فرهنگ ایران و یونان

در رسانه‌های امروزی جهان و شوربختانه به پیروی کورکورانه‌ی آنان در رسانه های ملی و دولتی ایران سقراط – و در کل این است که جایگاه شناسایی دانش‌پژوهی و حکمت جهان شناسایی می‌شود در این سخنان تمدنهای دیگر جهان از جمله ایران با روگرفت از این دانش خود را بالنده کرده‌اند! اکنون پرسش اینجاست که این سخنان تا چه اندازه درست می‌باشد؟

نگاهی گذرا بر و یونان پاسخی است بهر این پرسش…

با نگاهی به مراسم مذهبی می‌بینیم قربانی کردن انسان‌ها و حتا آدم خواری در هنگام جنگ با ایرانیان انجام می‌شود و تا قرن ها دوام دارد
بی  چون وچرا مقدس بود(۱)  این قربانی‌ها برای خدایان گوناگون یونان انجام می‌شد که همسر یکدیگر را می‌دزدیدند- خشم و کین می‌آوردند و دروغ می‌گفتند باری گمان نکنم  که در این جستار نیازی به گفتگو بر آیین ایرانیان باشد زیرا مانند خورشید در آسمان روشن است که ایرانیان اهورمزد یکتا را که ورای  کالبد جسمانی بود می‌پرستیدند.

ایرانیان نخست آیین زرتشت را به کودکانشان می‌آموزند که در زندگی راست بگویند(۲) این سخنی است از استاد افلاطون (سقراط(۴۷۰تا۳۹۹پ.م)).

خود افلاطون(۴۲۹تا۳۴۷پ.م) که به  ایرانیان غبطه می خورد(۳) در رساله‌ی قوانین خود می‌گوید  ایرانیان  از کودکی به فرزندان خود آموزش می‌دهند  که بتوانند :۱٫ سوارکارانی ماهر باشند ۲٫ زرتشت پیامبر و خداپرستی و آیین کشورداری را به کار ببرند و در زندگی جز راست نگویند. آنان به کودکان خود می‌آموزند که تن به اسارت هوا و هوس ندهند و به آزادگی خوی بگیرند. آنها یاد می‌گیرند که بی باک باشند زیرا با راه دادن ترس در دل است که انسان آزادی خود را از دست می دهد(۴) و گزنفونی که ایرانیان را می ستاید(۵) در نامه  گزارشی جامع درباره‌ی آیین آموزش کودکان ایرانی می دهد و بر پایه‌ی همین چهار چوب آموزشی است که  می‌گوید :آنان در رودها ادرار نمی‌کنند و آب دهان به آن نمی‌اندازند و دستهایشان را در آن نمی‌شویند و نهایت احترام را برای آبهای جاری قایل می شوند(۶) و می گوید: به خواست اهورا مزدا چنانم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد… آنچه را که درست است من آن را دوست دارم. من دوست برده ی دروغ نیستم.من بد خشم نیستم. حتا وقتی خشم مرا بر می‌انگیزد آن را فرو می نشانم. من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم.(۷) پس  بدیهی است که در این فرهنگ تمدن به درجه‌ی بالایی برسد.
باری در این بخش بد نیست گذری بر شیوه‌ی آموزش کودکان در بزنیم  پی یر دووامبه در فرهنگ تمدن یونانی که به اسپارت اختصاص داده است می‌گوید:زندگی این جنگجویان اشتراکی بود و خانواده در آن هیچ سهمی  نداشت … کودک هم از زمان تولد به جامعه تعلق داشت.نه پدرش.بلکه نمایندگان دولت تصمیم می‌گرفتند که کودک بمیرد و یا زنده بماند و به شهر خدمت کند. پسر بچه را به محض رسیدن به ۷سالگی از  مادرش جدا می‌کردند و برای اینکه مرد شود جدا زندگی می‌کرد و روی زمین سخت می‌خوابید و از راه دزدی زندگی می‌کرد و حتا طبق رسمی با ریختن خون هیلوتها(بردگان )… کسب شایستگی مردانه می‌کرد.(۸) پس بسیار طبیعی است کسی  که در این فرهنگ سخت و خشن بار بیاید بگوید (افلاطون): هرکس دشمن دیگری است چه در زندگی شخصی  و چه در زندگی (۹) و تنها در اندیشه ی بزرگ کردن خود باشد و بس.

شاید گروهی بگویند که دانش افلاطون و ارسطو و…جدا از شیوه ی زندگی اجتماعی. جهان بشری را رو به جلو کشانده اما کسی از این سخن نمی گوید که این اندیشمندان(!)به بزرگترین اصل بزرگواری که هر اندیشمندی به آن نیاز دارد پایبند نبودند و آن چیزی نیست جز ارج گذاری آموزگاران خویش به گونه ای که در زیر می آید:فردوسی بزرگ در شاهنامه ۱۰۰۰بیت از دقیقی به یادگار گذاشته که  به اصل وفاداری نام سراینده ی آن بیت ها را می برد و یا زکریای رازی در پیش گفتاری از کتاب خود می گوید جارینوس(پزشکی یونانی که هزاره ای پیش از او می زیسته ) حق استادی بر گردن من دارد چرا که من با خواندن کتابش از او چیزهای بسیاری آموخته ام(۱۰) باری افلاطونی که به می‌رو د و شاگردی اندیشمندان ایرانی را در دانش اندوزی میکند(۱۱) خاموش می‌ماند تا ارسطو رازش را بر ملا کند که او شاگردی از مکتیب زرتشت بوده است و یا اینکه کتابی در بد نهادی هرودوت بنویسد و نامش را بگذارد خباثت هرودوت.

در بخش دانش بسنده می‌کنم به چند سخن از کورش نامه‌ی :

() مقیدند که زیر پایهای تختشان باید از فرش مستور باشد تا زیر بار وزن بدنشان مقاومت تخته های کف اتاق احساس نشود  ()تن آسایی را به جایی رسانیدند که در زمستان نه تنها سرو بدن و پاهای خود را خوب می پوشانند و گرم می کنند بلکه دستهای خود را نیز در پارچه های گرم می‌کنند و انگشتانشان را با پارچه های گرم می پوشانند(دستکش). در تابستان به سایه ی درختان و کوهستان ها اکتفا نمی نمایند.بلکه برای خود وسایلی ابداع کرده اند تا هوا را خنک کنند(۱۲)! اما زمانی به چرایی به کار بردن این واژه ها پی می بریم که نگاهی گذرا به رساله ی میهمانی افلاطون بکنیم که در آن می گوید:

روزی تصادفا سقراط را دیدم که که از گرمابه در آمده بود و کفشی به پاداشت و چنین چیزی کم اتفاق می افتد. پرسیدم به کجا می‌روی که خود را چنین آراسته‌ای؟ (۱۳)

باری هر فرهیخته‌ای با خواندن جملات زیر در خواهد یافت که بزرگترین دست آوردی که امروزه جهانیان یونانی می‌خوانند ریشه در ایران کهن دارد بهتر است به سخن هرودوت گوش بسپاریم: اکنون چیزی خواهم گفتکه حیرت یوناننیان را بر خواهد انگیخت که حاظر نیستند باور کنند… مردونیه پس از در هم شکستن تمام خود کامگان ایونی در شهرها دموکراسی برقرار کرد(۱۴).

اکنون پرسش اینجاست این دانش و پیشرفت و فن آوری که از آن سخن می رود.این حکمت و فلسفه که در گوش همگان خوانده می شود و این آزادگی ساختگی که فریاد می زنند.در خود  چیزی جز  دروغ و ریا و نیرنگ دارد؟ که  همچنان به وسیله ی جانشینان یونان(روم گذشته-اروپای دیروز-و آمریکای امروز)چیزی فراتر از بزرگترین دروغ ها  را  در خود جای می دهد؟

پاسخ این است که آنها آزاد اندیشی را سلاحی کرده‌اند که به خود برتری ببخشند(چیزی را که دوستداران این فرهنگ در پاسخ  به سخنانی در باره ی ایران می گویند:فاشیست-متعصب و کور)  و به یاد نمی آورند که اسکندر که بود؟ استالین  چه کار کرد و هیتلر چه ملیتی داشت؟ و بمب اتم را چه کسانی بر سر مردمان ژاپن فرو ریختند. بنا براین اصل آنها هیتلر و استالین و چرچیل و…را فراموش می کنند و خود را آزاد اندیش می دانند و ما نیز بزرگ.انوشیروان دادگر. فردوسی .پرفسور حسابی و…را فراموش می‌کنیم و به خود انگ فاشیست می‌زنیم و نمی دانیم که اندره زیگفرید می گوید: ماراتن باید زیارتگاه همگی ما باشد گمان نکنم کسی بتواند به این نظر خرده بگیرد(۱۵) و نگاهی به این سخن از هگل اندیشمند اروپایی که گلی است در بیابان فرهنگی اروپا نمی اندازیم: سرنوشت امپراطوریهای آسیایی این است که مطیع اروپا شوند(۱۶) پس با کمی ریز بینی روشن می‌شود آنها تنها یک آرمان  دارند:استفاده از شعار(آزاد اندیشی) برای رسیدن به هدف(استعمار) (۱۷).

پس بیاییم حتا آزاد اندیشی را به شیوه‌ی ایرانی تجربه کنیم نه الگوی نادرست باختری آن وبه یاد بیاوریم این سروده از حضرت حافظ  را  تا پیروز شویم:

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد        آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

http://www.vatanfa.com/?s=فرهنگ-ایران-و-یونان
آزاد اندیش گفته:

بیگانه خواهی و شیفته آنان شدن و از هویت ملی و نژادی و فکری خودٰ اخساس حقارت کردنٰ برای هر انسانیٰ بسیار زشت و شایسته سرزنش استٰ ولی یادمان باشد که برای مقابله منطقی و صحیح با آنٰ به طرف افکار خود پسندانه و نژاد پرستی و فاشیسم رفتنٰ به همان اندازهٰ از انسان دوستی و حق جویی به دور است. چاره کارٰ تنها این است که اولا حق جو و طرفدار راستی و پاکی باشیم ( هم در ادعا و هم در عمل ) و ثانیا هر سخنٰ فکر و ادعایی را با بررسی کافی و در حد توانٰ بپذیریم یا رد کنیم.

دخت کوروش گفته:

درود….عالی بووود ….من همه اش را خواندم….واقعا که شعر حافظ به جا بود…اریایی باش و ایرانی فکر کن و ایرانی ازاد باش

کوروش(دخت) گفته:

عالییییییی بود…من همش را خواندم….اریاییی باش ایرانی فکر کن و ایرانی ازاد باش

saied گفته:

مرسسسسسی ایرانی فکر کنیم نه عربی یا اروپایی