جنگ جهانی اول و رخنه در ساختار اجتماعی ـ سیاسی ایران توسط آلمانها

جنگ جهانی اول در زمانی آغاز شد که ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته و وابسته پیش برده بود. […] به طور کلی در میان طیف گسترده نخبگان سیاسی و فرهنگی سه گرایش متضاد وجود داشت: اقلیت رایگان (دموکراتها) خواستار اتحاد با قدرتهای مرکزی بوده؛ گروه محافظه‌کار ادعا داشتند نفع کشور در آن است که منفعل بماند و از این طریق متحدین را همراهی کند. اعتدالیون، که به اندازه تندروها از دخالتهای روس و انگلیس برآشفته بودند، در انتخاب شیوه عمل با احتیاط بیشتری اقدام می‏کردند و اعتقاد داشتند که دشمنی آشکار با متفقین خطر استعمار کامل و تجزیه کشور را در بردارد.

علل گرایش به آلمان در جامعه ایران

گرایش به آلمان، صرفنظر از هدفهای استعماری آن، واکنشی طبیعی در برابر خسارتهای تاسف‌‏بار ملی ایران بود یه این کشور را تا سرحد یک دولت مطیع و حتی مستعمره از سوی دو قدرت بزرگ و توسعه‌‏طلب روس و انگلیس تنزل می‏داد. در نتیجه، تاریخ ایران از بدو روابطش با دو قدرت مذکور در عصر قاجار به صورت رنج‌نامه ‏ای غم‌‏انگیز درآمد یه همواره در چالش با منافع آنها از یک سو و ضعف فکری و سیاسی حاکم بر خود از سوی دیگر، بود. به این ترتیب همه توانمندیهای اجتماعیاقتصادی آن از دست رفت یا به غارت داده شد. […] با آغاز جنگ جهانی چشم امید ایرانیان به آلمان دوخته شد، کشوری که به روی همه آرزومندان رهائی ایران دریچه امید گشود و ادعا داشت برای بریدن طناب خفگی ایران به یاری آن برخاستند و به دشمنانش اعلام جنگ داده است. […] ویلهلم لیتن یکی از کارگزاران سیاسی آلمان که در اثنای جنگ در ایران فعالیت داشت می‏گوید:

همانطور که در کشورهای بیطرف معمول است وظیفه ما عبارت بود از فعالیت در جهت جلوگیری از سمتگیری موفق کشور میزبان به سود دشمن، و حتی‌‏الامکان کشاندن آن کشور به اردوی خود، اما در ایران داشتن چنین عقیده ‏ای خطا و اشتباهی آشکار بود؛ چه، ایران به قدری از روسیه و بریتانیا سابقه تلخ داشت که ایرانیان، بدون هیچ تبلیغی، از بدو امر طرفدار آلمان محسوب می‏شدند.

به رغم بسیاری از جنبه‏‌های مشترک استراتژی آلمانعثمانی، ایرانیان همواره ترجیح می‏دادند در تلاش برای استخلاص میهن از سلطه متفقین مستقیماً با آلمانها همکاری نمایند، زیرا اندیشه اتحاد اسلامی و جهاد با کفار یه به سود عثمانیان تبلیغ می‏شد با وجود موفقیتهای نخستین، باورهای اهل سنت را باز می‏تاباند. […]

سازمانهای اجتماعی ایران به عنوان پایگاه نفوذ آلمان در ایران

برخلاف روس و انگلیس که سعی داشتند بر دولت مرکزی و سیاستمداران ایرانی به عنوان “ابزار سلطه“ متکی باشند، آلمانها می‏کوشیدند تا بر بدنه جامعه ایران، اقشار و گروههای فعال و صاحب نفوذ آن تکیه کنند و در عین حال از هیچ تلاشی برای رخنه در هیئت حاکمه و رجال کشور دریع نورزند. […] ۱٫ حزب دموکرات به عنوان قدرتمندترین گروه سیاسی متشکل در مجلس سوم با طیف روزافزون هوادارانش اکنون رهبری مجلس را در دست داشت و از همان آغاز نسبت به حضور متفقین در ایران واکنش شدید نشان داد و گرایش به آلمان را به عنوان راه رهایی ایران تبلیغ کرد. […] ۲٫ فعالیت حول محور مذهب و روحانیت: آلمانها به درستی دریافته بودند که در جوامع سنتی و دین ‏محور نظیر ایران احساسات مذهبی از هر انگیزه سیاسی یا اقتصادی بالاتر است. در نخستین روزهای آغاز جنگ جهانی شیخ‌‏الاسلامهای عثمانی و به دنبال آن چند تن از علما و مراجع شیعی مقیم کربلا و نجف فتاوایی مبتنی بر ضرورت پیوستن ملت و دولت ایران به “ برادران مسلمان عثمانی “ صادر نمودند. […] ۳٫ فعالیت بر محور ایلات و قبایل عشایر و قبایل به عنوان عناصر مسلط و قدرتمند جامعه ایران تا پیش از توسعه شهرنشینی همواره بر دو گروه روستایی و شهری حکم رانده‏ اند. تا زمان تشکیل ارتش نوین ایران، عشایر پیوسته رکن اصلی نیروی نظامی کشور به حساب می‌آمدند. تلاش آلمانها برای رخنه در میان ایلات از مطالعات دقیق آنان در ساختار اجتماعی ایران حکایت داشت. […] به هر صورت اغوای عشایر که از نوعی استقلال و خودمختاری برخوردار و دارای چندین هزار سوار بودند و تجهیز آنها با سلاحهای جدید آلمانی نیروی قابل ملاحظه‌ای در اختیار آنان می‏گذاشت. آلمانها از هیچ گونه سرمایه‏‌گذاری در این راه دریغ نمی‏ورزیدند. ۴٫ فعالیتهای نظامی بر محور ژاندارمری […] ۵٫ تلاش شبیه جاسوسی آلمان در ایران جاسوسان اعزامی آلمان قبلاً طی سفرهای متعدد خود به مناطق مختلف ایران ضمن آشنایی با اوضاع اقلیمیجغرافیایی، از فرهنگ، اعتقادات، باورهای قومی و مذهبی مردم شناخت کامل حاصل کرده بودند. به همین دلیل آنان به آسانی توانستند خود را به هیئت مسلمانی و لباس ایرانی بیارایند. نیدر مایر یکی از شاخص‌ترین چهره‌‏های جاسوسی آلمان در این باره می‏گوید : “

با طرز تغذیه و نحوه زندگی ایرانیها از دیرباز آشنا بودم. هنگامی که زیرنظر کسی بودم، درست مانند اهالی بومی وضو می‏گرفتم و نماز می‏خواندم…

الفاز فرتیس کلاین تا هنتیک

بواسموس : بی تردید مشهورترین چهره در کادر رهبری تبلیغات ضد متفقین آلمان در سراسر مشرق زمین ویلهلم واسموس بود. او کسی است که به علت فعالیتهای شگفت‌‏آور و سرنوشت‌‏سازش در جنگ به “لارونس آلمانی‌“ شهرت یافته است. ماجراجوییها و اعمال خارق‌‏العاده وی تنها با کارهای بزرگترین جاسوس انگلیسی در جنگ جهانی اول “لارونس“ قابل مقایسه است. واسموس مسئول تحریک و برپایی خیزشهای مردمی و ایلاتی ایران در جنوب کشور بود.

یک تحلیل کلی و منطقی از تلاش آلمانها در ایران، که نهایتاً به یک رشته قیامهای ضد متفقین در سراسر کشور و همچنین جنبش “مهاجرت“ و “دولت ملی“ منتهی گشت، نشان می‏دهد که اقدامات آنها پشتوانه قدرتمند مردمی و حمایتهای بیدریغ جامعه ایران را به همراه داشته است.

http://www.vatanfa.com/?s=جنگ-جهانی-اول-و-رخنه-در-ساختار-اجتماعی-ـ-سیاسی-ایران-توسط-آلمانها