جمهوریخواهی و مظلومیت جمهوری
- 1,257 بازدید
- 9 دسامبر 2011
- ایران معاصر
از آن هنگام که ایرانیان به عقبافتادگی کشور خود، در مقایسه با کشورهای مغرب زمین، پی بردند، طبیعی بود که چارهای بیندیشند. در این میان، برخی بر این پندار بودند که اگر نظام سیاسی کشور با نظام سیاسی برخی از کشورهای پیشرفته همانند شود، همان پیشرفتها نصیب ایران نیز خواهد شد. بدین گونه بود که برخی ــ بیشتر ــ متأثر از تحولات سیاسی فرانسه، دل به نظام جمهوری داده بودند. از این رو، هنگام مرگ محمدشاه قاجار و جلوس ناصرالدین شاه در سال ۱۲۶۴ه.ق چند نفری با میرزا نصرالله صدرالممالک، شاعر و سیاست پیشه درویش مسلک آن دوره، به مشورت پرداختند که « باید دولت ایران را جمهور نمود.» در دوره ناصری نیز گفته شد که فراموشخانه میرزاملکم خان در پی ترویج اندیشه جمهوری و رئیس جمهوری کردن شاهزاده جلالالدین میرزا بود. بدین ترتیب، زمینهای فراهم شد تا در عالم سیاست دوره قاجاریه، مفهوم جمهوریت به یک ضدارزش تبدیل شده و سلاطین قاجار هرگونه اعتراض مهم بر ضد عملکرد خود را جمهوریطلبی وانمود کرده و به سرکوبی یا مهار آن میپرداختند. در همین راستا است که در نهضت مشروطیت، در آغاز هیئت حاکمه تبلیغ کرد که هدف مشروطهخواهان، جمهوریخواهی است. به همین علت، آقاسیدعبدالله بهبهانی و آقا سیدمحمد طباطبایی، این را به عنوان یک اتهام، تکذیب کردند. پس از مشروطه هم مشاهده میشد که زمزمه « جمهوری» به گوش میرسد و حتی شاهزاده قاجاری مانند ظلالسلطان نیز ادای جمهوریخواهی! از خود نشان میداد.
اما ناگفته نماند که در آن مقطع تاریخی، اندیشه جمهوریخواهی در جامعه ایران از هیچ پایگاه و جایگاهی برخوردار نبود و زمزمههای یادشده از محدوده عدهای انگشت شمار فراتر نمیرفت. نخستین بار پس از کودتای ۱۲۹۹، در اواخر سال ۱۳۰۲ و اوایل سال ۱۳۰۳ شمسی بود که قضیه جمهوریخواهی به طور جدی مطرح شد. البته این بار هم نه به عنوان یک مطالبه خودجوش مردمی، که به عنوان یکی از راهکارهای تحقق اهداف آن کودتا از سوی رضاخان، رهبر کودتا و رئیس دولت وقت، با پشتیبانی فکری مشروطهخواهان سکولاری که فکر میکردند ناکامیهایشان را یک رئیسجمهور دیکتاتور! برآورده خواهد کرد، پیگیری میشد. به گفته ملکالشعرای بهار، ملت جمهوری نمیخواست، دولت از ملت جمهوری میخواست.
همزمان با همین ایام بود که گروه ترکان جوان در عثمانی، از طریق مجلس کبیر، خلافت را برانداخت و نظام جمهوری را با ریاست جمهوری مادامالعمر مصطفی کمال پاشا بنیاد نهاد. این واقعه به الگویی موفق برای جمهوریخواهی رضاخانی در ایران تبدیل شد و بر امید آنان بسی افزود. اما از نخستین اقدامات آن جمهوری، برچیدن وزارت شریعت و اوقاف و امور مساجد آن کشور بود. این گونه اقدامات کافی بود که بدنه جامعه ایران به ماهیت گرتهبرداری جمهوریخواهان ایرانی پی ببرند و تکلیف خود را با آن روشن کنند. تلقی جامعه ایران از ماهیت کودتا هم مزید بر علت شد و بدین گونه بود که به رغم همه تحکمات و تلاشهای رضاخان و فرماندهان نظامی سراسر کشور و همچنین تبلیغات و بسترسازیهای روانی مطبوعات، طراحان جمهوریخواهی ناگزیر از توقیف آن شدند و، به بیان دیگر، یک مقوله مثبت سیاسی را بدنام کرده و از بروز و ظهور طبیعیاش جلوگیری کردند.