دولت هخامنشى پس از خشایار شاه‏

دولت هخامنشى پس از خشایار شاه‏

به سال ۴۶۵ ق. م. خشایار شاه و پسر بزرگش به نام دارا در اثر توطئه‏اى کشته شدند. اردشیر اول پسر خشایار شاه که یونانیان او را «اردشیر درازدست» نام مى‏بردند، به تخت سلطنت نشست دیرى نپائید که ساتراپ باختر ویشتاسب علیه شاه پارس قیام کرد که بیدرنگ سرکوب شد، اردشیر یکم که از شورش درباریان هراس داشت، فرمان داد همه برادرانش را نابود کنند…..

در ۴۶۰ ق. م. مصریان زیر رهبرى اینار علیه پارسیان قیام کردند و دلتاى نیل را به تصرف درآوردند، درعین‏حال مرکز ساتراپ یعنى ممفیس و مصر علیا در دست پارسها باقى ماند. آتنى‏ها که در پایان قرن ششم بازارهاى کناره‏هاى شمالى دریاى سیاه را از دست داده بودند، ناوهاى خود را به کمک قیام‏کنندگان مصرى فرستادند، اینها امیدوار بودند که به‏عوض بازارهاى نامبرده از مصر غله و گندم به‏دست خواهند آورد. در نبردى که نزدیک پاپرمیس درگرفت، پارسیان شکست خوردند و فرمانرواى ساتراپ مصر یعنى هخامنش ضمن نبرد کشته شد. قیام‏کنندگان به‏عنوان ریشخند جسدش را نزد اردشیر که برادرزاده هخامنش بود، فرستادند. ناوگان آتنى از راه نیل به‏سوى ممفیس، که ارتش پارس در آنجا تمرکز یافته بود، تاختند، ناوگان پارسى که عملیات آنها را ساتراپ سوریه به نام مگابیز مى‏گرداند بر ناوگان آتنى چیره شدند، پس از آن مگابیز به سوریه بازگشت و آرشام به‏عنوان فرمانرواى ساتراپ مصر برگزیده شد، نامبرده نیروى مهمى را گرد آورد و در دلتاى نیل شورشیان مصرى را شکست داد. پارسیان از راه تطمیع، اسپارتى‏ها را علیه آتنى‏ها برانگیختند و اینگونه اینان را از کمک به مصریها بازداشتند. اینار و رهبران دیگر قیام به سال ۴۵۴ ق. م. به دست پارسیان اسیر شدند، آنها را به پارس فرستادند و سپس اعدام کردند.

پس از آن ساتراپ سوریه به نام مگابیز که یکى از پارسیان نامدار بود، علیه دولت‏

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۲

هخامنشى قیام کرد. اردشیر موفق شد این قیام را هم سرکوب کند، اما مگابیز را بخشید.

بیدرنگ پس از سرکوبى قیام مصر، آتنى‏ها با اسپارتى پیمان اتحاد جنگى منعقد کردند، این اتحاد براى انجام عملیات جنگى علیه پارس بود. دولت‏هاى آتنى که از توانائى شکوفائى برخوردار شدند، با کامیابى پارسیان را از حوضه دریاى اژه بیرون راندند و اردشیر ناچار شد با آنها پیمان صلح به‏بندد. به سال ۴۴۹ ق. م. سفیر آتن به نام کالى به شوش وارد شد، همراه او سفیران دولت‏هاى دیگر شهرهاى یونانى متحد آتن حضور داشتند. بنابراین این پیمان به نام «پیمان صلح کالى» شهرت یافت. به‏موجب این پیمان پارسها از تسلط بر شهرهاى یونانى آسیاى صغیر که خود را به اتحادیه زیر رهبرى آتن وابسته بودند، چشم پوشیدند؛ علاوه‏براین دولت پارس ملزم شد که ارتش خود را به غرب رودخانه گالیس نفرستد؛ از سوى دیگر آتنى‏ها بایستى قبرس را که مدت‏ها پیش تصرف کرده بودند، تخلیه مى‏کردند، و متعهد شدند در آینده ضمن نبرد، به قیام‏کنندگان مصرى کمکى نکنند.

قیامهاى مردم مغلوب و شکست‏هاى نظامى پى‏درپى پارسها، اردشیر یکم و جانشینانش را ناچار کرد تا روش‏هاى دیپلماتیک دولت‏هایشان را تغییر دهند. آنها این دولت را با دادن رشوه علیه آن برمى‏انگیختند؛ پارسها به‏منظور ناتوان کردن یونانیان گاهى به اسپارت و گاه به آتن کمک مى‏کردند.

به سال ۴۲۴ ق. م. اردشیر درگذشت. پس از دو کودتاى پى‏درپى که به‏وسیله پسران اردشیر (خشایار دوم و سکودیان یا سغدیان) انجام گرفت، در ماه فوریه ۴۲۳ ق. م.

ساتراپ پیشین گیرکان به نام واکوخا به سلطنت رسید، او پسر اردشیر اول و از یک زن موقت بابلى بود، هنگام به تخت نشستن نام داریوش یا داراى دوم را براى خود برگزید.

در زمان حکومت داریوش دوم ساتراپ‏هاى آسیاى صغیر به نام تیسافرن، فارناباز و کورش کوچک ضمن اتحاد با اسپارتى‏ها عملیات جنگى موفقیت‏آمیزى را علیه آتنى‏ها آغاز کردند و توانستند چند شهر یونانى آن منطقه را به قلمرو دولت پارس برگردانند، از ویژگیهاى دوره سلطنت داریوش دوم افزایش نفوذ اشراف دربارى در دولت، توطئه‏ها و سوءقصدهائیکه در بیشتر آنها ملکه دربار به نام پاریساتید دست داشت، و حتى شورش مردم مغلوب قلمرو شاهنشاهى مى‏باشد. به سال ۴۱۳ ق. م. فرمانرواى ساتراپ لیدى به نام پیسوفن قیام کرد. سرکوبى این قیام به دیپلمات آزموده پارس به نام تیسافرن واگذار شد، او توانست به کمک مزدوران یونانى دوباره قدرت شاه را در لیدى برقرار کند. در فاصله سالهاى ۴۱۱- ۴۰۸، شورش‏هاى تازه‏اى در آسیاى صغیر، ماد و مصر رویداد.

انگیزه این شورش‏ها آن بود که در زمان شاهان اخیر دودمان هخامنشى، عاملان پارسى نسبت به مردم مغلوب بسیار بیرحمانه رفتار مى‏کردند، آنها را به بردگى مى‏گرفتند و

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۳

خانه‏هایشانرا از میان مى‏بردند. علاوه‏براین در پایان سده پنجم ق. م. میان ساتراپ‏هاى آسیاى صغیر بدون مداخله دولت مرکزى، پیوسته جنگ و ستیز داخلى برقرار بود. برخى از این ساتراپ‏ها علیه حکومت مرکزى به‏پا مى‏خاستند و ضمن اتکاء به مزدوران یونانى کوشش داشتند سلطنت مستقلى براى خود درست کنند.

به سال ۴۰۸ ق. م. ملکه پاریساتید موفق شد کورش کوچک (پسر داریوش دوم و پاریساتید) را به فرمانروائى ساتراپهاى سرتاسر آسیاى صغیر برگمارد. او سردار و فرمانرواى بسیار پرتوانى بود و کوشش کرد چیرگى شاهنشاهى دودمان هخامنشیان را در آن سرزمین پابرجا کند. کورش با کمک پاریساتید که داریوش دوم زیر نفوذ او بود، قصد داشت تخت سلطنت را اشغال و برادر بزرگش را برکنار کنند در آغاز سال ۴۰۴ ق. م. کورش که از بیمارى پدرش آگاه شد، به بابل که مقر شاه هخامنشى بود، عزیمت کرد. در مارس ۴۰۴ ق. م. داریوش دوم درگذشت و پسر بزرگترش به نام آرساک پس از تاجگذارى باشکوهى در پایتخت قدیمى هخامنشیان یعنى پاسارگاد، شاهنشاه هخامنشى شد و پس از به تخت نشستن نام اردشیر دوم (یونانیان او را به «باحافظه» ملقب کردند) را به روى خود نهاد.

یکى از ساتراپهاى آسیاى صغیر به نام تیسافرن که در جشن تاجگذارى شرکت کرده بود به پادشاه تازه اطلاع داد که کورش کوچک قصد توطئه علیه او را دارد. اردشیر دوم فرمان دستگیرى برادرش را داد و مى‏خواست او را اعدام کند اما بیوه شاه درگذشته یعنى پاریساتید موفق شد شاه را وادارد تا او را به‏بخشد و دوباره به آسیاى صغیر برگرداند.

به سال ۴۰۵ ق. م. در مصر قیامى زیر رهبرى آمیرتى آغاز شد، قیام‏کنندگان به پیروزى چشم‏گیرى رسیدند و دیرى نپائید سرتاسر منطقه دلتاى نیل به تصرف آنها درآمد.

ساتراپ سوریه به نام ابروکم، نیروى قابل ملاحظه‏اى گرد آورد تا براى سرکوبى قیام کنندگان به مصر بفرستد، اما در همان هنگام کورش کوچک علیه برادر بزرگش به‏پا خاست و ارتش ابروکم براى کمک به اردشیر دوم به بابل اعزام گردید و مصریها فرصت کافى به‏دست آوردند. در آغاز قرن چهارم ق. م. آمیرتى سرتاسر مصر را به تصرف درآورد، قیام‏کنندگان حتى دامنه عملیات جنگى را به سرزمین سوریه کشاندند. پس از آن مصر فقط به سال ۳۴۲ ق. م. یعنى کمى پیش از سقوط دودمان هخامنشى، دوباره زیر تسلط شاهنشاه پارس درآمد.

کورش کوچک که به سال ۴۰۳ ق. م. به آسیاى صغیر بازگشت در اندیشه تصرف تاج و تخت بود، بنابراین به گردآورى نیروى بزرگى پرداخت. او مى‏دانست که براى رسیدن به سلطنت بایستى نخست با تیسافرن به جنگ پردازد و بنابراین خود را براى اینکار آماده مى‏کرد. اردشیر دوم هم از این موضوع آگاهى داشت چون ستیز داخلى میان ساتراپ‏ها

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۴

یکى از مسائل عادى بود. اسپارتى‏ها که در آن هنگام پیشرو نیروهاى یونانى به‏شمار مى‏آمدند برآن شدند، به‏عنوان مزدوران یونانى به کورش کمک کنند. دیرى نپائید که در حدود ۱۳ هزار یونانى به خدمت کورش درآمدند. در این هنگام که جریان قیام به اوج خود رسیده بود، اسپارت با مصر متحد شد.

به سال ۴۰۱ ق. م. کورش با کلیه لشکریانش از سارد به سوى بابل رهسپار شد و تا رسیدن به کوناکسا در کنار دجله که ۹۰ کیلومتر با بابل فاصله داشت، به مقاومتى برنخورد.

در آنجا ارتشى زیر فرماندهى آبروکم و نیروى برگزیده‏اى که در التزام اردشیر بودند، استقرار داشتند. در ۳ سپتامبر ۴۰۱ ق. م. جنگ سختى میان دو طرف درگرفت. جناح راست نیروهاى اردشیر دوم به‏وسیله مزدوران یونانى که سردار آزموده اسپارتى به نام کلئآرخ آنها را فرماندهى مى‏کرد، ازهم پاشید. دوستان یونانى به کورش توصیه مى‏کردند جانش را به خطر نیندازد، اما همینکه اردشیر دوم را دید، به او حمله کرد و اینگونه از سپاهیانش عقب افتاد. کورش کوچک موفق شد اردشیر دوم را زخمى کند، اما خودش هم در همانجا کشته شد. نیروى شورشى که فرمانده‏شان را از دست دادند، شکست خوردند.

فقط مزدوران یونانى توانستند نظم را در میان صفوف خود برقرار کنند و علیرغم مقاومت ارتش پارس موفق شدند راه خود را باز کرده و به‏سوى وطن‏شان برگردند. جزئیات این راه‏پیمائى ده هزار نفرى را یکى از رهبران این ستون به نام کزنفون در کتاب «آناباسیس» شرح داده است.

اسپارتى‏هائیکه به کورش کوچک کمک کرده بودند هم‏اکنون در انتظار عملیات کینه جویانه‏اى از سوى پارسها بودند، بنابراین برآن شدند به تعرض پردازند و به سال ۳۹۶ ق. م. نیروئى را زیر فرماندهى اگسیلیا در کناره‏هاى آسیاى صغیر پیاده کردند. پاریساتید به توطئه علیه دشمنان پسر کشته‏اش پرداخت و به بهانه‏هاى گوناگون وسیله اعدام آنها را فراهم آورد. تیسافرن هم که متهم به سستى در برابر اسپارتى‏ها شد، دچار چنین سرنوشتى گردید. به‏جاى او تیفراوستر به آسیاى صغیر مأمور شد، او به تحریک و تطمیع شهروندان شهرهاى یونانى علیه اسپارتى‏ها پرداخت. به سال ۳۹۳ ق. م. اگسیلیا ناگزیر شد، به وطنش بازگردد. عملیات جنگى ادامه یافت. اما سرانجام زر پارسى بر زور یونانى چیره گردید، و در سال ۳۸۶ ق. م. اسپارت به بستن پیمان صلحى با پارسیان خشنودى داد، شرایط این پیمان از سوى اردشیر دوم دیکته شد (این پیمان به نام صلح «پادشاهى» یا «آنتالکیدى» به نام سفیر اسپارت نامیده شده است). براى این منظور سفیران بیشتر دولت‏هاى یونانى وارد سارد شدند، اما گفتگو به تأخیر افتاد، چون آتنى‏ها برخى از شرایط صلح را که پارسیان پیشنهاد کرده بودند، رد کردند. معلوم شد روش تطمیع از سوى پارسیان تا اندازه‏اى‏

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۵

به دشوارى گرائیده است اما دیرى نپائید که سرانجام پیمان صلحى که مورد توافق طرفین بود، به امضاء رسید. به‏موجب این پیمان، پارسها موفق شدند دوباره بر کناره‏هاى دریاى اژه چیره شوند و تسلط خود را بر شهرهاى یونانى آسیاى صغیر برقرار کنند.

اما در مرزهاى آسیاى صغیر، آشفتگى از میان نرفت. به سال ۳۶۵ ق. م. ساتراپ سوریه به نام آریوبارزان به‏پاخاست، او به مدت سه سال علیه حکومت مرکزى جنگید تا آنکه در اثر خیانت پسرش گیر افتاد و اعدام گردید. در همین هنگام خیزشهائى در شهرهاى فینیقیه رویداد، دیرى نپائید شورشهائى هم در ساتراپهاى آسیاى صغیر به وقوع پیوست.

در پایان سلطنت اردشیر دوم کارى، لیدى و کیلیکى از شاهنشاهى هخامنشى جدا شدند، در همین هنگام هندوستان هم سقوط کرد، اما عشایر خوارزم و ساکزى همانگونه پیوستگى خود را با سلطنت پارسیان حفظ کردند.

به سال ۳۵۸ دوره طولانى سلطنت اردشیر دوم پایان یافت و اردشیر سوم به تخت نشست. او با جدیت فراوان به بازگرداندن ایالات ازدست‏رفته و پیوستن آنها به قلمرو شاهنشاهى همت گماشت، بسیارى از شورش‏ها را در آسیاى صغیر و سوریه سرکوب کرد.

به سال ۳۴۵ شهر فینیقیه‏اى سیدون به‏پاخاست، مصر که از مدت‏ها پیش استقلال به‏دست آورده بود از آن پشتیبانى کرد. به سال ۳۴۵ اردشیر سوم با ارتش نیرومندى به سیدون تاخت. پس از یک محاصره طولانى شهر سقوط کرد و به‏وسیله مهاجمان ویران شد، ساکنان این شهر را براى بردگى به بابل و شوش بردند. هم‏اکنون فینقیه با کیلیکى متحد شد، حاکم این ساتراپ نامش مازئى بود.

اردشیر سوم پس از محکم کردن موقعیتش در فینقیه، به مصر رهسپار شد. ارتش بزرگى شامل ۶۰ هزار مصرى، ۲۰ هزار مزدور یونانى و لیبى‏اى براى مقابله با پارسیان آماده بودند. در نبرد مهمى که در نزدیکى پلوسى رویداد پارسها پیروزى به‏دست آوردند.

مصریان به‏سختى کیفر دیدند، معبدهایشان تاراج و کشورشان ویران گردید. در همین هنگام نیروى پارسیان در قبرس نوسازى شد.

http://www.vatanfa.com/?s=دولت-هخامنشى-پس-از-خشایار-شاه‏