کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ

کوروش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و ان زن کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کوروش درگذشت و بعد از او کوروش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.

 

کوروش بزرگ افتخار همیشگی ایران ابر مرد تاریخ جهان تنها با یک زن ازدواج نمود.

نوشته های تاریخی نشان می دهد که کوروش نه تنها در امور سپاهگری دارای نبوغ نظامی و در جهانگشایی و کشور داری بسیار انسان دوست و نوع پرور بوده و در امور خانوادگی نیز یکی از وفادارترین مردان روزگار بوده است.

مصریان به منظور این که شکست خود را از ایرانیان به نحوی جبران کنند شهرت دادند که کوروش دختر آمازیس فرعون مصر را برای ازدواج خواستگاری کرده است اما فرعون مصر بجای آمازیس دختر زیباروی اپرس فرعون سابق مصر به نام نی یتیس را که خود او برانداخته بود برای کوروش فرستاد و کمبوجیه از نی یتیس متولد شده است .

اما داستان مذکور را مصریان برای دلخوشی خود جعل کرده بودند تا از شدت خفتی که بر اثر شکست بوسیله ایرانیان تحمل کردند کاسته باشند . زیرا اولا همه می دانستند که ولیعهد ایرانی باید پارسی و از خاندان سلطنتی باشد و ثانیا همه آگاه بودند که مادر کمبوجیه کاساندان هخامنشی بوده است.

کاساندان ملکه ایران (ملکه جهان) ۵ فرزند با نام های کمبوجیه ،بردیا ،آتوسا ،رکسانا و ارتیستونه داشت.هنگام مرگ کاساندان در بابل ۶ روز عزای عمومی اعلام شد.کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد.

http://www.vatanfa.com/?s=کاساندان-تنها-همسر-کوروش-بزرگ
ماهان گفته:

ایرانیان از قدیم با فرهنگ بودند و مثل بعضی +++++ که خودتون میشناسین ۱۰۰ تا همسر نداشتند . درود برتو ایرانی با غیرت و سپاس از مطلب خوبت

بله واقعا ایرانی از اول اصیل بوده اما با اومدن فرهنگ +++++ به فرهنگ ما یک سری تغییرات در فرهنگ ما نیز داده شده است.

Parsi گفته:

بعضیها یاد بگیرن

فاطیمای 88 گفته:

سلام دوست عزیز

می خوام یه چیزی بگم امیدوارم ناراحت نشین
تعصب و علاقه شما به ایران باستان ستودنیه … ولی احساس می کنم یه چیزایی هست که نمی خوای بگی و سعی می کنی همه چیزو مثبت جلوه بدی …
نمی دونم تو چه مسیری رو طی کردی ولی خودم و خیلی از آدما شاید این راه رو رفته باشن ….
ما اولش مسلمونیم و معتقد به اسلام و اینکه تاریخ ما همین اسلامه …. بعد به تدریج که بیشتر فکر می کنیم می بینیم حمله +++ همه چیز ما رو از بین برد … کم کم از++++++ بیزار می شیم و اینجاست رگ غیرتمون به جوش میاد که چرا تاریخ و شکوهمون رفت …. کم کم اهورا جای ++++و زدتشت و کوروش جای +++++++رو می گیرن …. مدام می گیم هدف ++++از حمله سیاسی و پول بوده و +++ دین دزدی و ایناست و کورش و داریوش برای انسان دوستی و .. بعد همه تمدن دنیا رو مال خودمونیم…. به حدی پیش می ریم که فکر می کنیم که مثلا کورش هیچ اشتباهی نکرده و معضومه و ….اما بعد یه خورده که می ریم می بینیم بله همه کپی همن ….
برادر من سعی نکن یه تعصب دیگه واسه خودت دست و پا کنی … من خودم علاقه زیادی به ایران باستان دارم ولی می دونم همه جنگها و ساخت . سازها سیاسی بود … کورش هم دنبال قدرت بود کاراش باعث کشتار می شد همه دنبال قدرت هستند .. تو ایران باستان هم دروغ می گفتند شکنجه می دادند به همه جا حمله می کردند حتی تو زمان اشکانیان کلیساها رو اتیش می زدند …
دوست عزیز فکر می کنم می خوای بعضی روایت ها و کارها رو توجیه کنی …
نمی دونم ولی می گم سعی نکن دوباره …
ممنونم …

اگر منبع موسقی به من نمایش بدین خیلی خوشحال میشم

ماهان گفته:

خانوم محترم خواهش میکنم خودتون قضاوت کنید که ایران قبل از حمله عرب و نفوذ فرهنگ خشک و متحجرانه ، چه قدرتی داشت و چه عظمتی .
هیچگاه آن قدرت را بعد از حمله عرب داشتیم؟ آیا آن قدرت و شکوه را با ذرتشت نداشتیم؟

پاینده باد ایران و خلیج پارس

Parsi گفته:

خانوم فاطیمای ۸۸ .الان محبوبترین شخص نزد اعراب عمر (خلیفه ی دوم اسلام ) است البته به غیر از پیامبر .عمری که بیشترین فتوحات رو داشت کسی که ایرانی رو زیر دست اعراب کرد کسی که قادسیه رو برپا کرد اگه نمیدونی بدون برو یه کم درباره ی قادسیه تحقیق کن .قادسیه یک عاشورای ایرانیست.در ضمن کوروش اسمش به عنوان ذولقرنین تو قرآن هم امده.من تعجب میکنم که غیرت ماها کجا رفته…………..ما که مرد نیستیم لا اقل تو زن باش یه کم از……………..افسوس افسوس افسوس

magnolia گفته:

درود
عالی بود به منم سر بزنین

آريو برزن گفته:

از همه معذرت میخوام که اینجوری میگم

تو و امثال تو لیاقتتون اینه که ++++++++++++++++++++ خودتون میدونین چی میگم ………

هرکی تو ایران به دنیا بیاد که ایرانی نیست و کسی که ایرانی نباشه به ایران هم علاقه ای نداره

Chista گفته:

Afarin va 1000 sepas va 9000 bos bar mahan ke ma dokhtaran va zanan irani ro khob dark mikone.man dost daram ba shoma molaghat konam?shoma tahsilateton chie? va fatima88 ye zare az pesaramon yad begir ke az toye dokhtar bishtar be fekre ma hastan.ma dokhtaran zajr keshide hami to hastim mahan joooooooooon.doset darim mahan va har kasi hami mast.lotfan mahan jan javabe man ro bede mahan jan. moshtaghe didarat chista

میلاد گفته:

سلام دوستان
من یه تخمینی از جمعیت جهان در زمان کوروش یا خشایار شا یا همون موقع ها میخوام. اگه کسی میتونه لطفا کمک کنه. یه ایمیل بزنین ممنون میشم بسیار!
البته جمعیت جهانو میخواما! جمعیت دولت کوروش و ایران اون زمانو می دونم.
بسیار تشکر
MDGH68@GMAIL.COM

سلام این سوالو توی انجمن می پرسیدید بهتر بود

atrinn گفته:

فقط میتونم بگم برات متاسفم خانوم فاطیما خیلی خیلی متاسفم

mehran گفته:

متاسفانه ما یه چیزی را فراموش کرده ایم
ما اول ایرانی هستیم بعد مسلمان
و چیزی که باعث اتحاد می شود ملیت است نه مذهب

فاطیمای 88 گفته:

سلام به همه دوستان

من دختر یا خانم نیستم

من پسرم

من فقط می گم به همه اون دوستان معترض پیامبر رو با کورش مقایسه کنند

هر دو حمله می کردند …

از خودتون بپرسید چرا حمله می کردند؟؟

ماهان گفته:

فاطیما ۸۸ حالا دختری یا پسر فقط بدون کوروش حمله میکرد ولی قتل عام نمیکرد یا حمام خون راه نمینداخت. کوروش به کشور هایی حمله میکرد که مردمش راضی بودن زیر سلطه کوروش باشن

فاطیمای 88 گفته:

سلام به شما ماهان عزیز

انتظار داشتم به عنوان یک علاقمند به کوروش حداقل می گفتین کوروش حمله نمی کرد و تنها دفاع می کرد … یعنی همون چیزی همه علاقمندان به ایران باستان می گن و من مدتها در تلاش بودم (و هنوز هم هستم) تا به پان ترکسیم ها ثابت کنم کوروش متجاوز و دنبال قدرت نبوده ولی شما خیلی راحت می گین حمله می کرده ….

تجاوز و حمله اصلا در شان و شخصیت بزرگمرد تاریخ ما نیست …
متاسفم ..

مهدی گفته:

با سلام
من هر چی فکر میکنم میبینم کوروش بزرگ ما یا داریوش بزرگ ما وقتی به جایی لشکر کشی میکردن با قتل و کشتار دین رو تحمیل نمی کردن . زنان و دختران رو به اسارت نمی گرفتن که بعد باهاشون ………………… تعجب میکنم از بعضی کوتاه فکری ها و کسانی که سطحی فکر میکنند فکر کنم باید حقیقت رو بپذیریم دینی که با زور و خون ریزی بخواد ترویج پیدا بکنه نمیتونه در دل و فکر و اندیشه مردم جایگاه مثبتی داشته باشه و اینهم بگم کوروش بزرگ ما شخصیتی نیست که بشه بهش به راحتی اتهام وارد کرد دوستانی که داعی اسلام و شریعت رو دارن اگه به قرآن مراجعه کنند متوجه میشوند که جایگاه و منزلت کوروش که به نام ذوالقرنین یاد شده چگونه میباشد(سوره کهف آیه ۸۳ )

مهدی گفته:

با سلام
خیلی جالبه که در کتاب های تاریخی که در حال حاضر توی ایران درس داده میشن
نوشته شده :

– مال و ثروت ایران رو به تاراج بردن
– به بردگی و اسارت بردن ایرانیان
– آتش زدن درفش کاویانی نمادی از مبارزه با ظلم و ستم یادگار کاوه آهنگر
– به خراج گذاشتن شهرها در صورت مقاومت به زور و قتل عام
– آتش کشیدن مزارع کشاورزی و خانه ها
خوب این موارد تنها بخش کوچکی از کارهایی است که مسلمانان پس از فتح ایران
انجام دادند
خیلی جالب و دردناک و فاجعه است نه

درود
مهدی عزیز با تمام نظراتت موافقم نه تنها من بلکه تمام دوستان عزیز
اما بخش های از نظراتت (متاسفانه بخش های اصلی)رو حذف کردم چون باعث ف شدن سایت میشه

فاطیمای 88 گفته:

سلام به مسئول یا مسئولین سایت

واقعا متاسفم برای سایتی که عین آب خوردن نظرات خواننده هاشو دل بخواهی ویرایش می کنه و هر جارو مایل هست حذف می کنه ..

کسی که از فیلتر شدن سایت می ترسه چطور ادعای احیای شکوه و قدرت ایران باستان رو داره و می خواد باظلم مبارزه کنه ..

این همه سایت هستند که فیلتر +شدند ولی به کارشون ادامه می دند و خیلی هم پرطرفداراند …..
مگه فیلتر شکن قحطیه ؟؟؟!!!!!!

وقتی تو محیط کوچکی مثل سایت آزادی بیان نداریم اون وقت از دولت و سیاستمداران چه انتظاری داریم؟؟
لیاقت ما همونیست که الان به سرمون اومده ….

عزیز من ف یل تر شکن قحط نیست،اما اونایی که کاربر سایت هستن معمولا کاربر های هستن که زیاد به نت وشبکه وارد نیستن برای همین در صورت فیلت ر شدن سایت نمیتونن از سایت استفاده کنن ،این سایت متعلق به ایرانی هاست و برای اون ها دارم می نویسم و در صورت فیل تر شدن سایت ممکنه که بازدید کنندگان نتونن به سایت مراجعه کنند.شما هم که تا چند وقت پیش از مخالفان کوروش و هخامنش بودید الان میشه بگید چطور شد که به کوروش علاقه مند شدید؟اگر با ازادی دادن من توی این سایت کوچیک مشکلی حل میشه من حرفی ندارم

مهدی گفته:

با سلام
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
خود آنچه داشت زبیگانه تمنا میکرد
چند روز پیش که روز ملی خلیج فارس بود یه مسئله برام خیلی جالب به نظر اومد اونم اسم خود خلیج فارس اگه واقعا به فکر این هستیم که خلیج فارس مال ما هستش
چرا نمیگیم خلیج پارس مگه توی نقشه های بین المللی نوشته شده fersian gulf
نه عزیزان من اونایی که بیگانه ترن توی نقشه ها نوشتن persian gulf که به پارسی میشه خلیج پارس نه خلیج فارس می خوام اینو بگم حتی حاضر نیستند کلمات رو به پارسی اصیل بیان کنند و به بیان عربی بیشتر دلبسته تر شدن تا پارسی
شاید برخی از دوستان یادشون باشه چند سال پیش برنامه از تلویزیون ایران پخش می شد به نام : زبان پارسی را پاس بداریم که خیلی جالب بود ولی نمیدونم چی شد که به یک باره پخش این برنامه متوقف شد
اینم خیلی جالبه نه

فاطیمای 88 گفته:

سلام

من دشمن کورش نبودم الانم طرفدارش نیستم

اما به خاطر ایرانی بودنم و علاقه شدیدم به کشورم دوست دارم کورش یه شخصیت محبوبی در دنیا داشته باشه ….

ولی از نظر من همه کپی همن …

من همه این راه ها رو رفتم …..

این چیزا نه نون میاره نه فهم نه شعور ….

ماهان گفته:

فرهاد خان بیخیال این حرفا شو کارتو ادامه بده .اصلا احتیاج نیست جواب این جور آدما رو بدین. به کارت ادامه بده . ما قبولت داریم.

aghrab گفته:

من در پاسخ به فاطیمای که میگه ما از این چیزا دم میزنیم و میخواد بگه که خودش این مراحل رو سپری کرده میخوام بگم من هم این مراحل رو سپری کردم اما سست نشدم که هیچ بیشتر علاقه مند شدم تا از تاریخ آریایی بودنم دفاع کنم و بهش بگم که تو هر کاری کنی همون آریایی هستی یعنی هممون آریایی هستیم و به آریایی بودنم من و منها افتخار میکنیم و اگه دوست داشتین به این وبلاگ سر بزنید http://ariangroup.40sotoon.net/
تا متوجه بشید که کی هستین و می مونید دوست عزیزی که این وبلاگ رو نوشتی کارت بسیار عالی هست امید وارم که ادامه بدی و به اهدافت که همون زنده کردن آریا و آریایی هست برسی من آرزو دارم که مردم ما روزی از خواب بیدار بشن و از این عرب های پست و کثیف که به زور شمشیر به ایران حاکم شدن متنفر بشن ما در روزگاری این سرزمین رو از دست دادیم که کشور دچار هرج و مرج شده بود و نمیتوست کشور رو اداره کند دولت ولی باید به یاد بیاوریم که در دوره کوروش بزرگ ما بر نصف جهان حکم میکردیم و این عرب ها بودن که باعث شدن که ایران از هم بپاشه دوست نویسنده ازت کمال تشکر رو دارم

بردیا گفته:

خودتون می فهمین چی می خواین یه بار میگی من کوروش رو دوست دارم یه بار میگی کوروش یه کشورگشایی که همه رو قتل عام میکنه ما که نفهمیدیم شما چی از این تاریخی که خوندی فهمیدی
ببخشید
اگه نه طرفدار کوروش هستین نه دشمنش چی هستین؟

نسترن گفته:

واقعا ما ایرانی ها چقدر با شعور بودیم ولی خیلی ها را توی خیابون می بینی که راحت آب دهان می اندازن وی زمین واقعا جای تاسف است

مرد آریایی گفته:

درود بر ایرانیان آریایی
اون دسته از افرادی که هنوز در بزرگی ومنش و ماهیت کوروش بزرگ هنوز سر در گم هستند و یا به بهانه ای می خواهند این بزرگ مرد ایران آریایی را ناچیز و بی ارزش جلوه بدهند می توانند رجوع کنند به قرآن سوره کهف آیه ۸۳ تا ببینند قرآن درباره ذوالقرنین (کوروش بزرگ هخامنشی ) به پیامبر چه می گوید و متوجه بشوند بزرگی و جاودانگی کوروش بزرگ هخامنشی ایران آریایی را هر چند پذیرش این آیات قرآن برای آن هایی که ایرانی اصیل نیستند و هدفشان تیشه به ریشه زدن تمدن ایران آریایی است سخت می باشد ناگفته نماند منابع مختلفی به غیر از قرآن هم هست که نشان از بزرگی کوروش بزرگ دارند همچون اسناد تاریخی از نوشته های تاریخ نویسان بزرگ : هرودوت – گزنفون
و مهم ترین یادگاری کوروش بزرگ آریایی منشور حقوق بشر که برترین و کهنترین ایدئولوژی در زمینه انسانیت ، شرف ، آزادگی ،
دوستی ملل می باشد
به امید برقراری شکوه و بزرگی باستان ایران آریایی و سربلندی برای شما فرزندان کوروش بزرگ هخامنشی
بدرود

شیرین گفته:

فقط میخوام بگم خدایا چی میشد من تو زمان کوروش بودم تا الان حرفای بعضی از ایرانیای اصل ونسب گم کرده رو که ادعای فضل واگاهی دارن نمیشنیدم که تمام وجودم امروز از این حرفاو اوضاع کنونی نمیسوخت یعنی میشه یه روزی….

taher.hoshiar گفته:

لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید…..رستم و گودرز کو اسفندیاران را چه شد…
سلام
ایران وطنم
ایران سربلند بود اما ما نمی دانیم چه می خواهیم چه می کنیم و یا به کجا می رویم امیدوارم که بازم سربلند باشیم
هرجا که ایرانی بود آبادی بود
هرجا که نام از ایران بود شور عمران بود
امیدوارم اقتدار ایران و همجا ببینم

شیوا گفته:

salam .kareto aliye matalebe jalebi darin omidvaram hamishe be kareton edame bedin va ba negah dashtane yad in bozorgan befahmim iraniye vaghei yani chi .mikhastam bedonam kasi midone kasandan be che manast . ba tashakore faravan

امین گفته:

سلام بر همه ی ایرانیان درود خدای بر ایرانیان و آیین نیاکانمان زرتشت دوستتان دارم

نرگس گفته:

من میخوام بگم هر کسی که نمیدونه بدونه.اولین دینی که از بهشت و دوزخ صحبت کرد اولین دینی که شعار اولیه همه دینارو گفت.همین دین ایرانی بود/کسایی که میگن همه مثل همن حتما نوشته کتیبه ها یا نوشته های هرودوت که ایرانی هم نبودیا خود دشمن ایران که وقتی مجسمه خشایار و خواست به زمین بزنه به خاطر بزرگمرد بودن اون نمیتونست و توهم میدونه؟بزرگان هیچ وقت نتونستن یک صفت بد ازش در تاریخ بگن .من نیگم معصوم بود اما بین بهترین ها کم نظیر بود.جانم فدای ایران.پارس.کوروش ومردم اریا دوست ایران

loveiran گفته:

واقعا برای فاطیما ۸۸ متاسفم
کوروش اگر جنگ می کرد فقط به خاطر دفاع از مردم بود
فتح بابل بهترین نمونه است

sara گفته:

سلام بر همه دوستان ایران دوست،از این که از ملیت خودتون وکوروش بزرگ دفاع کردین ممنون. اما باید بگم که هنوز به طور قطع مشخص نشده که ذوالقرنین همون کوروش کبیر باشه بعضی از دانشمندا میگن که شاید اسکندر باشه .ماه همه ایرانی هستیم ومهمتر از مذهب وعقیده شخصی حفظ همبستگی ملی.

nasem گفته:

به نظر من تنها تمدنی که واقعا قابل ستایش تمدن کوروش بوده ایران تنها روزگار خوشی داشته فقط دوران کوروش بوده

شیر دخت ایران گفته:

بیبینید از چی می ترسن از هویتمون . از غیرت ایرانی مون
واسه همینه که می خوان فراموشش کنیم واسه همینه که می خوان نادیدش بگیریم . واسه همین تخریب می کنن واسه همین مجسمه ی بزرگ مردانمون رو از تو میدون ها بر می دارن
به نظره من اصلا مهم نیست خدای خودت رو با چی بشناسی .با محمد با زردشت با موسی …
مهم اینه که بشناسیدش .پیداش کنید و عاشقانه بپرستیدش .
و انسان باشید
و ایرانی ها ثابت کرده انددر طول تاریخ: که انسانیت چه زیباست
درود بر کوروش بزرگ و سپه سالاران ایران

شاهین گفته:

بچه ها نگران نباشید فقط همین نسل هستند که===== زده اند نسل بعدی میهن پرست غیور و خواهان پیشرفتند
دیری نخواهد پائید که ما به نیاکان مان خواهیم برگشت واز این ==== زدگی رهایی خواهیم یافت
http://www.shahinbest.blogfa.com

محمد گفته:

سلام دوستان فقط میخواهم بدانم چرا توکشور کورش اقایون جرات نمیکنن یه خیابون به اسم ان بزرگمرد کنند البته وجود ان بزرگ خیلی از این حرفا والا تره

پرهام گفته:

سلام دوستان
اینکه در ایران زمین زندگی کنی…تو سرزمینی که کوروش کبیر برامون به یادگار گذاشتند…اینکه نمک بخوری و نمکدون بشکنی end نامردی.
کسی نگفته باید کوروش بپرستی ولی حق توهین کردنم نداری فاطیما ۸۸ .
هیچ وقت اعراب بیابان گرد را با امپراطوری ایران مقایسه نکن.
در ضمن ما قرار نیس فقط حرف بزنیم.باید تلاش کنیم ایران به عظمت گذشته برگرده.

سورنا سرباز كوروش هستم گفته:

درود به همه پارسیان
دوستان عزیز ما همه اول ایرانیم واخرشم ایرانیم من نمیدونم کسانی که به ایران پشت میکنن اصلا میشه اسم ایرانی روشون گذاشت کسانی که از بدتر از اعراب با تاریخ ایران دشمنن

یاسی گفته:

سلام.من به شخصه هم کوروش رو خیلی دوست دارم و هم دین اسلام رو.منم واقعا به آریایی بودنم افتخار میکن ولی به همون اندازه به مسلمان بودنم هم افتخار میکنم.
به نظر من اگه خود کوروش هم الان اینجا بود به جای دین زرتشتی دین اسلام رو میپذیرفت.نه که بگم دین زرتشتی بده،نه ولی مگه شما قبول ندارین که دین اسلام کاملترین دینه؟
از همون زمانی که دین اسلام وارد ایران شد مردم اونو با دل و جون پذیرفتن ،چرا؟مگه اون زمان به قول شما ما اریایی نبودیم؟میتونستیم خیلی راحت اسلام را پس بزنیم ولی ما خودمون پذیرفتیمش.کی گفته که امامانمون یا خدا مارو مجبور کردن که مسلمون باشیم؟
به نظر من چون ما مسلمونیم دلیل بر این نمیشه که پارسی نباشیم.شما فقط کوروش رو میبینید و هخامنشیان،چرا کسایی که بعد از اون ها اومدن رو نمیبینید؟
من نمیگم عرب ها هم بهترین ادم ها بودن،اون ها هم توشون بد داشتم،خیلی ولی خود ایرانی ها هم داشتن.
ما در اسلام حضرت محمد،امام علی،امام حسین،حضرت فاطمه،حضرت زینب،حضرت عباس و ….داشتیم.
در ایران باستان هم کوروش،داریوش،آتوسا و…داشتیم.
چه اشکالی داره که همه اینا رو باهم قبول داشته باشیم؟چه اشکالی داره که هم پارسی باشیم و هم مسلمون؟
هر وقت تونستیم این ها رو باهم قبول داشته باشیم اون وقت واقعا یک ایرانی مسلمون هستیم.لازم نیست که حتما یک پارسی باشیم یا مسلمون.میتونیم هر دوتاش باشیم.
به امید روزی که همه اینگونه باشند.
خدانگهدار.

سورنا سرباز كوروش هستم گفته:

ذرود به همه پارسیان
یاسی عزیز
۱-دین اسلام بازور و تجاوز به ایرانیا تحمیل شد چندتا کتاب در نظرات قبلی معرفی کردم یه نگاهی به اونا بندازی متوجه میشی
۲- این اعراب از مغول و اسکندر هم وحشی تر بودند اونا در برابر فرهنگ ما زانو زدند بصورتی که اسکندر زن ایرانی گرفت و لباسای ایرانی به تن میکردش البته این چندتا مثال و یا مغولان که الانم خود رو ایرانی معرفی میکنند اعراب بزور شمشیر ایرانیان رو مسلمون کردن و حرف من اینه که دین یه چیز شخصی هستش و نمیشه اون رو به کسی تحمیل کرد شما این رو قبول نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جاوید ایران و ایرانی
========
اینجا هم بهتون تذکر میدم خواهشا از این به بعد رعایت کنید
شما باید حرفی که میزنید رو اثبات کنید ارجاع ندین به کتاب یا جای دیگه
والا حق ندارید حرفو بزنید
منظورم از اینه که میگین اسلام با زور و تجاوز وارد ایران شد
من که الان وضع ایران رو میبینم اکثرا شیعه مسلمان هستن و هیچ زوری هم نیست هر کی تغییر دین بده مشکلی نداره
پس زوری الان در کار نیست
چرا برنمیگردن؟

یاسی گفته:

اگه دین اسلام با زور و تجاوز به ایرانیان تحمیل شده بود مردم اینقدر به پیامبران و امامانمون علاقه نداشتند .کی گفته دین اسلام به ما تحمیل شده؟اگه بهمون تحمیل شده بود که شما الان اینجوری دربارش حرف نمیزدی.این یعنی این که هر کسی حق انتخاب داره.شما هم اگه واقعا در مورد اسلام اینجوری فک میکنی ببخشید ها ولی همون بهتر که مسلمون نباشی.
درسته دین ی چیز شخصیه ولی کسی هم مارو مجبور نکرده که فلان دینو داشته باشیم.
الان شما حضرت محمد رو بیشتر قبول داری یا کوروش؟به نظرت کدوم انسان بزرگتری بودن؟مغول ها ادم های وحشی بودن که هیچ دین و فرهنگی نداشتن برای همین خیلی سریع در برابر ایرانی ها و فرهنگی که داشتند زانو زدند.مگه قبول نداری که بعد ها خود مغول ها هم مسلمون شدن؟پس دین اسلام حتما ی چیزی داره که همه اینطوری به سمتش کشیده میشن.مگه کسی اسلام رو بهشون تحمیل کرده بود؟

سورنا سرباز كوروش هستم گفته:

درود به همه پارسیان
وطن وفا اگه منصفانه به موضوع نگاه کنید نه با تعصب میبینید که چقدر از جوونا دارن به دین پدری یعنی زرتشت برمیگردن بصورتی که خود تلویزیون ایران در یکی از برنامه هاش اعلام کرد و به عنوان دین زدگی معرفی کرد اگه خواستید نام برنامه هم میبرم!!!و اصلا چرا خود شما یه نظرسنجی نمیذاری بر این مبنا که گفتیم؟؟؟؟؟؟؟؟
یاسی عزیز من افتخار میکنم که دیگه مسلمون نیستم و دین پدری رو با دین بیگانه عوض نمیکنم
من عاشق هر دو هستم چه حضرت محمد چه کوروش که درود خدا به هردو انها باد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!و هر دو پیامبر و انسان های بزرگ زمان خود بودند شما هم که مثل اقا قاسم که دین رو مقابل تاریخ قرار میداد حرف میزنید
چرا به دین مغول گیر دادی نه ایین انها که از ایرانیا تقلید کردن؟؟؟؟
جاوید ایران و ایرانی

پاسخ
خوب این تغییر دین یه چیز طبیعیه
منتها تشرف به اسلام به نظرم جهانیه

یاسی گفته:

مگه شما حضرت محمد رو قبول نداری؟اگه قبولشون داری پس باید دینی هم که اوردن قبول داشته باشی،مگه غیر از اینه که حضرت محمد دین اسلام رو به ایران اورد؟اصلا مگه شما خدا رو قبول ندارید؟قران؟نماز خوندن؟یعنی هیچ کدوم از این هارو قبول ندارید؟مگه خداوند همه ی این ها رو نگفته؟به نظر من خیلی داری در حق دین اسلام بی انصافی میکنی.
در ضمن دین ما هم بر میگرده به تاریخمون.

ریحانه گفته:

به نظر من کوروش انسان با فهم و شعوری بودی و لی حیف تو کشور ما کسی بهش اهمیت نمیده و تندیسشو دادیم لندن بازم به لندنیا که حداقل یه جفت احترام دارن

حسین گفته:

سلام دوست عزیز
من یه ایرانی هستم و خواهم بود فاطیمای عزیز اول یکم اطلاعات عمومی وتارخیتو ببر بالا بعد راجع به کوروش کبیرو سلطنتش حرف بزن همین شما وامثال شماهستندکه با خشک ومقدس بازیشون مملکتو خراب کردند

محمدفرزندایران گفته:

باسلام خدمت فاطیمای عزیز.اطلاعات شما بسیار کمه .کی گفته که کلیسا در زمان اشکانیان اتش کشیده شد.اگر تاریخ رو یه مطالعه سطحی هم میکردیید متوجه میشدیدکه به علت اینکه اشکانیان تبلیغ همه ادیان رو ازاد کرده بودند ومسیحیان هم داشتند درایران ازادانه تبلیغ میکردنداخوندهای زردشتی که حسابشون ازدین مقدس زردشتی جدابوده وهست برای تضعیف اونا این کار رو کردند چون اشکانیان تعصب مذهبی نداشتند.این یک مطلب .مطلب بعدهم اینکه وقتی کوروش به بابل حمله کرد هیچکس رو مجبو رنکرد که چه دینی داشته باشه وهمه رو با توجه به دین وفرهنگ خودشون ازاد گذاشت .اما وقتی اسلام اومد چی شد…………………..(الباقیشو نمیکم تا بعضیها فک نکنن که مقصود ما توهینه) زنده باد ایران مهربان و پر افتخارم که فرزندی مثل کوروش دار ه

فاطمه گفته:

اسلام هم اومد۲راه براهموطناموند یااینکه مسلمون شن یاجزیه بدن ک بعدها ایرانیابعدازبالارفتن اطلاعاتشون اسلام روقبول کردند خواهشأ۱ایرانی مسلمون باشیداکه میخوایدایران سربلندبمونه خواهشأمتحدباشیدمطمئنأکوروش ازاینجوراتحادتوبهشت خوشحال میشو

فاطمه گفته:

همه ی جهان ازجمله آمریکا آرزوی داشتن همجین مردبزرکی توتاریخش داره ماایرانیان بایدبخاطروجودکوروش توتاریخمون ومنشوری ک داره افتخارکنیم ک۱ایرانی هسیم قربون هموطنام بشم زت زیاد

محمدفرزند ایران گفته:

فاطیمای عزیز سلام .زردشت به جایی حمله نکرد برای اینکه دینشو تبلیغ کنه ازکسی جزیه (باج)هم نمیگرفت.حتی حاکمان بعد اززردشت هم این کاررو نکردن وبه هرجایی هم که حمله شد همه رو درپذیرفتن دین ازاد گذاشت.چون توی دین زردشت همچین چیزی نبوده که برای تبلیغ دین برن به جایی حمله کنن.اگر هم الان میخوای بگی که اسلام هم مردم رو ازاد کذاشت باید بگم که ازاد کذاشت ولی ازشون باج (ببخشید …جزیه)میگرفت .شما به این میگین ازاد گذاشتن یا اینکه مردم خودشون قبول کردن.درضمن باید بکم اسلام وقتی با زور حکومت خودشو اغاز کرد و غالب شدطبیعیه که به مرور زمان نسلهای بعدی هم یادشون میره که چی داشتن.شما این زمان رو با اون موقع مقایسه نکنیدکه اینترنت و کتاب و بحث ازاد هست.

دختر آریایی(ایرانی ) گفته:

درود برایرانیان
از نطر من دین و مذهب یه چیز شخصیه و به خود افراد ربط داره درست نیست آدم مذهب رو با تاریخ مخلوطش کنه مهم اینه که اهورا مزدارو بپرستی و چه خوب این پرستش آیین پدریت باشه نه مال بیگانه. من یاد گرفتم گفتارم پندارم و کردارم نیک باشه ببه چیزای دیگه هم کاری نارم اونا مال خودشونن و بهترین فداشدنم فداشدن در راه خاک پاک ایرانه
کیا با من موافقن؟؟

جاوید ایران و ایرانی

فاطمه گفته:

آقامحمدسوءتفاهم شده من فاطمه ام بافاطیمای ک واسش قبلأنظرکذاشتیدفرق میکنم إفهم؟!
من۱ایرانی ام مذهبم شیعه ست خدایااهورامزدا روقبول دارم بنظرمن این موقعیتی ک دارم باعث برتری ایران برجهانه،بایدهمه متحدباشیم متحد برای سربلندی ایران

محمدفرزندایران گفته:

فاطمه خانوم سلام .منظورم از نظر دومی خود شما بودی.ازفاطیما خانوم معذرت میخوام.من با نظر شما که باید با هم متحد باشیم موافقم.اینکه اینجا نظراتمون با هم مختلفه دلیل نمیشه که ما با هم متحد نیستیم .با همدیگه دعوا هم نداریم اما با تمام احترامی که برای نظر شما قائلم باید بگم من متوجه نمیشم این چه دینیه که میگه یا باید منو قول کنی یا به قول شما جزیه بدی .خوب معلومه که باید یکی ازین دو کارو بکنی وگرنه یا میکشنت یا تبعید میشی.درکف شیر نر خونخواره ای غیر تسلسم ورضا کو چاره ای.البته فک نکنید که من ضد اسلامم یا دارم به مقدسات شما توهین میکنم.درضمن یادتون رفت سلام بکنید

فاطمه گفته:

علیک سلام!
۱ایرانی اکه درجه تعصبش غیرمعقول باشه وقتی این۲راه روبش میکن ومخالف بودحاضره بخاطرکشورش کشته شه ودسته ی دیکربافکراسلام روبذیرفتندالبته اولش زوربودولی بعدهابشیمون نشدندبرومطالعه کن آق محمد

محمدفرزند ایران گفته:

فاطمه عزیز سلام .خدارو شکر که قبول کردی که بازور بوده. بحث اصلی ما هم همین جا بود که دین زردشت به زور نرفت کشورهای دیگرو تصاحب کنه بعد بهشون بگه بیاین زردشتی بشین.تمام بحث ماهم همین جاست.مطلب بعدی اینکه اکه کسی برفرض نخواد به قول شما در راه وطن کشته بشه باید بره اسلام رو قبول کنه ؟اونم دینی که به قول خود شما به زور وارد یک مملکت شده.بعدش اون تاریخی که دراختیار شماست وداری مطالعه مکنی اون تاریخ سانسور شده است.بالاترین کتابی که دراین موضوع همه به اون استناد میکنن کتاب تاریخ طبریه.اما کلیه مطالبی که الان شما میری ازین کتاب توی بازاز هست با کتاب اصل خیلی فرق میکنه .هرچی موافق اسلام بوده رو اجازه چاپ بهش دادن مابقی رو حذف کردند.عزیز من شما هم بیخود انگ بی مطالعه بودن رو به مردم نزن برای اینکه خواسته باشی نظرت رو تحمیل کنی.

فاطمه گفته:

من نظرموتحمیل نمیکنم مادرسامون تاریخ باستان بودربطی هم ب اسلام نداشت کتابامم ازبازارنمیخرم ازکتابفروشیهای معتبرخریدم،وقت شدبایدقلم وکاغذبهتون دادوتاریخ کشورایران روبنویسید،من ب کسی توهین نکردم،خواهی نخواهی اسلام واردایران شدوباقی خواهدماند

محمدفرزند ایران گفته:

سلام خانوم.ببخشیدا من وقتی من میگم بازار کتاب فروشیهای معتبر هم یکی از اونا است.بعدش هم تاریخ مثل جغرافی نیست که همه چیزش مشخص باشه منظور من این بود که شما منابع مختلف اعم از موافق و مخالف رو مطالعه بکنید.اون وقت خودتون واقعیتها رو متوجه میشیدعزیزم

فاطمه گفته:

سلام،خوندمشون ومیدونم ومشخصه اونیکه طرف باستانه ضداسلام مینویسه واونیکه طرف اسلام ضدباستان
بامقایسشون معلومه ک بخاطرسخت کیری های ساسانیان وبادشاهانش اسلام باورودش تونست تودل مردم جابازکنه،البته ن این اسلامی ک الان هست

محمدفرزند ایران گفته:

سلام فاطمه جان .نه عزیزم اشتباه میکنی دلیل نداره هرکی طرفدار ایران باستان باشه از اسلام بیزار با شه یا بالعکس.خواهر گلم من بعد از این همه مطالعه متوجه شدم که بر خلاف نظر شما علت اومدن اسلام و پذیرفتن نظراتش سخت گیری بود اما نه به اندازه یک مطلب .اونم اینه که ما قدر داشته های خودمون رو ندونستیم و ناشکری کردیم .فک کردیم با یک تغییر همه چیز بهتر میشه .همین الانشم همین جوریم .متاسفانه این خصلت بد توی خون ما ایرانیاس

اتوسا گفته:

من به این معتقدم که وطن پرستی وعلاقه به میهن جای خودشو داره دین جای خودشوداره؟؟؟//

اصغر گفته:

فاطمیما خانم یا آقا – نمیدونی بدون که کوروش حتی تو قرآن هم ازش یاد شده – در قرآن مجید، آیه های ۸۳ تا ۹۹ سوره کهف، از کوروش کبیر با نام ذوالقرنین به عنوان فردی یکتاپرست، صالح، دادگر و انسان دوست و به عنوان یکی از بندگان شایسته و برگزیده خداوند به نیکی یاد می کنه.حالا تو می گی کوروش قدرت طلب بوده و کارش کشتارو غارت گری بوده برات متاسفم لطف کن از این به بعد راجع به چیزی که نمیدونی نظر نده…

سهیل گفته:

اصغر گرامی؛ لطفا از اهانت به کاربران سایت خودداری کنید. نظر شما با ویرایش مجدد ثبت شد.

سورنا سرباز كوروش هستم گفته:

درود بر همه پارسیان

اول جواب یاسی عزیز رو میدم

یاسی پس اگه شما حضرت مسیح حضرت موسی رو به عنوان پیامبر دارید باید به دین اونها رو بیارین؟؟؟نه فقط قبولشون دارید من هم حضرت محمد رو قبول دارم بعدشم برید تاریخ بخونید کجا حضرت محمد اسلام رو به ایران اورد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اتوسا خانوم درباره پدرم نظرت رو بده میخواهم بدونم نظرت چی هستش اقا اصغر میگوید به شاهنشاه کوروش پدرم و سرورم توهین کردی اری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جاوید ایران و اذربایجان
جاوید ایرانیان و سهیل عزیز

فاطمه گفته:

جاوید فاطمه

زینب گفته:

سلام. دوستان منم به عنوان یه ایرانی به کورش کبیر میبالم .هخامنشین تمدن ماست که در مقایسه با دیگر تمدنها بی همتاست.ولی دین ما اسلام که کاملترین دین در مقایسه با همه ادیان و این ربطی عربها نداردمیدونین پیامبر هم از دست عربها مینالیده.اگر پیامبر از عراب نبود امروزه عربها به هیچ serati مستقم نمیشدن.پس این دلیل نیست که دین ما اسلام هست ما حامی عربهاییم .آدم عقل و شعور داره باید بهترینو انتخاب کنه . اسلام بهترینه .چون الان کسانی اسلامو دستاویزی برای اهدافشون قرار دادن ما به خاطر مخالفت با اون قشر با اسلام هم مخالف باشیم و چشم به روی حق(اسلام)ببندیم.در قران هم از کورش ما یاد شده.ولی در قیاس با پیامبر نیست همونطور که دیگر پیامبرها نیستن

سمیه گفته:

هرکی کوروش رودوست داشته شدکافربه دین به قوم دکترعلی شریعتی عزیزم کسانی که می فهمندبیشترازکسانی که نمیفهمندعذاب میکشند..ایکاش من زمانش بودم من هنوزمقبرشم نرفتم ولی تاریخ روکامل خوندم اگه قسمت بشه برم دوست دارم اینقدرگریه کنم به حال خودم کشورم ملتم…

ساحل گفته:

درود به همگی
متاسفم برای اونایی که فکر میکنن کوروش قاتل بوده.همه ی اونایی که این طرز فکر رو دارن منشور کوروش رو مطالعه کنن تا از خودشون خجالت زده بشن.
ذوالقرنین همون کوروش بزرگه.میتونید تفسیر نمونه رو بخونید.
بعضی از ایرانیان خیلی کم لطفی دارن نسبت به کشور و تاریخشون.حتی توی کتابای درسی نمینویسن کوروش بزرگ،به همون کوروش قناعت میکنن که یه موقع جوهر چاپگراشون تموم نشه.
من خودم مسلمونم و سادات و حافظ قرآن هستم.هم دینمو دوست دارم،هم تاریخمو.هم دوست زرتشتی دارم هم مسلمون.
تنفر از اعراب هم دارم.چون بحث اعراب با اسلام جداست.
کی گفته مردم ایران مجبور به پذیرش اسلام شدند؟اونا خودشون با میل خودشون به اسلام رو آوردن.خودشون کامل بودن اونو تایید کردن.متاسفانه در ذهن مردم ما بد جا افتاده.که ما مجبور به پذیرش اسلام شدیم.قبول ندارم.
کسی سوالی داره تا جایی که بتونم با منابع معتبر بهش جواب میدم.

SI®EN گفته:

جناب ساحل شک دارم حافظ باشی در طول چند دقیقه ۲دفعه گفتی :حافظم ریا تا چه حد.

سهیل گفته:

فکر کنم ساحل اسم دختر باشه پس باید بهش بگی سرکار.
نمیدونم شایدم پسره.

فاطمه گفته:

salam harfa sahelo dos daram khosh omadi be jame ma albate gablesh agha sahel begam bedoni ke bachehaye inja aval ye kocholo darbare matn bahs mikonan bad bahs khatm mishe be sarvarie perspolis ya esdeghlal…!!!
zat ziad

محمدفرزندایران گفته:

این فاطمه هنوز نمیدونه ساحل اسم دختره.من موندم چه جوری میخواد لیسانس بگیره.

ساحل گفته:

درود دوباره.
فاطمه جان من دخترم.آقای SI®EN برام مهم نیست کی باور میکنه و کی باور نمیکنه.مهم اینه که حرفای من راستن.من برای ریا نگفتم.برای این گفتم که بدونین از قرآن چیزایی سرم میشه و حرفام از سر باد هوا نیست.از ریا متنفرم.
اینجا بحث سر سیاست و باور های تاریخیه یا فقط میخواین به دیگران بپرین آقای SI®EN؟

فاطمه گفته:

salam mage man goftam ke sahel esme dokhi nis?
chera harf mizari to dahanam?!
zat ziad

دختر آریایی(ایرانی) گفته:

بابا این ساحل چقدر مثل من میفکره. ساحل خانم درود اهورامزدا بر تو بسیار حرفات درست و منطقیه من همین الان دست دوستی بهت میدم و احیانا نسبتی با من نداری؟آخه فکرات عین خودمه در مورد مسایلی که گفتی و جای انتقادی از جانب من نذاشتی.

محمدفرزند ایران گفته:

اینجا کلا همه میفکرن به غیر از فا……….

ساحل گفته:

درود
ممنونم دختر آریایی،نظر لطف شما رو میرسونه.خوشحال میشم که دوستی مثل شما با این طرز فکر داشته باشم.

فاطمه گفته:

سلام اقا محمد بهتره مراقب حرف زدنتون باشین
دخی اریایی ساحل اقا تشریف دارن مثل اینکه!
زت زیاد

ایران 1 گفته:

چند تا سوال از ساحل
اگر ایرانیا با میل خودشون مسلمون شدند پس چرا اونایی که نمی شدند باید به عربا جزیه می دادند و اگر نداشتند عربا زناشون را به عنوان کنیز می بردند؟ اصلاً مگر برده داری کار بدی نبوده چرا عربا بعد از اسلام هم برده داشتند؟ همینی که به یک کشور حمله کنی و به زور مجبورشون کنی دینت را بپذیرند خودش یک دنیا سواله؟

محمدفرزند ایران گفته:

ایران۱عزیز من اینجا عمریه دارم به این جماعت میفهمونم که جریان از چه قراره تهش به من گفتن مرتد و از دین گریخته تو هنوز نیومده میخوای حرفت رو قبول کنن.

سهیل گفته:

محمد ایران۱ فامیلته یا رفیقت!؟

دختر آریایی(ایرانی) گفته:

من از سوال ایران۱ بسیار خوشم اومد سوال خوبیه.
دلیلش چیزی جز این که که اعراب فقط به دلیل منفعت مسلمان شدند وگرنه باورکنیدچه زمان پیامبر و چه الان اسلام رو قبول ندارند و اسلام رو به دلیل جهالتی که تو خون کثیفشون هست نمی تونستن و نمی تونند درک و تحلیل کنند و جز خوشگذرانی و هوس رانی دیگه هیچ چیز در ذهن گمراهشون نمی گنجه.
خاک تو سر همشون
من بین حیون و اعراب هیچ فرقی قایل نیستم البته حیون خدا رو بیشتر قبول دارم تا اون موجودات پست رو.

دختر آریایی(ایرانی) گفته:

نه دختره. خودش گفت فاطمه جون که دختره اصلا برای چی یه آقا باید اسمش رو ساحل بزاره؟
اگه دختر نباشه من همین الان دستم رو پس میگیرم.

ستاره (***مهسا***) گفته:

ایران ۱ عزیز باید بپذیریم که حکام اون زمان که برسرقدرت بودن چیزی ازدین نمی فهمیدن فقط به فکر توسعه قدرتشون بودن وگرنه دین اسلام باهمه اینا مخالفه …

مردم اون زمان هم یه چیزایی ازاسلام دیده بودن که راحت این دینو پذیرفتن وگرنه اگه قدرت مردم مخالف چیزی باشه غیرممکنه کسی بتونه مخالف نظرمردم گامی برداره به خصوص تو ایران که همه مردمش توهوش وتمدن سرامد تمام مردم جهان بودن… بلاخره چیزای خوبی دیدن تواسلام که دین خودشون نداشته وبه سمت اسلام رفتن …
شما قبول دارید که مردم چیزی رو واقعا نخوان هیچ وقت تسلیمش نمیشن ؟؟؟؟؟
مثال میارم …نمونه اش قیام وتحریم توتون وتنباکو توایران که مردم مخالف بودن ولی انگلیس وحکومت وقت موافق ودراخر قدرت مردم پیروز شد…

ستاره (***مهسا***) گفته:

درضمن من نمیخوام بگم همه مردم بااشتیاق اسلامو پذیرفتن نه …مخالفم بلاخره وجود داشته ….
ولی خودتون فک کنید هر ادمی قبل اینکه کاری روانجام بده (به خصوص تغییر دین ) فک میکنه و جوانبو درنظر میگیره حتما دین مردم قبل ازاسلام یه نقص هایی داشته که اکثریت مردم اونو پذیرفتن …

ساحل گفته:

آقای ایران ۱ منبعتون از کجاست؟چرا همه دارن اسلام رو با عرب یکی میکنن؟

SI®EN گفته:

سلام سرکار ساحل اول اینکه یا شما نمیدونی ریا چیه یا اینکه خودتو زدی به………..ودوم جناب ایران۱ بهتره به عقل خودت رجوع کنی ببینی دینی که به زور مردم اونا میپذیرن چطور ممکنه ۱۴۰۰ سال بر اون پایند بمونن در ضمن چند حمله ی بسیار بد به ایران شده و هر کدام مدت ها بر ایران حکومت کردن مانند مغول ها اگر قرار بود به زور دینی را بپذیریم الآن باید دین مغول ها رو داشته باشیم.

محمدفرزند ایران گفته:

مگه تو با serenفامیل یا رفیقی؟

فاطمه گفته:

سلام .بذار بگم براتون موقعی که اعراب حمله کردند و قدرت رو بدست اوردند اولین کسایی که اسلام اوردن سپاهیان و فرماندهان بودن چون اونا تو جریان جنگ حضور داشتند و اسلام واقعی در اون زمان وجود داشت وبرای ابقا در موقعیتشون اسلام رو بیشتر قبول کردند بعد از اونا دهقانان وقتی دیدن موقعیت اجتماعی و اقتصادیشون خرابه اسلام رو قبول کردن درواقع اعراب به دهقانان نیاز داشتند در دوره ی ساسانی دهقانان رابط میان شاه و مردم بودند و روستاییان که در مساءل سیاسی شرکت نمیکردند از طریق دهقانان در جریان امور قرار میگرفتند و حرف دهقانان برایشان مهم بود وقتی اسلام اوردند روستاییان که تعدادشان زیاد بود هم برای رهایی از پرداخت جزیه اسلام اوردند زیرا انها توان هم پرداخت جزیه بعلت زرتشتی بودن و هم پرداخت خراج و مالیات نداشتند.
در ایران همه اسلام نیاوردند مثلا اصفهان تا قرن ۴ اتشکده هاش روشن بود…باظهور علویان طبرستان در شمال بود که ایران به یکسر اسلام را پذیرفت و شمالیها اولین دینی که قبول کردند شیعه بود ولی نقاط دیگر ایران همه اول سنی بودند بعد شیعه شدند شیعه شدن ایرانی ها هم بیشتر بخاطر رفتارهای شایسته ی امام علی بوده کا عرب و عجم را یکی میدانستند
بچه ها ببخشید اگه سرتونو بدرد اوردم فقط خواسم اینارو گفته باشم
زت زیاد

محمدفرزند ایران گفته:

شهر ما رو که با خاک یکسان کردند و خیلی از مردم هم پا به فرار گذاشتند .بقیه شهر ها رو دیگه نمیدونم.
در ضمن الان حال و حوصله ندارم جواب سیرن رو بدم.هر چند که اگه بدم هم سهیل تایید نمیکنه

سهیل گفته:

محمد جان بیا و به راه راست هدایت شو.

محمدفرزند ایران گفته:

کفر چو منی گزاف و اسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و ان هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود

فاطمه گفته:

سلام اقا سهیل مگه محمد خان راه کج رو میره؟؟گناه داره انقد اذیتش نکنید…
زت زیاد

ساحل گفته:

آقای SI®EN ادب چیز خیلی خوبیه.انگار از همین اول شما با من اعلان جنگ کردید.
دختر آریایی عزیز بازم میگم من دخترم.
فاطمه جان باید اینو هم اضافه کنم که حتما ایرانیان قوانین دینی کامل تری رو در اسلام دیدن که به اون روی آوردن.

ستاره (***مهسا***) گفته:

درود
منم با ساحل جان موافقم اگه دینی به زور واجبار به مردم تحمیل میشد مردم بعد یه مدت فراموشش میکردن درصورتی که نه تنها فراموش نشد بلکه روز به روز برتعداد افرادی که به اون میپیوستن اضافه میشد ومیشه ….
اصلا حرف شما درست واسلام به زوراومد توایران …ولی حتما وقطعا یه خوبی هایی و برتری هایی داشته که مردم رهاش نکردن درسته؟؟

دختر آریایی(ایرانی) گفته:

خوب شد پس پس نمیگیرم.

محمدفرزند ایران گفته:

ساحل جان هنوز اذیتت نکردن.صبر داشته باش تا اذیت شدنو بفهمی .ما موهامونو تو این سایت سفید کردیم تا این جماعت بدونن که حتما نباید هرچی اینا میگن درست باشه.اخرش هزار و یک جور لقب گرفتیم .تو که تازه اول راهی

محمدفرزند ایران گفته:

راستی بچه ها یه نکته عجیب ………..فاطمه طرفداری منو کرده.شما ها تعجب نکردید؟

ستاره (***مهسا***) گفته:

من شاخ دراوردم ….ولی جای طرفداری کردنو داشت که طرفداری کرد….

ساحل گفته:

درود
آقا محمد حرفاتون به نظر درست میاد.
من تا آخر سر حرفا و اعتقاداتم میمونم و ازشون دفاع میکنم.

محمدفرزند ایران گفته:

ساحل جان من فقط یه کلمه حرف زدم ولی این همه حرف شنیدم .البته فقط از بعضی ها.(خودش میدونه )
تمام حرف من اینه که اینقدر عنوان نکنیم عقاید و افکار ما از همه بالاتره و بقیه کشکند.من حرفامو قبلا کامل زدم.چون شما تازه اومدی میتونی بری کامنتهای قبلی رو نگاه کنی .چون دیگه الان کسی نمیتونه اینجا ازین حرفا بزنه .البته تو گپه دوستانه بعضی حرفای خودمونی فقط ازاده.

فقط کوروش هخامنشی گفته:

کورش همان ذوالقرنین قرآن است . وی پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردمان ایران و جهان هدیه داد . سنگ نگاره او با بالهای کشیده شده به سوی خداوند در پاسارگاد وجود دارد .

آرین گفته:

سلام
درسته شما راست میگید کوروش و داریوش ظالم بودن که به کارگران زیر دستشون حقوق میدادند ظالم بودن که بدون خونریزی وارد شهر بابل شدند ظالم بودند که به مقدسات دیگران رو محترم میشمردن و….

آرمین گفته:

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز

اسم واقعی همسر کورش بزرگ،”اسنپوی” بوده. اسم مادر گرامی ایشون هو آرمسیس بوده و ملقب به “ماندان”
منبع: امپراطوری کورش کبیر اثر موسی نثری همدانی
با تشکر

فاطمه گفته:

سلام نام همسر کورش اسنپوی بوده من زندگی نامه شو خوندم
موسی نثر همدانی
کتاب عشق و سلطنت لطفا اطلاعات درست بدین متشکر

saeid گفته:

زندگینامه کوروش کبیر
● از تولد تا آغاز جوانی کوروش کبیر
دوران خردسالی کوروش کبیر را هاله ای از افسانه ها در برگرفته است. افسانه هایی که گاه چندان سر به ناسازگاری برآورده اند که تحقیق در راستی و ناراستی جزئیات آنها ناممکن می نماید. لیکن خوشبختانه در کلیات ، ناهمگونی روایات بدین مقدار نیست. تقریباً تمامی این افسانه ها تصویر مشابهی از آغاز زندگی کوروش کبیر ارائه می دهند،تصویری که استیاگ ( آژی دهاک )، پادشاه قوم ماد و نیای مادری او را در مقام نخستین دشمنش قرار داده است.

استیاگ – سلطان مغرور، قدرت پرست و صد البته ستمکار ماد – آنچنان دل در قدرت و ثروت خویش بسته است که به هیچ وجه حاضر نیست حتی فکر از دست دادنشان را از سر بگذراند. از این روی هیچ چیز استیاگ را به اندازه ی دخترش ماندانا نمی هراساند. این اندیشه که روزی ممکن است ماندانا صاحب فرزندی شود که آهنگ تاج و تخت او کند ، استیاگ را برآن می دارد که دخترش را به همسری کمبوجیه ی پارسی – که از جانب او بر انزان حکم می راند – درآورد.
مردم ماد همواره پارسیان را به دیده ی تحقیر نگریسته اند و چنین نگرشی استیاگ را مطمئن می ساخت که فرزند ماندانا ، به واسطه ی پارسی بودنش ، هرگز به چنان مقام و موقعیتی نخواهد رسید که در اندیشه ی تسخیر سلطنت برآید و تهدیدی متوجه تاج و تختش کند. ولی این اطمینان چندان دوام نمی آورد. درست در همان روزی که فرزند ماندانا دیده می گشاید ، استیاگ را وحشت یک کابوس متلاطم می سازد. او در خواب ، ماندانا را می بیند که به جای فرزند بوته ی تاکی زاییده است که شاخ و برگهایش سرتاسر خاک آسیا را می پوشاند. معبرین درباره ی در تعبیر این خواب می گویند کودکی که ماندانا زاییده است امپراتوری ماد را نابود خواهد کرد، بر سراسر آسیا مسلط گشته و قوم ماد را به بندگی خواهد کشاند.
وحشت استیاگ دوچندان می شود. بچه را از ماندانا می ستاند و به یکی از نزدیکان خود به نام هارپاگ می دهد. بنا به آنچه هرودوت نقل کرده است ، استیاگ به هارپاگ دستور می دهد که بچه را به خانه ی خود ببرد و سر به نیست کند. کوروش کودک را برای کشتن زینت می کنند و تحویل هارپاگ می دهند اما از آنجا که هارپاگ نمی دانست چگونه از پس این مأموریت ناخواسته برآید ، چوپانی به نام میتراداتس ( مهرداد ) را فراخوانده ، با هزار تهدید و ترعیب ، این وظیفه ی شوم را به او محول می کند. هارپاگ به او می گوید شاه دستور داده این بچه را به بیابانی که حیوانات درنده زیاد داشته باشد ببری و درآنجا رها کنی ؛ در غیر این صورت خودت به فجیع ترین وضع کشته خواهی شد. چوپان بی نوا ، ناچار بچه را برمی دارد و روانه ی خانه اش می شود در حالی که می داند هیچ راهی برای نجات این کودک ندارد و جاسوسان هارپاگ روز و شب مراقبش خواهند بود تا زمانی که بچه را بکشد.
اما از طالع مسعود کوروش کبیر و از آنجا که خداوند اراده ی خود را بالا تر از همه ی اراده های دیگر قرار داده ، زن میتراداتس در غیاب او پسری می زاید که مرده به دنیا می آید و هنگامی که میتراداتس به خانه می رسد و ماجرا را برای زنش باز می گوید ، زن و شوهر که هر دو دل به مهر این کودک زیبا بسته بودند ، تصمیم می گیرند کوروش را به جای فرزند خود بزرگ کنند. میتراداتس لباسهای کوروش را به تن کودک مرده ی خود می کند و او را ، بدانسان که هارپاگ دستور داده بود ، در بیابان رها می کند.
کوروش کبیر تا ده سالگی در دامن مادرخوانده ی خود پرورش می یابد. هرودوت دوران کودکی کوروش را اینچنین وصف می کند : « کوروش کودکی بود زبر و زرنگ و باهوش ،‌ و هر وقت سؤالی از او می کردند با فراست و حضور ذهن کامل فوراً جواب می داد. در او نیز همچون همه ی کودکانی که به سرعت رشد می کنند و با این وصف احساس می شود که کم سن هستند حالتی از بچگی درک می شد که با وجود هوش و ذکاوت غیر عادی او از کمی سن و سالش حکایت می کرد. بر این مبنا در طرز صحبت کوروش نه تنها نشانی از خودبینی و کبر و غرور دیده نمی شد بلکه کلامش حاکی از نوعی سادگی و بی آلایشی و مهر و محبت بود.
بدین جهت همه بیشتر دوست داشتند کوروش کبیر را در صحبت و در گفتگو ببینند تا در سکوت و خاموشی.از وقتی که با گذشت زمان کم کم قد کشید و به سن بلوغ نزدیک شد در صحبت بیشتر رعایت اختصار می کرد ،‌ و به لحنی آرامتر و موقرتر حرف می زد. کم کم چندان محجوب و مؤدب شد که وقتی خویشتن را در حضور اشخاص بزرگسالتر از خود می یافت سرخ می شد و آن جوش و خروشی که بچه ها را وا می دارد تا به پر و پای همه بپیچند و بگزند در او آن حدت و شدت خود را از دست می داد.
از آنجا اخلاقاً آرامتر شده بود نسبت به دوستانش بیشتر مهربانی از خود نشان می داد.کوروش کبیر در واقع به هنگام تمرین های ورزشی ، از قبیل سوارکاری و تیراندازی و غیره ، که جوانان هم سن و سال اغلب با هم رقابت می کنند ، او برای آنکه رقیبان خود را ناراحت و عصبی نکند آن مسابقه هایی را انتخاب نمی کرد که می دانست در آنها از ایشان قوی تر است و حتماً برنده خواهد شد ، بلکه آن تمرین هایی را انتخاب می نمود که در آنها خود را ضعیف تر از رقیبانش می دانست ، و ادعا می کرد که از ایشان پیش خواهد افتاد و از قضا در پرش با اسب از روی مانع و نبرد با تیر و کمان و نیزه اندازی از روی زین ، با اینکه هنوز بیش از اندازه ورزیده نبود ، اول می شد.
کوروش وقتی هم مغلوب می شد نخستین کسی بود که به خود می خندید. از آنجا که شکست های کوروش در مسابقات وی را از تمرین و تلاش در آن بازیها دلزده و نومید نمی کرد ، و برعکس با سماجت تمام می کوشید تا در دفعه ی بعد در آن بهتر کامیاب شود ؛ در اندک مدت به درجه ای رسید که در سوارکاری با رقیبان خویش برابر شد و بازهم چندان شور و حرارت به خرج می داد تا سرانجام از ایشان هم جلو زد. وقتی کوروش در این زمینه ها تعلیم و تربیت کافی یافت به طبقه ی جوانان هیجده تا بیست ساله درآمد ، و در میان ایشان با تلاش و کوشش در همه ی تمرین های اجباری ، با ثبات و پایداری ، با احترام و گذشت به سالخوردگان و با فرمانبردایش از استان انگشت نما گردید. »
زندگی کوروش جوان بدین حال ادامه یافت تا آنکه یک روز اتفاقی روی داد که مقدر بود زندگی کوروش را دگرگون سازد ؛ : « یک روز که کوروش در ده با یاران خود بازی می کرد و از طرف همه ی ایشان در بازی به عنوان پادشاه انتخاب شده بود پیشآمدی روی داد که هیچکس پی آمدهای آنرا پیش بینی نمی کرد. کوروش بر طبق اصول و مقررات بازی چند نفری را به عنوان نگهبانان شخصی و پیام رسانان خویش تعیین کرده بود. هر یک به وظایف خویش آشنا بود و همه می بایست از فرمانها و دستورهای فرمانروای خود در بازی اطاعت کنند.
یکی از بچه ها که در این بازی شرکت داشت و پسر یکی از نجیب زادگان ماد به نام آرتمبارس بود ، چون با جسارت تمام از فرمانبری از کوروش خودداری کرد توقیف شد و بر طبق اصول و مقررات واقعی جاری در دربار پادشاه اکباتان شلاقش زدند. وقتی پس از این تنبیه ، که جزو مقررات بازی بود ، ولش کردند پسرک بسیار خشمگین و ناراحت بود ، چون با او که فرزند یکی از نجبای قوم بود همان رفتار زننده و توهین آمیزی را کرده بودند که معمولاً با یک پسر روستایی حقیر می کنند.
رفت و شکایت به پدرش برد. آرتمبارس که احساس خجلت و اهانت فوق العاده ای نسبت به خود کرد از پادشاه بارخواست ، ماجرا را به استحضار او رسانید و از اهانت و بی حرمتی شدید و آشکاری که نسبت به طبقه ی نجبا شده بود شکوه نمود. پادشاه کوروش و پدرخوانده ی او را به حضور طلبید و عتاب و خطابش به آنان بسیار تند و خشن بود. به کوروش گفت: « این تویی ، پسر روستایی حقیری چون این مردک ، که به خود جرئت داده و پسر یکی از نجبای طراز اول مرا تنبیه کرده ای؟ » کوروش جواب داد:
« هان ای پادشاه ! من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق بر عدل و انصاف بوده است. بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند ، چون به نظرشان بیش از همه ی بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم. باری ، در آن حال که همگان فرمان های مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد. »
استیاگ دانست که این یک چوپان زاده ی معمولی نیست که اینچنین حاضر جوابی می کند ! در خطوط چهره ی او خیره شد ، به نظرش شبیه به خطوط چهره ی خودش می آمد. بی درنگ شاکی و پسرش را مرخص کرد و آنگاه میتراداتس را خطاب قرار داده بی مقدمه گفت : « این بچه را از کجا آورده ای؟ ». چوپان بیچاره سخت جا خورد ، من من کنان سعی کرد قصه ای سر هم کند و به شاه بگوید ولی وقتی که استیاگ تهدیدش کرده که اگر راست نگوید همانجا پوستش را زنده زنده خواهد کند ، تمام ماجرا را آنسان که می دانست برایش بازگفت.
استیاگ بیش از آنکه از هارپاگ خشمگین شده باشد از کوروش ترسیده بود. بار دیگر مغان دربار و معبران خواب را برای رایزنی فراخواند. آنان پس از مدتی گفتگو و کنکاش اینچنین نظر دادند : « از آنجا این جوان با وجود حکم اعدامی که تو برایش صادر کرده بودی هنوز زنده است معلوم می شود که خدایان حامی و پشتیبان وی هستند و اگر تو بر وی خشم گیری خود را با آنان روی در رو کرده ای ، با این حال موجبات نگرانی نیز از بین رفته اند ، چون او در میان همسالان خود شاه شده پس خواب تو تعبیر گشته است و او دیگر شاه نخواهد شد به این معنی که دختر تو فرزندی زاییده که شاه شده. بنابرین دیگر لازم نیست که از او بترسی ، پس او را به پارس بفرست. »
تعبیر زیرکانه ی مغان در استیاگ اثر کرد و کوروش به سوی پدر و مادر واقعی خود در پارسومش فرستاده شد تا دوره ی تازه ای از زندگی خویش را آغاز نماید. دوره ای که مقدر بود دوره ی عظمت و اقتدار او و قوم پارس باشد.

● نخستین نبرد کوروش
میتراداتس ( ناپدری کوروش) پس از آنکه با تهدید استیاگ مواجه شد ، داستان کودکی کوروش و چگونگی زنده ماندن کوروش را آنگونه که می دانست برای استیاگ بازگو کرد و طبعاً در این میان از هارپاگ نیز نام برد. هرچند معبران خواب و مغان درباری با تفسیر زیرکانه ی خود توانستند استیاگ را قانع کنند که زنده ماندن کوروش و نجات یافتنش از حکم اعدام وی ، تنها در اثر حمایت خدایان بوده است ، اما این موضوع هرگز استیاگ را برآن نداشت که چشم بر گناه هارپاگ بپوشاند و او را به خاطر اهمال در انجام مسئولیتی که به وی سپرده بود به سخت ترین شکل مجازات نکند. استیاگ فرمان داد تا به عنوان مجازات پسر هارپاگ را بکشند. آنچه هرودوت در تشریح نحوه ی اجرای این حکم آورده است بسیار سخت و دردناک است:
پسر هارپاگ را به فرمان پادشاه ماد کشتند و در دیگ بزرگی پختند ، آشپزباشی شاه خوراکی از آن درست کرد که در یک مهمانی شاهانه – که البته هارپاگ نیز یکی از مهمانان آن بود – بر سر سفره آوردند ؛ پس صرف غذا و باده خواری مفصل ، استیاگ نظر هارپاگ را در مورد غذا پرسید و هارپاگ نیز پاسخ آورد که در کاخ خود هرگز چنین غذای لذیذ و شاهانه ای نخورده بود ؛ آنگاه استیاگ در مقابل چشمان حیرت زده ی مهمانان خویش فاش ساخت که آن غذای لذیذ گوشت پسر هارپاگ بوده است.
صرف نظر از اینکه آیا آنچه هرودوت برای ما نقل می کند واقعاً رخ داده است یا نه ، استیاگ با قتل پسر هارپاگ یک دشمن سرسخت بر دشمنان خود افزود. هرچند هارپاگ همواره می کوشید ظاهر آرام و خاضعانه اش را در مقابل استیاگ حفظ کند ولی در ورای این چهره ی آرام و فرمانبردار ، آتش انتقامی کینه توزانه را شعله ور نگاه می داشت ؛ به امید روزی که بتواند ستمهای استیاگ را تلافی کند. هارپاگ می دانست که به هیچ وجه در شرایطی نیست که توانایی اقدام بر علیه استیاگ را داشته باشد ، بنابرین ضمن پنهان کردن خشم و نفرتی که از استیاگ داشت تمام تلاشش را برای جلب نظر مثبت وی و تحکیم موقعیت خود در دستگاه ماد به کار گرفت. تا آنکه سرانجام با درگرفتن جنگ میان پارسیان( به رهبری کوروش ) و مادها ( به سرکردگی استیاگ ) فرصت فرونشاندن آتش انتقام فراهم آمد.
هنوز جزئیات فراوانی از این نبرد بر ما پوشیده است. مثلاً ما نمی دانیم که آیا این جنگ بخشی از برنامه ی کلی و از پیش طرح ریزی شده ی کوروش کبیر برای استیلا بر جهان آن زمان بوده است یا نه ؛ حتی دقیقاً نمی دانیم که کوروش ، خود این جنگ را آغاز کرده یا استیاگ او را به نبرد واداشته است. یک متن قدیمی بابلی به نام « سالنامه ی نبونید » به ما می گوید که نخست استیاگ – که از به قدرت رسیدن کوروش در میان پارسیان سخت نگران بوده است – برای از بین بردن خطر کوروش بر وی می تازد و به این ترتیب او را آغازگر جنگ معرفی می کند. در عین حال هرودوت ، برعکس بر این نکته اصرار دارد که خواست و اراده ی کوروش را دلیل آغاز جنگ بخواند.
باری ، میان پارسیان و مادها جنگ درگرفت. جنگی که به باور بسیاری از مورخین بسیار طولانی تر و توانفرساتر از آن چیزی بود که انتظار می رفت. استیاگ تدابیر امنیتی ویژه ای اتخاذ کرد ؛ همه ی فرماندهان را عزل کرد و شخصاً در رأس ارتش قرار گرفت و بدین ترتیب خیانت های هارپاگ را – که پیشتر فرماندهی ارتش را به او واگذار کرده بود – بی اثر ساخت. گفته می شود که این جنگ سه سال به درازا کشید و در طی این مدت ، دو طرف به دفعات با یکدیگر درگیر شدند. در شمار دفعات این درگیری ها اختلاف هست. هرودوت فقط به دو نبرد اشاره دارد که در نبرد اول استیاگ حضور نداشته و هارپاگ که فرماندهی سپاه را بر عهده دارد به همراه سربازانش میدان را خالی می کند و می گریزد. پس از آن استیاگ شخصاً فرماندهی نیروهایی را که هنوز به وی وفادار مانده اند بر عهده می گیرد و به جنگ پارسیان می رود ، لیکن شکست می خورد و اسیر می گردد. و اما سایر مورخان با تصویری که هرودوت از این نبرد ترسیم می کند موافقت چندانی نشان نمی دهند. از جمله ” پولی ین“ که چنین می نویسد :
« کوروش سه بار با مادی ها جنگید و هر سه بار شکست خورد. صحنه ی چهارمین نبرد پاسارگاد بود که در آنجا زنان و فرزندان پارسی می زیستند . پارسیان در اینجا بازهم به فرار پرداختند … اما بعد به سوی مادی ها – که در جریان تعقیب لشکر پارس پراکنده شده بودند – بازگشتند و فتحی چنان به کمال کردند که کوروش دیگر نیازی به پیکار مجدد ندید. »
نیکلای دمشقی نیز در روایتی که از این نبرد کوروش ثبت کرده است به عقب نشینی پارسیان به سوی پاسارگاد اشاره دارد و در این میان غیرتمندی زنان پارسی را که در بلندی پناه گرفته بودند ستایش می کند که با داد و فریادهایشان ، پدران ، برادران و شوهران خویش را ترغیب می کردند که دلاوری بیشتری به خرج دهند و به قبول شکست گردن ننهند و حتی این مسأله را از دلایل اصلی پیروزی نهایی پارسیان قلمداد می کند.
به هر روی فرجام جنگ ، پیروزی پارسیان و اسارت استیاگ بود. کوروش کبیر به سال ۵۵٠ ( ق.م ) وارد اکباتان ( هگمتانه – همدان ) شد ؛ بر تخت پادشاه مغلوب جلوس کرد و تاج او را به نشانه ی انقراض دولت ماد و آغاز حاکمیت پارسیان بر سر نهاد. خزانه ی عظیم ماد به تصرف پارسیان درآمد و به عنوان یک گنجینه ی بی همتا و یک ثروت لایزال – که بدون شک برای جنگ های آینده بی نهایت مفید خواهد بود – به انزان انتقال یافت.
کوروش کبیر پس از نخستین فتح بزرگ خویش ، نخستین جوانمردی بزرگ و گذشت تاریخی خود را نیز به نمایش گذاشت. استیاگ – همان کسی که از آغاز تولد کوروش همواره به دنبال کشتن وی بوده است–پس از شکست و خلع قدرتش نه تنها به هلاکت نرسید و رفتارهای رایجی که درآن زمان سرداران پیروز با پادشاهان مغلوب می کردند در مورد او اعمال نشد ، که به فرمان کوروش توانست تا پایان عمر در آسایش و امنیت کامل زندگی کند و در تمام این مدت مورد محبت و احترام کوروش بود. بعدها با ازدواج کوروش و آمیتیس ( دختر استیاگ و خاله ی کوروش ) ارتباط میان کوروش و استیاگ و به تبع آن ارتباط میان پارسیان و مادها ، نزدیک تر و صمیمی تر از گذشته شد. ( گفتنی است چنین ازدواجهای درون خانوادگی در دوران باستان – بویژه در خانواده های سلطنتی – بسیار معمول بوده است). پس از نبردی که امپراتوری ماد را منقرض ساخت ، در حدود سال ۵۴٧ ( ق.م ) ، کوروش به خود لقب پادشاه پارسیان داد و شهر پاسارگاد را برای یادبود این پیروزی بزرگ و برگزاری جشن و سرور پیروزمندانه ی قوم پارس بنا نهاد.

● نبرد سارد
سقوط امپراتوری قدرتمند ماد و سربرآوردن یک دولت نوپا ولی بسیار مقتدر به نام ” دولت پارس “ برای کرزوس ، پادشاه لیدی – همسایه ی باختری ایران ، سخت نگران کننده و باورنکردنی بود. گذشته از آنکه امپراتور خودکامه ی ماد ، برادر زن کرزوس بود و دو پادشاه روابط خویشاوندی بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند ، نگرانی کرزوس از آن جهت بود که مبادا پارسیان تازه به قدرت رسیده ، مطامعی خارج از مرزهای امپراتوری ماد داشته باشند و با تکیه بر حس ملی گرایی منحصر بفرد سربازان خود ، تهدیدی متوجه حکومت لیدی کنند. کرزوس خیلی زود برای دفع چنین تهدیدی وارد عمل گردید و دست به کار تشکیل ائتلاف مهیبی از بزرگترین ارتشهای جهان آن زمان شد ؛ ائتلافی که اگر به موقع شکل می گرفت بدون شک ادامه ی حیات دولت نوپای پارس را مشکل می ساخت.
فرستادگانی از جانب دولت لیدی به همراه انبوهی از هدایا و پیشکش های شاهانه به لاسدمون ( لاکدومنیا ، پایتخت اسپارت ) اعزام شدند تا از آن کشور بخواهند برای کمک به جنگ با امپراتوری جدید،سربازان و تجهیزات نظامی خود را در اختیار لیدی قرار دهد. از نبونید ( پادشاه بابل ) و آمیسیس ( فرعون مصر ) نیز درخواست های مشابهی به عمل آمد. واحدهایی از ارتش لیدی نیز ماموریت یافتند تا با گشت زنی در سرزمین تراکیه ، به استخدام نیروهای جنگی مزدور برای نبرد با پارسیان بپردازند. ناگفته پیداست که چنین ارتش متحدی تا چه اندازه می توانست قدرتمند و مرگبار باشد. در عین حال ، کرزوس برای محکم کاری کسانی را نیز به معابد شهرهای مختلف – از جمله معابد دلف ، فوسید و دودون – فرستاد تا از هاتفان غیبی معابد ، نظر خدایان را نیز در مورد این جنگ جویا شود. از آنچه در سایر معابد گذشت بی اطلاعیم ولی پاسخی که هاتف غیبی معبد دلف به سفیران کرزوس داد اینچنین بود :
« خدایان ، پیش پیش به کرزوس اعلام می کنند که در جنگ با پارسیان امپراتوری بزرگی را نابود خواهد کرد. خدایان به او توصیه می کنند که از نیرومندترین یونانیان کسانی را به عنوان متحد با خود همراه سازد. به او می گویند که وقتی قاطری پادشاه می شود کافی است که او کناره های شنزار رود هرمس را در پیش گیرد و بگریزد و از اینکه او را ترسو و بی غیرت بنامند خجالت نکشد.»
این پیشگویی کرزوس را در حیرت فرو برد. او به این نکته اندیشید که اصلاَ با عقل جور در نمی آید که قاطری پادشاه شود. بنابرین قسمت اول آن پیشگویی را – که می گفت کرزوس نابود کننده ی یک امپراتوری بزرگ خواهد بود – به فال نیک گرفت و آماده ی نبرد شد. ولی همه چیز بدانسان که کرزوس در نظر داشت پیش نمیرفت. اسپارتیها اگر چه سفیر کرزوس را به نیکی پذیرا شدند و از هدایای او به بهترین شکل تقدیر کردند ولی در مورد کمک نظامی در جنگ پاسخ روشنی ندادند. حاکمان بابل و مصر نیز وعده دادند که در سال آینده نیروهایشان را راهی جنگ خواهند کرد.
با این همه کرزوس تصمیم خود را گرفته بود و در سال ۵۴۶ پیش از میلاد ، با تمام نیروهایی که توانسته بود گرد آورد – از جمله سواره نظام معروف خود که در جهان آن زمان به عنوان بی باک ترین و کارآزموده ترین سواره نظام در تمام ارتش ها شهره بودند – از سارد خارج شد. سپاه لیدی از رود هالیس ( که مرز شناخته شده ی دولتین لیدی و ماد بود ) گذشت و وارد کاپادوکیه در خاک ایران گردید.
پس از آن نیز غارت کنان در خاک ایران پیش رفت و شهر پتریا را نیز متصرف شد. سپاهیان لیدیایی ، در حال پیشروی در خاک ایران دارایی های تمامی مناطقی را که اشغال می شد چپاول می نمودند و مردم آن مناطق را نیز به بردگی می گرفتند. ولیکن ناگهان سربازان لیدیایی با چیز غیر منتظره ای روبرو شدند ؛ ارتش ایران به فرماندهی کوروش کبیر به سوی آنها می آمد! ظاهراَ یک لیدیایی خائن که از جانب کرزوس مامور بود تا از سرزمین های تراکیه برای او سرباز اجیر کند ، به ایران آمده بود و کوروش را در جریان توطئه ی کرزوس قرار داده بود. نخستین بار ، سپاهیان ایرانی و لیدیایی در دشت پتریا درگیر شدند.
به گفته ی هرودوت هر دو لشکر تلفات سنگینی را متحمل شدند و شب هنگام در حالی که هیچ یک نتوانسته بودند به پیروزی برسند ، از یکدیگر جدا شدند. کرزوس که به سختی از سرعت عمل نیروهای پارسی جا خورده بود ، تصمیم گرفت شب هنگام میدان را خالی کند و به سمت سارد عقب نشید. به این امید که از یک سو پارسیان نخواهند توانست از کوههای پر برف و راههای صعب العبور لیدی بگذرند و به ناچار زمستان را در همان محل اردو خواهند زد و از سوی دیگر تا پایان فصل سرما ، نیروهای متحدین نیز در سارد به او خواهند پیوست و با تکیه بر قدرت آنان خواهد توانست کوروش را غافلگیر نموده ، از هر طرف به ایران حمله ور شود. پس از رسیدن به سارد ، کرزوس مجدداَ سفیرانی به اسپارت ، بابل و مصر فرستاد و به تاکید از آنان خواست حداکثر تا پنج ماه دیگر نیروهای کمکی خود را ارسال دارند.
صبح روز بعد ، چون کوروش از خواب برخواست و میدان نبرد را خالی دید ، بر خلاف پیش بینی های کرزوس ، تصمیمی گرفت که تمام نقشه های او را نقش برآب کرد. سربازان ایرانی نه تنها در اردوگاه خود متوقف نشدند ، بلکه با جسارت تمام راه سارد را در پیش گرفتند و با گذشتن از استپهای ناشناخته و کوهستان های صعب العبور کشور لیدی ، از دشت سارد سر درآوردند و در مقابل پایتخت اردو زدند. وقتی که کرزوس خبردار شد که سپاهیان کوروش بر سختی زمستان فائق آمده اند و بی هیچ مشکلی تا قلب مملکتش پیش روی کرده اند غرق در حیرت گردید. از یک طرف هیچ امیدی به رسیدن نیروهای کمکی از اسپارت ، بابل و مصر نمانده بود و از طرف دیگر کرزوس پس از رسیدن به سارد ، سربازان مزدوری را که به خدمت گرفته بود نیز مرخص کرده بود چون هرگز گمان نمی کرد که پارسی ها به این سرعت تعقیبش کنند و جنگ را به دروازه های سارد بکشانند. بنابرین تنها راه چاره ، سامان دادن به همان نیروهای باقی مانده در شهر و فرستادن آنان به نبرد پارسیان بود.
کوروش می دانست که جنگیدن در سرزمین بیگانه ، برای سربازان پارسی بسیار سخت تر از دفاع در داخل مرزهای کشور خواهد بود و از سوی دیگر فزونی نیروهای دشمن و توانایی مثال زدنی سواره نظام لیدی ، نگرانش می کرد. لذا به توصیه دوست مادی خود ، هارپاگ ( همان کسی که یکبار جانش را نجات داده بود ) تصمیم گرفت تا خط مقدم لشکرش را با صفی از سپاهیان شتر سوار بپوشاند. اسب ها از هیچ چیز به اندازه ی بوی شتر وحشت نمی کنند و به محض نزدیک شدن به شتران ، عنان اسب از اختیار صاحبش خارج می شود.
بنابرین سواره نظام لیدی ، هرچقدر هم که قدرتمند باشد ، به محض رسیدن به اولین گروه از سپاهیان پارس عملاَ از کار خواهد افتاد. پیاده نظام کوروش نیز دستور یافت تا پشت سر شتران حرکت کند و پس از آنان نیز سواره نظام اسب سوار قرار گرفتند. آنگاه با این فریاد کوروش که « خدا ما را به سوی پیروزی راهنمایی می کند » سپاهیان ایران و لیدی رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. جنگ بسیار خونین بود ولی در نهایت آنانکه به پیروزی رسیدند لشکریان پارس بودند. از میان لیدیایی ها ، آنان که زنده مانده بودند – به جز معدودی که دوباره برای گرفتن کمک به کشورهای دیگر رفتند – به درون شهر عقب نشستند و دروازه های شهر را مسدود کردند. به این امید که بالاخره متحدین اسپارتی ، بابلی و مصری از راه می رسند و کار ایرانی ها را یکسره می کنند. پس از شکست و عقب نشینی لیدیایی ها ، پارسیان شهر سارد را به محاصره درآوردند.
شهر سارد از هر طرف دیوار داشت بجز ناحیه ای که به کوه بلندی بر می خورد و به خاطر ارتفاع زیاد و شیب بسیار تند آن لازم ندیده بودند که در آن محل استحکاماتی بنا کنند. پس از چهارده روز محاصره ی نافرجام کوروش اعلام کرد به هر کس که بتوانند راه نفوذی به درون شهر بیابد پاداش بسیار بزرگی خواهد داد. بر اثر این وعده بسیاری از سپاهیان در صدد یافتن رخنه ای در استحکامات شهر برآمدند تا آنکه روزی یک نفر پارسی به نام ” هی رویاس “ دید که کلاه خود یک سرباز لیدیایی از بالای دیوار به پایین افتاد. او چست و چالاک پایین آمد ، کلاهش را برداشت و از همان راهی که آمده بود بازگشت. ” هی رویاس “ دیگران را در جریان این اکتشاف قرار داد و پس از بررسی محل ، گروه کوچکی از سپاهیان کوروش به همراه وی از آن مسیر بالا رفته و داخل شهر شدند و پس از مدتی دروازه های شهر را بروی همرزمان خود گشودند.
در مورد آنچه پس از ورود پارسیان به داخل شهر سارد روی داد نمی توانیم به درستی و با اطمینان سخن بگوییم ؛ اگر چه در این مورد نیز هر یک از مورخان ، روایتی نقل کرده اند ولی متاسفانه هیچ کدام از این روایات قابل اعتماد نیستند. حتی هرودوت که نوشته های او معمولاَ بیش از سایرین به واقعیت نزدیک است ، آنچه در این مورد خاص می گوید ، حقیقی به نظر نمی رسد. ابتدا روایت گزنفون را می آوریم و سپس به سراغ هرودوت خواهیم رفت :
« وقتی کرزوس را به حضور فاتح آوردند سر به تعظیم فرود آورد و به او گفت : من ، ای ارباب ، به تو سلام می کنم ، زیرا بخت و اقبال از این پس عنوان اربابی را به تو بخشیده است و مرا مجبور ساخته است که آنرا به تو واگذارم. کوروش گفت : من هم به تو سلام می کنم ، چون تو مردی هستی به خوبی خودم و سپس به گفته افزود : آیا حاضری به من توصیه ای بکنی ؟ من می دانم که سربازانم خستگیها و خطرهای بیشماری را متحمل شده و در این فکرند که عنی ترین شهر آسیا پس از بابل یعنی سارد را به تصرف خود درآورند.
بدین جهت من درست و عادلانه می دانم که ایشان اجر زحمات خود را بگیرند چون می دانم که اگر ثمره ای از آن همه رنج و زحمت خود نبرند من مدت زیادی نخواهم توانست ایشان را به زیر فرمان خود داشته باشم. در عین حال ، این کار را هم نمی توانم بکنم که به ایشان اجازه دهم شهر را غارت کنند. کرزوس پاسخ داد : بسیار خوب ،‌ پس بگذار بگویم اکنون که از تو قول گرفتم که نخواهی گذاشت سربازانت شهر را غارت کنند و زنان و کودکان ما را نخواهی ربود ، من هم در عوض به تو قول می دهم که لیدیایی ها هر چیز خوب و گرانبها و زیبایی در شهر سارد باشد بیاورند و به طیب خاطر به تو تقدیم کنند.
تو اگر شهر سارد را دست نخورده و سالم باقی بگذاری سال دیگر دوباره شهر را مملو از چیزهای خوب و گرانبها خواهی یافت. برعکس ، اگر شهر را به باد نهب و غارت بگیری همه چیز حتی صنایعی را که می گویند منبع نعمت و رفاه مردم است از بین خواهی برد. گنجهای مرا بگیر ولی بگذار که نگهبانانت آن را از دست عاملان من بگیرند. من بیش از حد از خدایان سلب اعتماد کرده ام . البته نمی خواهم بگویم که ایشان مرا فریب داده اند ولی هیچ بهره ای از قول ایشان نبرده ام. بر سردر معبد دلف نوشته شده است:
« تو خودت خودت را بشناس!» باری ، من پیش از خودم همواره تصور می کردم که خدایان همیشه باید نسبت به من نر مساعد داشته باشند. ادم ممکن است که دیگران برا بشناسد و هم نشناسد ، و لیکن کسی نیست که خودش را نشناسد. من به سبب ثروتهای سرشاری که داشتم و به پیروی از حرفهای کسانی که از من می خواستند در رأس ایشان قرار بگیرم و نیز تحت تاثیر چاپلوسیهای کسانی که به من می گفتند اگر دلم را راضی کنم و فرماندهی بر ایشان را بپذیرم همه از من اطاعت خواهند کرد و من بزرگترین موجود بشری خواهم بود ضایع شدم و از این حرفها باد کردم و به تصور اینکه شایستگی آن را دارم که بالاتر از همه باشم ، فرماندهی و پیشوایی جنگ را پذیرفتم ولیکن اکنون معلوم می شود که من خودم را نمی شناختم و بیخود به خود می بالیدم که می توانم فاتحانه جنگ با تو را رهبری کنم ، تویی که محبوب خدایانی و به خط مستقیم نسب به پادشاهان می رسانی. امروز حیات من و سرنوشت من تنها به تو بستگی دارد. کوروش گفت :
من وقتی به خوشبختی گذشته ی تو می اندیشم نسبت به تو احساس ترحم در خود می کنم و دلم به حالت می سوزد. بنابرین من از هم اکنون زنت و دخترانت را که می گویند داری و دوستان و خدمتکاران و سفره گسترده همچون گذشته ات را به تو پس می دهم. فقط قدغن می کنم که دیگر نباید بجنگی. »
و اما اینک به نقل گفته ی هرودوت می پردازیم و پس از آن خواهیم گفت که چرا این روایت نمی تواند با حقیقت منطبق باشد ؛ « کرزوس به خاطرغم و اندوه زیاد در جایی ایستاده بود و حرکت نمی کرد و خود را نمی شناساند. در این حال یکی از سپاهیان پارسی به قصد کشتن او به وی نزدیک گردید که ناگهان پسر کر و لال کرزوس زبان باز کرد و فریاد زد:
” ای مرد ! کرزوس را نکش “ بدینگونه سرباز پارسی از کشتن کرزوس منصرف شد و او را دستگیر کرد. به فرمان کوروش ، کرزوس را به همراه ١۴ تن دیگر از نجبای لیدی ، به روی توده ای از هیزم قرار دادند تا در آتش بسوزانند. چون آتش را روشن کردند کرزوس فریاد زد ” آه ! سولون ، سولون “ . کوروش توسط مترجم خود ، معنی این کلمات را پرسید. کرزوس پس از مدتی سکوت گفت: « ای کاش شخصی که اسمش را بردم با تمام پادشاهان صحبت می کرد » کوروش باز هم متوجه منظور کرزوس نشد و دوباره توضیح خواست. سپس کرزوس گفت :
« زمانیکه سولون در پایتخت من بود ، خزانه و تجملات و اشیاء قیمتی خود را به او نشان دادم و پرسیدم چه کسی را از همه سعاتمندتر می داند ، در حالی که یقین داشتم که اسم مرا خواهد برد. ولی او گفت تا کسی نمرده نمی توان گفت که سعادتمند بوده یا نه ! » کوروش از شنیدن این سخن متاثر شد و بی درنگ حکم کرد که آتش را خاموش کنند ولی آتش از هر طرف زبانه می کشید و موقع خاموش کردن آن گذشته بود. آنگاه کرزوس گریست و ندا داد « ای آپلن! تو را به بزرگواری خودت سوگند می دهم که اگر هدایای من را پسندیده ای بیا و مرا نجات بده » پس از دعای کرزوس به درگاه آپلن ، باران شدیدی باریدن گرفت و آتش را خاموش کرد. پارسیان که سخت وحشت زده بودند ، در حالی که زرتشت را به یاری می طلبیدند از آنجا گریختند. »
این بود روایت هرودوت از آنچه بر پادشاه سارد گذشت. ولی ما دلایلی داریم که باور کردن این روایت را برایمان مشکل می سازند. نخستین دلیل بر نادرست بودن این روایت ، مقدس بودن آتش نزد ایرانیان است که به آنها اجازه نمی داد با سوزاندن پادشاه دشمن ، به آتش – یعنی مقدس ترین چیزی که در تمام عالم وجود دارد – بی حرمتی کرده ، آن را آلوده سازند. دلیل دوم آنست که در سایر مواردی که کوروش بر کشوری فائق آمده ، هرگز چنین رفتاری سراغ نداریم و هرودوت نیز خود اذعان می کند به این که رفتار کوروش با ملل مغلوب و بویژه با پادشاهان آنان بسیار جوانمردانه و مهربانانه بوده است. و بالاخره سومین و مهمترین دلیل آنکه امروز مشخص شده است که اصولاَ در زمان سلطنت کرزوس ، سولون هرگز به سارد سفر نکرده بود بنابرین داستانی که هرودوت نقل می کند به هیچ عنوان رنگی از واقعیت ندارد. چهارمین نکته ی شک برانگیزی که در این روایت وجود دارد آن است که آپولن ، خدای یونانیان بوده و این مسأله یک احتمال قوی پیش می آورد که هرودوت – به عنوان یک یونانی – کوشیده است باورهای مذهبی خود را در این مسأله دخالت دهد.
در مورد آنچه در شهر سارد رخ داد نیز روایت های مشابهی نقل شده است که اگر چه در پایان به این نکته می رسند که سربازان پارسی ، شهر را غارت نکرده و با مردم سارد به عطوفت رفتار کرده اند ولی می کوشند به نوعی این رفتار سپاهیان پارس را به عملکرد کرزوس و تاثیر سخنان وی در پادشاه جوان هخامنشی مربوط کنند تا آنکه مستقیماَ دستور کوروش را عامل رفتار جوانمردانه ی سپاهیان ایران بدانند. پس از تسخیر سارد ، تمام کشور لیدیه به همراه سرزمینهایی که پادشاهان آن سابقاَ فتح کرده بودند ، به کشور ایران الحاق شد و بدین ترتیب مرز ایران به مستعمرات یونانی در آسیای صغیر رسید.
پس از بدست آوردن سارد ، تمام لیدیه با شهرهای وابسته اش ، به دست کوروش افتاد و حدود ایران به مستعمرات یونانی در آسیای صغیر رسید. این مستعمرات را چنانکه در جای خود خواهد آمد اقوام یونانی بر اثر فشاری که مردم دریایی به اهالی یونان وارد آوردند ، بنا کرده بودند. کوچ کنندگان از سه قوم بودند : ینانها ، الیانها و دریانها. نام یونان به زبان پارسی از نام قوم یکمی آمده است زیرا اهمیت آنها در این دست آورده ها (مستعمرات) بیشتر بود.
هرودوت اوضاع این مستعمرات را چنین می نویسد: ینانهایی که شهر پانیوم وابسته به آنهاست شهرهای خود را در جاهایی بنا کرده اند که از حیث خوبی آب و هوا در هیچ جا مانند ندارد. نه شهرهای بالا می توانند با این شهرها برابری کنند و نه شهرهای پایین ، نه کرانه های خاوری و نه کرانه های باختری .
ینانها به چهار لهجه سخن می گویند شهر ینانی ملیطه که در باختر واقع است پس از ان می نویت و پری ین است . این شهرها در کاریه قرار دارند و اهالی آنها به یک زبان سخن می گویند. شهرهای ینانی واقع در لیدیه اینهاست : افس ، کل فن ، لیدوس ، تئوس ، کلازمن ، فوسه. اینها به یک زبان سخن می گویند ولی زبان آنها همانند زبان شهرهای یاد شده در بالا نیست. از سه شهر دیگر ینانی دو شهر در جزیده سامس و خیوس واقع است و سومی ارتیر است که که در خشکی بنا شده است. اهالی خیوس و ارتیر به یک زبان سخن می وین دو اهالی سامس به زبانی دیگر. این است چهار لهجه ینانی .
پس از آن هرودوت می گوید : ینانهای هم پیمان زمانی از دیگر ینانها جدا شده بودند و جدایی آها از اینجا بود که در آن زمان ملت یونانی به تمامی ناتوان به دید می آمد و ینانها در میان اقوام یونانی از همه ناتوانتر بودند و به جز شهر آتن شهر مهمی نداشتند. بنابرین چه آتنیها و چه دیگر ینانیها پرهیز داشتند از اینکه خود را ینانی بنامند و گمان می رود که اکنون هم بیشتر ینانها این نام را شرم آور می دانند.
دوازده شهر همی پیمان ینانی برعکس به نام خود سربلند بودند. آنها معبدی برای خود ساختند که آن را پانیونیوم نامیدند از ینانهای دیگر کسی را به آنجا راه نمی دادند و کسی هم جز اهالی ازمیر خواهند آن نبود که در پیمان آنها وارد شود. پانیوم در دماغه ی میکال قرار دارد این معبد برای خدای دریاها ، پوسیدون هلی *** ، ساخته شده است. در نوروزها ینانها ی شهرهای هم پیمان در اینجا گرد می آیند و این جشن را جشن پانیونیوم می نامند.

از گفته های هرودت روشن می شود که دریانها هم همبستگی با شش شهر دریانی داشتند ولی بعدها هالی کارناس را باری اینکه یک ی از اهالی آن بر خلاف عادت قدیم رفتار کرد ، از پیمان بیرون کردند. الیانها همبستگی از دوازده شهر داشتند ولی ازمیر را ینانها از آنها جدا کردند و یازده شهر دیگر در همبستگی الیانی بازماند. زمینها الیانی پربارتر از زمینهای ینانی بود ولی از حیث خوبی آب و هوا با شهرهای ینانی برابری نمی کرد.

از گفته های هرودوت چنین برمی آید که این مستعمرات را سه قوم یونانی بنا کدره بودند و بین تمام آنها همراهی و هم پیمانی نبود. زیرا هر یک از همبسته های کوچک برپا کرده با هم هم چشمی و کشمکش داشتند.
پس از آن تاریخ نگار نامبرده می گوید : ینانها و الیانها نماینده ای نزد کوروش فرستاده و درخاست کردند که کوروش با آنها مانند پادشاه لید ی رفتار کند یعنی به کارهای درونی آنها دخالت نکند وهمان امتیازات را بشناسد. کوروش پاسخی یکراست به آنها نداده و این مثل را آورد : « زنی به دریا نزدیک شده و دید که ماهیهای قشنگی در آب شنا می کنند. پیش خود گفت : اگر من نی بزنم آشکارا این ماهیها به خشکی درآیند . بعد نشست و هر چند که نی زد چشمداشت او برآورده نشد. پس توری برداشت و به دریا افکند و شمار زیادی از ماهیان به دام افتادند. وقتی که ماهی ها در تور به بالا و پایین می جستند ، نی زن حال آنها را دید و گفت : حالا دیگر بیهوده می رقصید! می بایست وقتی برایتان نی میزدم می رقصیدید. »
هرودوت این گفته را چنین تعبیر می کند : کوروش خواست با این مثل آنها بدانند که موقع را از دست داده اند، چه وقتی که پیش از به دست آوردن سارد به آنها پیشنهاد همبستگی شده بود و آنها رد کرده بودند. از میان مستعمرات یونانی ، کوروش فقط با اهالی ملیطه قرارداد کرزوس را تازه کرد و و نمایندگان دیگر شهرها را نپذیرفت. نمایندگان به شهرهای خود بازگشتند و پاسخ کوروش را رسانیدند . سپس از تمام شهرهای یونانی آسیای کوچک نمایندگانی برگزیده شدند که در پانیونیوم گرد آمده و در برابر کوروش همبسته شوند.
نمایندگان شهرهایی چون کل فن ، افس ، فوسه ، پری ین ، لبدس ، تئوس ، اریتر و دیگران در اینجا گرد آمده بودند . شهر ملیطه چون به مقصود خویش رسیده بود در این گروه شرکت نکرد. جزیره ی سامس و خیوس هم شرکت نکردند به این امید که کوروش چون نیروی دریایی نیرومندی ندارد کاری با آنها نخواهد داشت. ولی دیگر شهرها با وجود اختلافاتی که با یکدیگر داشتند ، از جهت خطر مشترکی که احساس می کردند در این گردهمآیی حضور یافتند.
الیانها گفتند هر چه ینانها بکنند ما هم خواهیم کرد. دریانها از جهت آنکه از شهرهای کارناس که دریانی بود نماینده ای پذیرفته نشده بود ، از شرکت در عملیات خودداری کردند. چون جزایر یونانی هم حاضر نشدند در این گردهمآیی شرکت کنند ، ینانها و االیانها قرار گذاتند نماینده ای به اسپارت گسیل کنند و از آن دولت یاری جویند.
با این هدف پی تر موس نامی از اهای فوسه که سخنران و سخندان بود با انبوهی از هدایا به نزد اولیای دولت اسپارت فرستاده شد. ولی اسپارتی ها جواب درستی به وی ندادند و تنها وعده کردند که گروهی را خواهند فرستاد تا اوضاع منطقه را بازبینی کنند. بدین منظور یک کشتس اسپارتی پنجاه پارویی رهسپار فوسیه شد و در آنجا نمایندگان اسپارت ، فردی به نام لاکریناس را برگزیدند و برای مذاکره با کوروش روانه ی سارد کردند. او به شاه گفت : بر حذر باشید از اینکه مستعمرات یونانی را آزار کنید ، زیرا اسپارت چنین رفتاری را نخواهد پذیرفت.
کوروش از یونانیهایی که در رکاب وی بودند پرسید : مگر این لاسدمونیها کیستند و عده شان چقدر است که اینگونه سخن می گویند؟ پس از آنکه یونانیها این مردم به کوروش شناساندند ، کوروش رو به نماینده کرد و گفت : من از مردمی که در شهرهایشان جای ویژه ای دارند که در آنجا گرد هم می آیند و با سوگند دروغ و نیرنگ یکدیگر را فریب می دهند هراسی ندارم. اگر زنده ماندم چنان کنم که این مردم به جای دخالت در کار ینانیها از کارهای خودشان سخن بگویند.
نماینده ی اسپارت پس از شنیدن پاسخ کوروش به کشور خویش بازگشته به پادشاه اسپارت ( آناک ساندریس ، آریستون ) پاسخ کوروش را رسانید. انها هم پاسخ را به مردم رسانیدند و مسئله ی کمک گرفتن یونانیهای آسیای صغیر از اسپارتیها به همین جا ختم شد.
هرودوت می گوید بیم دادن کوروش به همه ی یونانیها بود ، چه هر شهر یونانی میدانی دارد و مردم برای داد و ستد در آنجا گرد می آیند ولی در پارس چنین میدانهایی وجود ندارد. نتیجه ای که تاریخنگار یاد شده می گیرد درست نیست زیرا مقصود کوروش روش حکومت آنها بوده است . یونانیهایی که از ملتزمین کوروش بودند او را از روش حکومت اسپارت آگاه کرده و گفتند مردم در جایی میدان مانند گرد آمده و در کارها سخن می گویند و هر یک از سخنوران می خواهند باور خود را به مردم بپذیرانند.
آشکار است که ککوروش از روش چنین حکومتی خوشش نیامده و آن پاسخ را داده است . خلاف این فرض طبیعی نیست. زیرا وقتی که می خواهند مردمی را بشناسانند روش حکومت آن را کنار نمی گذارند تا از میدان داد و ستد سخن بگویند. بنابرین از این پاسخ نمی توان داوری کرد که میدان خرید و فروش در پارس پیدایی نداشته است به عکس چون داد و ستد در آن زمان بیشتر با تبدیل جنس به جنس می شد و مغازه یا حجره برای اینگونه داد وستد تنگ بود ، پس این میدانها بوده است. به هر حال اگر هم نبوده مقصود کوروش روش حکومت اسپارتیها بود نه میدان داد و ستد آنها.
کوروش در این هنگام به کارهایی که در خاور داشت بیش از کارهای باختر اهمیت داد. یک تن از اهالی لیدیه به نام پاکتیاس را برگزید و به حکومت این کشور گماشت . ترتیبات آن را با حوالی که در زمان آزادی داشت باقی گذاشت و پس از آن با کرزوس راهی ایران شد.
هرودوت می گوید دلیل برگزیدن یک تن لیدیایی به فرمانروایی این کشور این بود که کوروش ترتیب ایران را در دید آورد ، چون در ایران رسم بر این بود که وقتی کشوری را می گرفتند از خانواده فرمانروایان یا نجبای آن کشور کسی را به فرمانروایی آن بر می گزیدند. ولی دیری نپایید که کورش دانست که این ترتیب سازگار اوضاع آسیای پایینی نیست.
توضیح آنکه پاکتیاس همین که کورش را دور دید وعوی آزاد شدن لیدیه کرد و چون کورش گنجینه را به او سپرده بود با آن پول مردم کناره را با خود همراه کرد و سپاهی ترتیب داد بعد به سارد شتافته و فرمانروای ایرانی را در ارگ پیرامون گرفت. این خبر در راه به کورش رسید و او چنانکه هرودت می گوید از کرزوس پرید سرانجام این کار چیست ؟ چنیین به نظر می آید که مردم لیدی هم برای خودشان و هم برای من دردسر درست می کنند. آیا بهتر نیست که لیدیها را برده کنم ؟ کرزوس در پاسخ گفت خشمگین نشو ، لیدها نه از بابت گذشته گناهی دارند و نه از جهت حا ل . گذشته ها به گردن من بود و حال گناه از پاکتیاس است که باید تنبیه شود.
از گناه لیدیها بگذر و برای اینکه بعدها شورش نکنند نماینده ای به سارد فرست و فرمان بده که لیدیها اسلحه برندارند ، در زیر ردا قبایی بپوشند و کفشاهی بلند به پا کنند و کودکان خویش را به نواختن آلات موسیقی و بازرگانی وادارند. به زودی خواهی دید که مردان لیدی زنانی خواهند بود و اندیشه تو از شورش آنها راحت خواهد شد. والبته کورش هرگز به این توصیه های رهبری که برای زن کردن مردان کشورش نقشه می کشید اهمیت نداد. مازارس سردار ایرانی برای سرکوب شورش پاکتیاس به سارد فرستاده شد.
با ورود مازارس به شهر سارد ، پاکتیاس شهر را رها کرد و به کوم ( = کیمه ، مستعمره ی یونانی ) گریخت. مازارس به اهالی کوم پیغام داد که باید پاکتیاس را تسلیم کنند. اهالی کوم از یک سو نمی خواستند با پارسیان وارد جنگ شوند و از سوی دیگر راضی نبودند کسی را که به آنها پناه آورده است تسلیم پارسیان کنند، لذا از پاکتیاس خواستند تا از شهر آنها بیرون رود و به ملیطه بگریزد. به خواست اهالی کوم ، پاکتیاس به ملیطه رفت ولی از بخت بد شهری که به آن پناه آورده بود مردمی داشت بازرگان و پرستنده ی پول ! آنها راضی شدند در ازای دریافت وجهی پاکتیاس را تسلیم کنند ولی پاکتیاس بوسیله ی یک کشتی که از کوم آمده بود به جزیره ی خیوس فرار کرد اما این پایان بدبیاری های او نبود.
اهالی این جزیره خواهان ناحیه ای به نام آتارنی بودند که در برابر خیوس واقع بود و به مازارس گفتند که اگر آن ناحیه را به ما دهی پاکتیاس را به تو می سپاریم. مازارس چنین کرد و مردم خیوس پاکتیاس را آوردند و تحویل سپاهیان پارس دادند. سپس مازارس حکم مرگ پاکتیاس را صادر نمود و بدینگونه فرماندار شورشی لیدیه مجازات شد.
در پی این حادثه ، کورش تصمیم گرفت برای دفع خطرات احتمالی مستعمرات یونانی آسیای صغیر را نیز تسخیر نماید. لذا مازارس را به مطیع کردن این مستعمرات گماشت. نخستین شهری که فرو پاشید پری ین بود. پس از آن دشت مه آندر و کشورهای ماگنزی نیز سر به فرمان پارسیان فرود آوردند. در این هنگام مازارس از دنیا رفت و هارپاگ مادی جانشین او شد. هارپاگ بلافاصله شهر فوسه را پیرامون گرفت و به اهالی آن یک اولتیماتوم بیست و چهار ساعته داد که بجنگند یا تسلیم شوند.
مردم فوسه که دریانوردان زبردستی بودند و کشتی های فراوانی داشتند ، از این مهلت یک شبانه روزی سود بردند و شبانه سوار بر کشتی های خود شهر را ترک کردند. با پایان یافتن زمان تعیین شده ، سپاهیان پارسی به شهر درآمدند و شهر خالی از سکنه ی فوسه را بدست گرفتند. مردم فوسه سوار بر کشتی های خود به جزیره ی خیوس گریختند ولی خیوسی ها آنها را نپذیرفتند و به آنان جا ندادند. سپس فراریان فوسه تصمیم گرفتند به کرس کوچ کنند ولی پیش از آن خواستند به شهر خود باز گردند و از پارسیان انتقام بگیرند.
با این هدف به فوسه برگشته و در نزدیکی آن شهر شماری از پارسیان را کشتند. بسیاری از اهالی فوسه ( تقریبا نیمی از آنها ) با دیدن دوباره ی موطن خود هوس کوچ را از سر پراندند و با استفاده از عفوی که هارپاگ اعلام کرد، در ازای پذیرفتن فرمانبرداری از پارسیان به خانه هایشان بازگشتند. و اما نیم دیگر مردم فوسه به آلالیا در کرس رفتند و چون به راه زنی در دریاها پرداختند ، دولت قرتاجنه با آنان نبرد کرد و شمار زیادی از آنان را از پای درآورد و بازمانده ی آنها از جایی به جای دیگر رفتند تا به ولیا در خلیج

saeid گفته:

اخیراً مطلبی به فراوانی و با عنوان‌هایی شبیه به «کورش پادشاهی که تنها یک زن داشت» در اینترنت منتشر شده است. در بخشی از آن گفتارها به سخنی از این نگارنده نیز استناد شده است که تاریخ مرگ کاساندان را معین کرده بودم (بنگرید به: «تاریخ‌های روزشمار ده رویداد از زمان کورش»). اما چنین ادعایی درست نیست. کورش بطور همزمان دستکم دو یا سه زن رسمی داشته است: «آمیتیس» خواهر ماندانا و خاله خودش که او را پس از اشغال کشور ماد و پس از کشتن شوهرش تصرف کرده بود؛ «کاساندان» دختر فرناسپ که ظاهراً زن اصلی حرمسرا و مادر ولیعهد بود؛ و «نییِتیس» دختر آماسیس دوم فرعون مصر که کاساندان نگران توجه زیاد کورش به او بود.

چهارمین زن که کورش خیال تصرف او را در سر داشت، «توموروس/تومیریس» ملکه و شاه ماساژت‌ها بود که به کورش جواب رد داد و در نهایت کورش جان خود را بر سر این آخرین هوس خود نهاد. هوسی که پیش از آن شوهر و پسر توموروس را قربانی آن کرده بود و به اندرزهای خردمندانه آن زن که او را از زیاده‌خواهی و خشونت برحذر می‌داشت، بی‌توجه بود.

saeid گفته:

کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید ( به نقل از هرودوت تاریخ نویس یونانی )

saeid گفته:

ای رهگذر هر که هستی و از هر کجا که بیایی می دانم سرانجام روزی بر این مکان گذر خواهی کرد. این منم، کوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاک اندکی که مرا در برگرفته رشک مبر، مرا بگذار و بگذر

سعید شاه حسینی گفته:

ببین فاطیماه خانوم خواهر من. میخوام یه چیزی بهت بگم،خوب گوش کن تو گفتی ما اولش مسلمونیم و دینمون اسلام و تارخ ما هم اسلامه. شما به ایران باستان توهین کردین ما در دوران باستان دین داشتیم دین زردشت. کوروش دینش رزدشت بود.تو به چه حقی میتونی کوروش بزرگ رو مردی بی لیاقت نشون بدی؟
زمانی که اسلام در کتابش قرآن سوره کهف آیه ۶۵ کوروش را یک پیامبر خطاب کرده است.
اصلا تو قران خوندی که ادا میکنی مسلون هستی.
اینو بدون ما اول مسلون نبودیم،ما اول ایرانی بودیم.
دیگه فکر نکنم حرفی برای گفتن داشته باشه.

محمدباقر گفته:

درود بر کوروش بزرگ،پدر ایران زمین.وقتی ۱۲‏ ‏سالم بود تو کتابخونه ی پدرم یه مجموعه ۴‏ ‏جلدی به نام ایران باستان از استاد حسن پیرنیا پیدا کردم،با خوندن زندگینامه کورش هخامنشی در اون کتاب عاشق ایران به خصوص ایران باستان شدم.ایران باعظمت ترین کشور بوده و هست.این ما هستیم که باید خوب را از بد تشخیص دهیم و نگذاریم کشورمان در دستان اجنبی ها به ویرانه تبدیل شود.دوست عزیز تمام ادیان در دنیا محترم هستند و اسلام فقط دین اعراب نبوده است بلکه دین جهانی است.اعراب ایرانیان را به زور شمشیر مسمان کردند ولی این دلیل نمیشود شما بخواهی اسلام رو مقصر بدونی.اصولا در تمام ادیان این رهبران دینی هستند که موجب انحراف دین وبیزاری مردم میشوند اونم فقط به خاطر حفظ مقام و قدرت.در قرآن اشاره به پیامبری کورش نشده بلکه اورا فرمانروایی عادل میداند که از دایره ی تقوا خارج نمیشود.کوروش و داریوش و زرتشت از افتخارات ما هستند و باید به آنان بالید.امیدوارم ایران به روزای خوب خودش با حکومت دموکراتیک برسه.زنده باد ایران و ایرانی.

نسیبه گفته:

ببخشیددوستان یه سوال ذهن منودرگیرکرده آیاپیامبراسلام به ایران حمله کرد،همه جاروبه آتش کشیدوبه زورهمه رو مسلمان کردیاعمری که به دخترپیامبرسیلی زد.اون به سرور زنان بهشت که ازقضاهمشهریشم بوده رحم نکرده اونوقت انتظاردارین به ایرانیارحم کنه؟بعدم دوستانی که میگن همه افتخارایران مال زمان کوروشه به نظرتون خیام وابوریحان و حافظ وسعدی وبقیه دانشمندان ایرانی کی دنیااومدن؟درضمن کدوم دوبلورمحترمی ذوالقرنین سوره کهفو به کوروش ترجمه کرده؟ازکجاانقدرمطمئنیدکه اون ذوالقرنینه؟لطفااتحادتونو با این اراجیف ملی مذهبی ازدست ندید

عبداله نشاطي گفته:

سلام بر اساس گلنوشته کوروش بزرگ بر لوحی که بواسطه قدرت یهودیان منشور حقوق بشرش میخوانند از خدایان کوروش ( بت ها ) به صراحت نام برده شده و کورش پیروزیهایش را مدیون خدایان بت ها میداند و صریح هم گفته شده از دوستان میخوام ترجمه فارسی لوح رو بخونند .
لوح رو خودش گفته نوشتند من نگفتم اونطوری بنویسند پس عزیزانی که فقط کوروش را دارند ، از بنده ناراحت نشنوند

محمد گفته:

سلام اصلا شما میدونین چی دارین میگین البته بعضی هاتون اخه شماچطوراین همه موجزه رو نادیده می تونین بگیرین اگه بخواین میتوگنم براتون توضیح نبدم

ترانه گفته:

با سلام خدمت همه ی اعضای سایت
درسته ما مسلمان هستیم اما قبل مسلمان بودن ایرانی و قبل ایرانی بودن انسان هستیم اگر قرار باشه تغییری ایجاد بشه هممون باید سعی کنیم اول اون تغییرو تو خودمون ایجاد کنیم
کوروش بزرگ به هیچ عنوان بت پرست نبوده واهورا مزدا خدای یکتارو میپرستید
از نظر من دین مهم نیست اینگه بزرگ مردان ما چه راهی رفتن مهمه و هر کسی میتونه راه های درست رو تشخیص بده و ازش درس بگیره ما انسانیم و اشرف مخلوقات وقتی وظایف انسانیمون رو درست انجام بدیم خود به خود دیگر وظیفه هامون هم درست انجام میدیم
پا سپاس فراوان از ادمین سایت

محدثه گفته:

بعد مرگت روح ایران مرده گشت
کشور پهناورت چون گربه گشت

سرورم دیگر غروری نیست نیست
کاش بودی تا بگویی چاره چیست؟