کشورگشاییهاى کورش‏

کشورگشاییهاى کورش‏

کشورگشاییهاى کورش‏

چنانکه اشاره شد کورش به نحوى عاقلانه بر کشور ما دست یافت و بدون خونریزى همدان را پایتخت قرار داد و اسناد و سازمان حکومت خود را بدانجا منتقل کرد. فرمانروایان مادى را تغییر نداد بلکه عده‏اى از پارسیان را مأمور همکارى و نظارت در اعمال آنان نمود. انتقال حکومت ماد به دست هخامنشیان چنان ماهرانه و بى‏سروصدا صورت گرفت که در دنیاى خارج، حکومت پارسیان همان حکومت «مادى» تلقى مى‏شد. اتحاد دو مملکت تحت قیادت کورش، ایران را به صورت میانجى تمدن شرق و غرب درآورد. به نظر محققان شوروى:

کورش و اشرافیت او به منظور تحصیل غنایم مى‏کوشند که همچنان مرزهاى امپراتورى را وسعت بخشند. بر اثر جنگهایى که از زمان کورش انجام گرفت، ایران که خود از لحاظ اقتصادى عقب مانده بود و ساکنان آن را بیشتر قبایل چوپان تشکیل مى- دادند، دولتهاى متمدن‏تر از خود را که در پایان قرن هفتم و اوایل قرن هشتم بسب جنگهاى خارجى و مبارزات اجتماعى تضعیف شده بودند، به اطاعت درمى‏آورد.

علاوه‏براین محافل بازرگانى و رباخواران بابل، آشور، و فنیقیه، و کشورهاى دیگر علاقه داشتند که در خاور نزدیک تنها یک امپراتورى با دولتى نیرومند وجود داشته باشد که بتواند شورشهاى توده‏اى را سرکوب کند، اقتصاد را استحکام بخشد، و بازرگانى بین کشورها را توسعه دهد. تجدید سازمان ارتش از جانب کورش اهمیت اساسى دارد، واحدهاى منظم سواران به صورت نیروى اصلى ضربتى سپاهیان پارس در مى‏آیند …»

کورش با وسعت نظرى که خاص او بود تصمیم گرفت مغرب ساحل بحر الروم و جاده‏هایى را که به بنادر آن منتهى مى‏شد به تصرف خود درآورد و آسیاى صغیر و سرزمین لیدى را تسخیر نماید، و از سوى مشرق آرزوى او حفظ امنیت و تصرف حدود «سیحون» و «جیحون» بود و سرانجام جان خویش را در راه اجراى هدف اخیر از کف داد.

کورش پس از اشغال مناطق متصرفى فرمانروایان ماد و آشور و تسلط بر ارمنستان کنونى (اورارتور) و قسمتى از آسیاى صغیر تصمیم به تصرف «لیدى» گرفت و پادشاه لیدى را به اطاعت خواند و به او اطمینان داد که تاج‏وتخت او را بازگرداند، ولى وى نپذیرفت و بالاخره بین طرفین جنگ درگرفت. پادشاه لیدى به تجهیز سواره‏نظام پرداخت و کورش با حرکت دادن شتران در پیشاپیش قواى خود به جنگ با دشمن پرداخت. اسبان لیدى از مشاهده حیوانى که تا آن زمان ندیده بودند، متوحش شده راه فرار پیش گرفتند و پس از مقاومت مختصرى، ساردس، پایتخت لیدى، به تصرف کورش درآمد.

در این موقع کورش، کراسوس، پادشاه لیدى، را فراخواند و گفت: «چون مردم شهر ثروتى سرشار دارند مى‏خواهد که سربازانش را هم سهمى از آن نصیب شود بدون اینکه خود شهر غارت شود. کراسوس از جانب کورش به مردم اعلام کرد که آنچه اشیاء نفیس و گرانبها دارند براى سردار فاتح بیاورند تا شهر غارت نشود و زنان و اطفال پایمان نشوند. کراسوس خود هر چه گنجینه داشت تسلیم کرد. مردم شهر خواه‏وناخواه چنین کردند و به این ترتیب مقصود کورش حاصل شد.»

پس ازچندى کورش، تصمیم به تصرف شهرهاى پرثروت یونان گرفت و از آنان در خواست تسلیم نمود. یونانیان که از برکت تجارت، غنى و ثروتمند شده بودند به پیشنهاد کورش جواب رد دادند ولى شهرهاى یونان، یکى پس از دیگرى، بر اثر اختلاف و تشتت و رشوه‏گیرى مسئولین امر، تسلیم قواى کورش شدند و به این ترتیب، چند شهر ثروتمند که موقعیت نظامى مهمى داشت و داراى بهترین کارشناسان و سربازان بود مسخر حکومت جوان هخامنشى گردید.

پس از پایان فتح آسیاى صغیر، قواى کورش متوجه سرحدهاى شرقى گردید و پس از مدتى گرگان (هیرکانى) و پارت و سپس زرنگ، رخج، مرو و بلخ یکى پس از دیگرى مسخر او شدند. کورش پس از رسیدن به سیحون و ایجاد شهرهاى مستحکم دفاعى، خود را براى حمله‏ به بابل آماده نمود. شهر بابل از لحاظ نظامى شهرى مستحکم و غیرقابل تسخیر مى‏نمود ولى سوء سیاست زمامداران و تن‏آسانى مردم و غرقه بودن طبقات مختلف در اوهام و خرافات به- پیشرفت کار کورش کمک کرد. بطورى که هرودت نوشته:

دیوار بابل ۱۶ فرسنگ طول داشته و ارتفاع دیوار در حدود سیصد پا و قطر آن ۷۵ پا بوده است. خندقى که خاک آن را براى ساختمان دیوار و تهیه آجر مصرف کرده بودند، دیوار دفاعى را از خارج احاطه مى‏نمود و ممکن بود هنگام محاصره به دریاچه‏اى تبدیل شود و از نزدیک شدن اقوام مهاجم جلوگیرى نماید.

با این‏حال تمام عوامل به نفع او در کار بود. کورش در کتیبه‏اى که در شهر بابل به دست آمده مى‏گوید: «بابل را به آسانى گرفتم، بى‏جنگ‏وجدال درمیان سروروشادى مردم وارد شهر شدم.

اوضاع داخلى این شهر مرا متأثر کرد. از ویران شدن خانه‏هاى مردم جلوگیرى کردم و نگذاشتم که دارایى آنها ناچیز شود. مردم بابل را گردآوردم و خانه‏هاى ویران‏گشته را از نو ساختم.

کورش وقتى بابل را گرفت با بابلیها سازش کرد. در امور اجتماعى کشور تغییراتى نداد، مبانى اقتصادى کشور را محترم شمرد و دستگاه ادارى و قضائى بابل را تغییر نداد و در جلب رضایت و محبت مردم کوشید.

بابل بر اثر ضعف پادشاه و عدم رضایت مردم از حکومت وقت، بزودى سقوط کرد و شاه محبوس گردید، ولى کورش با او محبت کرد و چون درگذشت، مرگ او را عزاى ملى اعلام نمود و در مراسم عزادارى شرکت کرد. پادشاه سیاستمدار ایران پس از تسخیر بابل خود را فاتح آن سرزمین معرفى نکرد بلکه خود را جانشین قانونى تاج‏وتخت معرفى نمود و به تمدن و فرهنگ قدیم، و مقدسات مذهبى آنها احترام گذشت و مانند پادشاهان بابل، دست خداى بعل را لمس کرد و با این فتح بزرگ، خود را شاه کشورها خواند. کورش با تسخیر بابل در حقیقت به سوریه که سابقا در تصرف بابل بود نیز دست یافته بود. به‏همین مناسبت به آنجا رفت و روش خیرخواهانه خود را آشکار ساخت. پادشاهان فنیقیه به خدمت او آمدند و ضمن اعلام وفادارى جهازات جنگى خود را در اختیار او گذاشتند.

کورش در نخستین سال فرمانروایى خود در بابل به اقدامى تاریخى دست زد و فرمانى مبنى بر آزادى یهودیان از اسارت و بازگشت آنها به موطن اصلى و تجدید بناى معبد در بیت المقدس صادر نمود و اجازه داد که ظروف زرین و سیمینى که از آنجا آورده‏اند بار دیگر به محل اصلى بازگردانند. در نتیجه این فرمان، چهل هزار یهودى راه وطن خویش پیش گرفتند و کورش را منجى خود خواندند. رفتار بزرگمنشانه کورش و داریوش نسبت به قوم‏ یهود، روح حقشناسى آنها را نسبت به حکومت ایران برانگیخت؛ تا جایى که در کتب مذهبى و سرودهاى شادى، که پس از سپرى شدن دوران اسارت سرودند، از کورش و مردم ایران به نیکى یاد کردند. باوجود اقدامات احتیاطى که کورش انجام داده بود در سرحدهاى شرقى حوادث و شورشهایى پدید آمد. در نتیجه شاه ایران پس‏ازاینکه فرزند خود کمبوجیه را مأمور تهیه مقدمات سفر جنگى به مصر کرد، خود عازم شرق گردید و ضمن محارباتى که براى فرونشاندن آتش انقلاب مى‏نمود، درگذشت، و به این ترتیب، چراغ عمر شریفترین سلاطین ایران خاموش گردید. جسد او را به «پاسارگاد» آوردند و در مقبره‏اش به خاک سپردند.

برگرفته از کتاب تاریخ اجتماعى ایران

 

http://www.vatanfa.com/?s=کشورگشاییهاى-کورش‏
محسن گفته:

براووووو بسیار عالی بود