ضیاء السلطنه
- 1,954 بازدید
- 10 دسامبر 2011
- ایران معاصر
شاه بیگم خانم یکی از دختران فتحعلی شاه از زن یهودیش، به نام مریم خانم بود. مریم خانم از زنان آغا محمد خان قاجار بود که به دلیل زیبایی بسیار مورد توجه فتحعلی شاه و برادرش حسینقلی خان قاجار قرار گرفت و یکی از عوامل عمده اختلاف بین آن دو گردید. این اختلاف در نهایت منجر به کوری و قتل حسینقلی خان شد. ۱ شاه بیگم خانم ملقب به ضیاءالسلطنه از همان بدو تولد نزد مهد علیای بزرگ والده فتحعلی شاه بزرگ شد. رفتار و سلوک مهد علیای بزرگ (مادر فتحعلی شاه) در او تأثیر فراوان گذاشت. بعد از فوت مهد علیای بزرگ جواهرات و وسایل تجمل او به ضیاءالسلطنه واگذار شد. درباره او نظریات مختلفی ابراز شده است. اسماعیل رایین در کتاب خود می گوید: « ضیاءالسلطنه زشت رو، قد کوتاه، بد قواره و بد خوی بود. این خانم به دلیل داشتن این خصوصیات تا چهل و پنج سالگی شوهر نکرد، کسی حاضر نبود با وی سر کند.» ۲
اما گویا آقای اسماعیل رایین در این نظریه خود به راه خطا رفته است. چه شیوه ازدواجهای عصر قاجار، به ویژه ازدواجهای دختران شاه به میل پسر و دختر نبوده و بیشتر به دلایل و مقاصد سیاسی انجام می یافت، نه به دلیل زیبایی، چه دختر شاه با خود سیلی از ثروت و مکنت و امتیازات فوقالعاده به خانه داماد میبرد. از سویی دیگر مادر ضیاءالسلطنه به زیبایی معروف بود و فتحعلی شاه نیز از شاهان خوبروی قاجاری بود.
قدر مسلم زندگی با مادر فتحعلی شاه که از قدرت بسیار زیادی در دربار برخوردار بوده، تأثیراتی چشمگیر در ضیاءالسلطنه داشته و علاوه بر اینکه خصوصیات اخلاقی او مطبوع عامه نبوده، خود نیز به دلیل داشتن قدرت بسیار زیاد در دربار فتحعلی شاه، مایل به ازدواج با هر کسی نبود. وی تا زمان فوت فتحعلی شاه راضی به ازدواج نشد و پس از مرگ پدر، در سن سی و هفت سالگی به دستور محمد شاه همسر حاجی میرزا مسعود وزیر امور خارجه شد.
شبی که از حرمخانه بیرون مرحوم شاهنشاه خلد جایگاه محمد شاه به دیدن ضیاء السلطنه تشریف فرما شدند، تمام شاهزادگان تا خانه وزیر آغاسی و میرزا مهدی امام جمعه اعلی الله مقامه برای اجرای عقد آمدند. خود ضیاءالسلطنه از عقب پرده صحبت و احوالپرسی از آنها مینمود و به حاجی میرزا میگفت: چون شما از عرفان دم میزنید و از طرف حاجی میرزا مسعود وکالت دارید، وکیل من هم باید میرزا نصرالله صدورالممالک باشد که سالک طریقت است. ۳
ضیاءالسلطنه زنی مدیر و بادانش و با سیاست بود. او املاک زیادی داشت که خود به تنهایی آنها را اداره مینمود. عضدالدوله در کتاب خود از او به عنوان یکی از ملاکان بزرگ نام برده است. ضیاءالسلطنه در خطاطی و نگارش بسیار استاد بود. وی محبوب پدر و مورد اعتماد کامل او بود. دستخطهای فتحعلی شاه را می نوشت. به ویژه نوشتن کلیه نامههای محرمانه شاه به عهده او بود. وی کتاب ادعیه و زیارت متعدد نوشته است. ۴
عموم برادرها به او احترام تمام میگذاشتند و عباس میرزا نایبالسلطنه این بیت را به ضیاءالسلطنه نگاشت:
ای ضیاء السلطنه روحی فداک
صد گریبان کردهام در هجر تو چاک
و فتحعلی شاه در مدح او سرود:
نور چشم من ضیاءالسلطنه
یکشبه هجر تو بر ما یک سنه ۵
ضیاءالسلطنه زنی مدبر بود و در جشن تولد شاه تمام اهل حرمخانه و کلیه شاهزادگان مهمان او بودند. در این روز یک پارچه جواهر ممتاز از طرف شاه به وی اهدا میشد. وی در تمام جشنها ملازم پدرش بود و در سرودن اشعار مانند خط نسخ تبحری کامل داشت. در تاریخ عضدی به این مسئله اشاره شده است که او هنگامی که پدرش مصرع « قدح در کف ساقی بی حجاب» را گفت بلافاصله مصرع «سهیلی است در پنجه آفتاب» را بیان نمود. حتی اگر این مصرع متعلق به کس دیگری باشد وی چنان با سرعت آن را بیان نمود که اولیتر از دیگران است.
____________________________________________
۱٫ تاریخ عضدی. ص ۱۳۵٫
۲٫ رایین، اسماعیل: حقوق بگیران انگلیس در ایران. ص ۱۸٫
۳٫ تاریخ عضدی. ص ۲۶٫
۴٫ همان کتاب. ص ۲۵٫
۵٫ همان کتاب. ص ۲۶