
تن که در او رگ نبود خاک به               خاک از این هیکل ناپاک به
آنکه در او غیرت و ناموس هست         کی به دلش وحشت از روس هست؟
موقع جانبازی و مردانگی ست            ترس ز بی حسی و دیوانگی ست
آنکه بترسد گه سختی و جنگ            نام وی البته برآید به ننگ
جنگ چو شیران و دلیران کنیم            نام خود آرایش دوران کنیم
موقع کار است صحبت کنیم               می رود اسلام، معیت کنیم ۱

روز بعد از تظاهرات، زنان عازم تلگرافخانه شدند و اعتراض خود را از دخالت روسیه تزاری طی تلگرافی به تمام کشورهای بزرگ جهان مخابره کردند. سپس دسته جمعی به خانه سردار اسعد بختیاری رفتند و در آنجا یکی از زنان نطقی به شرح زیر ایراد کرد:

ما ایرانیان با این همسایه حق شکن و حریص خود (روسیه تزاری) با نزاکت و ملایمت رفتار کردیم و تا ممکن بود متحمل حرکات زشت و وحشیانه این همسایه شدیم. آنها به همدستی سلاطین نفع پرست و وزرای وطن فروش، استقلال و حیثیت ما را تحلیل برده و می برند و نمی گذارند این علیل چند ساله که تازه رفته است کسب صحتی کند و حیات تازه بیابد نفسی آسوده بکشد. هر ساعت در جلوی چرخ تجدد و ترقی ما سنگی می گذارند و هر دقیقه در مقابل ارتقای ما سدی می بندند و باز هم به اینها اکتفا نکرده، امروز یادداشتی وحشت انگیز می دهد و درخواستهای ایران نابودکن می نمایند. در این صورت برای هر ذی حس با وجدان و هر وطن پرستی لازم است که تن به ذلت نداده و راضی به خواری و مذلت نشود و تا جان دارد وطن خود را حفظ کند و ناموس خود را از دستبرد اجانب محفوظ دارد و برای جنگ و جانبازی حاضر شود و در صفحات تاریخ نام بزرگ و عالی از خود به یادگار بگذارد. خانمهای عزیز نترسید و جداً بکوشید تا پای اجنبی را از خاک پاک مملکتمان دور سازیم. ۲

به دنبال آن زنان تهران مصرف کالاهای روسی و انگلیسی را تحریم کردند. مردم شیشه های دکانهایی که کالاهای این کشورها را می فروختند، با سنگ و چماق خرد کردند. انجمن مخدرات وطن در این تظاهرات نقش فعالی به عهده داشت و طوماری بر علیه دخالت بیگانگان از جانب زنان ایران تهیه کرده به مجلس شورای ملی فرستاد، بدین گونه:

… از طرف انجمن مخدرات وطن به مقام منیع مجلس مقدس شورای ملی – وکیل وظیفه اش وضع قوانین مملکتی و نظارت و توجه در اعمال وزرا و افعال کارکنان دولت است. قریب یک سال و نیم است که معلوم نیست اوقات گرانبهای ما صرف چه می شود؟ قشون روس در داخله ما رحل اقامت انداخته، انگلیس به غیر حق، یادداشت مخالف انسانیت می دهد و ما را تهدید می کند. عدلیه ما به طوری مغشوش است که قانونش را اگر نزد بودایی ها و بربرهای بی تمدن بگذاری از دیدنش وحشت می کند چه رسد به قبولش … چرا در خصوص اخراج قشون روس اقدامات لازم نمی شود؟ چرا در صدد تأمین راهها وشهرها بر نمی آیید که دست آویز به دست دشمن ندهید؟ ۳

از اعضای مشهور انجمن مخدرات وطن می توان از  صدیقه دولت آبادی، درّه المعالی، ماهرخ گوهرشناس، آغا شاهزاده امین، همسر ملک المتکلمین و دختر میرزا حسن رشدیه نام برد.

انجمن آزادی زنان

پیش از شعله ور شدن آتش جنگ بین المللی اول، انجمن آزادی زنان به کوشش بانوان، میرزا باجی خانم، نواب سمیعی، صدیقه دولت آبادی، منیره خانم، گلین خانم، تاج السلطنه و افتخارالسلطنه دختران ناصرالدین شاه تشکیل یافت. نظامنامه انجمن بر اساس نیازهای اولیه زنان در تعلیم و تربیت و بالا بردن سطح آگاهی آنان بود. همچنین از اهداف مهم این انجمن ایجاد زمینه هایی برای راه یافتن زنان به جامعه و شرکت در فعالیتهای اجتماعی همدوش مردان بود تا از این طریق به کسب حقوق اجتماعی وسیاسی خود نایل شوند. از ویژگیهای این انجمن شرکت اعضا به شکل خانوادگی: شوهران و زنان و دختران در جلسات انجمن بود. اداره جلسات و ایراد سخنرانی بر عهده بانوان بود. جلسات انجمن ماهی دو بار در محلی خارج از شهر تهران (فیشر آباد) به دلیل راحتی رفت و آمد به شکل مخفی انجام می گرفت. پس از اطلاع مخالفان از این جلسات، حملاتی به انجمن صورت گرفت. اما به دلیل مقاومت این انجمن اعمال مخالفین به جایی نرسید.

افتخارالسلطنه دختر ناصرالدین شاه همسر ظهیرالدوله که به ملکه ایران مشهور بود، یکی از فعالین این انجمن به حساب می آمد. وی تصانیفی درباره اوضاع ایران برای تهییج میهن پرستان می سرود. ۴

جمعیت پیک سعادت نسوان

این جمعیت به همت بانو روشنک نوع دوست در سال ۱۳۳۸ه.ق/۱۲۹۹ه.ش/۱۹۲۰م آغاز به کار نمود. روشنک نوع دوست در سال ۱۲۷۷ه.ش در رشت متولد شد. تحصیلات مقدماتی خود را نزد پدرش که از پزشکان معروف آن دوران بود فرا گرفت و از آن به بعد به فراگیری زبانهای عربی، فرانسه و ادبیات فارسی پرداخت. در سال ۱۲۹۷ه.ش موفق به تأسیس یک مدرسه دو کلاسه دخترانه شد. وی با وجود  فشارهای شدید و ناملایمات ناشی از اوضاع متشنج جنگ جهانی اول، جمعیتی به نام پیک سعادت نسوان با کمک بانوان جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ، اورانوس پاریاب تأسیس نمود. ۵ هدف این جمعیت: ۱) بالا بردن سطح سواد در بین زنان ایرانی ۲) تأسیس کلاسهای اکابر ۳) برگزاری سخنرانیها ۴) تأسیس کتابخانه برای بانوان بود. عده ای از فعالین این انجمن (جمیله صدیقی و شوکت روستا) بعدها توسط رضا شاه دستگیر و به زندان افتادند. ۶

از اقدامات این انجمن انتشار مجله پیک سعادت نسوان بود که در آن مجموعه مقالات ادبی و اجتماعی در جهت کسب آزادی های بانوان و بالا بردن سطح سواد آنان، چاپ می شد. انجمن مذکور علاوه بر تأسیس کلاسهای اکابر، دبستانی دخترانه در رشت به نام پیک سعادت دایر نمود که تاکنون باقی است. ۷

جمعیت نسوان وطنخواه

این جمعیت در سال ۱۳۴۰ه.ق/ ۱۳۰۱ه.ش/۱۹۲۲م توسط محترم اسکندری دختر شاهزاده علیخان (محمدعلی میرزا اسکندری) تأسیس یافت. وی نزد پدرش تحصیل علم کرد، سپس زبان فرانسه را تکمیل نمود. پدرش از آزادیخواهان دوران مشروطیت بود و وی توسط او با سایر آزادیخواهان آشنایی یافت. هدف این انجمن طبق اساسنامه ای که باقی مانده است پس از تأکید در حفظ شعائر و قئانین اسلامی عبارت بود از: ۱) سعی در تهذیب و تربیت دختران ۲) ترویج صنایع وطن ۳) با سواد کردن زنان ۴) نگاهداری از دختران بی کس ۵) تأسیس مریضخانه برای زنان فقیر ۶) تشکیل هیئت تعاونی به منظور تکمیل صنایع داخلی ۷) مساعدت مادی و معنوی نسبت به مدافعیت وطن در موقع جنگ و …

پوشیدن لباس وطنی از شعارهای برجسته این انجمن محسوب می شد. آنان با انتشار مجله «نسوان وطنخواه» و تشکیل کلاسهای اکابر برای زنان و همچنین تشکیل مجالس سخنرانی در تنویر افکار زنان می کوشیدند. در این موقع عده ای از مرتجعین جزوه ای به نام مکر زنان انتشار داده بودند. زنان عضو این جمعیت یک روز تمام در شهر تهران همه جزوه ها را خریده و در میدان توپخانه آتش زدند و با این عمل آمادگی خود را برای مبارزه با خرافات اعلام داشتند. یکی از کارهای بی نظیر این جمعیت ترتیب دادن نمایش برای زنان بود. این جمعیت  توانست با اجرای این نمایش و فروش بلیت، مخارج دایر کردن کلاسهای اکابر بانوان را تأمین کند. از اعضای سرشناس این جمعیت می توان به نورالهدی منگنه، فخرآقا پارسا، صفیه اسکندری، فخر عظمی ارغون و مستوره افشار اشاره نمود. خانم مستوره افشار از اعضای بسیار فعال این جمعیت به حساب می آمد. وی که در تفلیس و دیگر شهرهای قفقاز تحصیل کرده بود، به اداره کلاسهای شبانه بانوان اشتغال داشت.

پس از چندی که از فعالیت این جمعیت گذشت گروهی از زنان جوان با افکار کمونیستی از این سازمان جدا شدند و سازمانی جدید تحت عنوان انجمن بیداری زنان تأسیس نمودند. ۸

مجمع انقلاب زنان

این مجمع را یک دختر ۱۸ ساله در شیراز به نام زندخت بنیان گذاشته بود. نام اصلیش فخرالملوک بود. وی دختر مرحوم نصرالله خان زند، از نوادگان صادق خان، برادر کریم خان زند بود. مادر زندخت، بانو ضیاءالشمس دختر مرحوم شریف الحکما است که از پزشکان قدیم شیراز بود. وی با وجود اینکه از تحصیلات کمی برخوردار بود، نسبت به تحصیلات دخترش بسیار کوشا بود. زندخت ابتدا در مکتب خانه محمدعلی خطاط و بعدها در مدرسه تربیت تحصیلات مقدماتی خود را فرا گرفت و سپس زیر نظر اساتید خصوصی به فراگیری عربی، ادبیات فارسی و زبان انگلیسی و فرانسه و سایر علوم پرداخت. زندخت از استعداد فراوانی برخوردار بود و اشعار بسیار زیبای ملی و میهنی می سرود و در روزنامه ها و مجلات معتبر چون حبل المتین به چاپ می رساند.

او پس از اتمام تحصیلات به سمت معلمی در دبستان عصمتیه شیراز به تدریس پرداخت. مرامنامه این انجمن در راستای ۱) تهذیب اخلاق و ترویج صفات پسندیده بین خانمهای ایرانی ۲) ترویج معارف در توده نسوان ۳) کوشش در ترقی نسوان ۴) طرفداری از حقوق آنان بود. از اقدامات آنان ایجاد مدارس ابتدایی به صورت مجانی، تأسیس کلاسهای اکابر، ایراد سخنرانی ها در جهت استفاده از امتعه میهنی و ترک استعمال زینتها و تجملات غیر ضروری بود. ۹

فعالیت این مجمع دیری نپایید و توسط رضاشاه تعطیل شد. اما زندخت راه دیگری برای بیداری بانوان در پیش گرفت و آن انتشار مجله دختران بود. این مجله در شیراز تأسیس اما در تهران چاپ می شد. هدف انتشار این مجله به طوری که خود زندخت در مجله نگاشته است:

« با آرزوی سعادت دختران ایرانی برای بیداری زنان جامعه می باشد. »۱۰

عارف شیفته شهامت و روح بزرگ این دختر روشنفکر ایرانی بود. او درباره مجله او می نویسد:

چو این اوراق پاک از زندخت است                  اوستاسا، بخواهیم جاودانش۱۱

شعر زیر نمونه ای از اشعار زیبایی است که این بانوی آزاده ایرانی سروده است:

زن در یک ملک بدین گونه پریشان تا چند؟         دست و پا بسته و لب بسته به زندان تا چند

اندرون تنگ قفس نیست هوایی آزاد               دور از این نعمت ی منت یزدان تا چند

همه دور از هنر و علم و کمالیم به ملک            با چنین حال نداریم دبستان تا چند

زن مگر نیست میان بشریت انسان                 راستی زندگی اوست چو حیوان تا چند

شرف و عزت هرکس بود از علم و کمال            تاج عزت نبود بر سر حیوان تا چند

روح بیمار بود در تن مردم تا کی                      اندرین ملک خدا را تن بی جان تا چند

زن که باشد گل ارزنده بستان وجود                 در بر هموطنان، خوار بدینسان تا چند

هر کسی برد برون، گوهر علم از این بحر          ما زنانیم چنین غرقه زطوفان تا چند

دیگران گوی هنر برده زمیدان تا کی                 ما بمانیم در این کلبه احزان تا چند

بهره مند آنکه بود از زر و زور و منصب               نظری هیچ ندارد به فقیران تا چند ۱۲

پس از استقرار حکومت پهلوی انجمنهای دیگری نیز توسط زنان تأسیس یافت. اما این انجنها نه به صورت خودجوش بلکه به صورتی حکومتی بود (وابسته به حکومت) و با وجود اینکه هدف اصلی خود را مانند قبل، رواج تعلیم و تربیت بانوان و آموزش فرهنگی آنان قرار داده بود، اما فعالیتهای آن تحت تأثیر اضاع و شرایط عصر خویش و سیاست حکومت واقع گشته و گرایشهای سیاسی در آنها ظاهر شد.
———————————————————-

۱- بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ج۲، ص۱۷ .

۲- همان منبع. ص۱۸ .

۳- همان منبع. ص۲۰ .

۴- همان منبع. ج۲، ص۱۰-۷ .

۵- ابراهیم فخرایی، گیلان در گذرگاه زمان. ص ۳۶۰-۳۵۶ / محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران. ج۲، ص ۹۳-۹۲ .

۶- ایراندخت ابراهیمی، انقلاب اکتبر و ایران (مجموعه مقالات). ص ۳۱۹ .

۷- بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ج۲، ص۷ .

۸- بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ج۱، ص۴۸-۴۶ .

۹- طلعت بصاری، زندخت. ص۱۹-۱۸ .

۱۰- محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران. ج۲، ص۲۸۰ .

۱۱- طلعت بصاری، زندخت. ص۱۳ .

۱۲- همان منبع. ص۲۳-۲۲ و ص۵۴-۵۲ .

http://www.vatanfa.com/?s=انجمنهای-سیاسی-زنان-در-زمان-مشروطه